ایرج جنتی عطایی

mahdi271

عضو جدید
شعله زد عشق و من از نو
نو شدم
پر شدم از عشق تو
مملو شدم
شوق شیدایی مرا از من گرفت

من به خود برگشتم از تو
تو شدم

آه ، با تو من چه رعنا می شوم
آه ، از تو من چه زیبا می شوم
عطر لبخنده خدا می گیرم و
شکل آواز پری ها می شوم

با تو من هم جامه ی شب می شوم
هم طپش با گرگره تب می شوم
با تو من هم بستره گلبرگ ها
از شکفتن ها لبالب می شوم

شعله زد عشق و من از نو
نو شدم
پر شدم از عشق تو
مملو شدم
شوق شیدایی مرا از من گرفت

من به خود برگشتم از تو
تو شدم

آه ، با تو من چه رعنا می شوم
آه ، از تو من چه زیبا می شوم
عطر لبخنده خدا می گیرم و
شکل آواز پری ها می شوم

آه ، هستی جز تمنای تو نیست
آه ، لذت جز تماشای تو نیست
یک نفس دور از تو باشم ، مرده ام
زندگی جز مرگ در پای تو نیست

شعله زد عشق و من از نو ،
نو شدم
پر شدم از عشق تو
مملو شدم
شوق شیدایی مرا از من گرفت

من به خود برگشتم از تو
تو شدم

آه ، با تو من چه رعنا می شوم
آه ، از تو من چه زیبا می شوم
عطر لبخنده خدا می گیرم و
شکل آواز پری ها می شوم"
 

محـسن ز

مدیر بازنشسته
کاربر ممتاز
سلام مهدی جان خسته نباشی
اگه یه مختصر از زندگی نامه ایرج جنتی عطائی رو هم بگذاری بهتر می شود ممنون
:gol:
 

mahdi271

عضو جدید
ایرج جنتی عطایی، ترانه سرا، نمایشنامه نویس و کارگردان بزرگ ایرانی در 19 دی ماه 1325 به دنیا آمده، در دانشکده هنرهای دراماتیک دانشگاه تهران و همچنین کالج چلسی دانشگاه لندن تئاتر و جامعه‌شناسی هنر خوانده و از بنیان‌گزاران (گروه تئاتر مزدک) است.
جایزه ادبی "فروغ فرخزاد" به خاطر "ارزشهای هنری و اجتماعی ترانه‌های ایرج جنتی عطایی و به خاطر کوشش‌های بی‌دریغ او در راه فزونی فکر و توسعه و فرهنگ از طریق موسیقی" در سال 1351 به او تعلق گرفت. او این جایزه را به عنوان اعتراض به شیوه حاکم بر گزینش نامزدهای دریافت جایزه، پس داد.
ترانه‌های ماندگاری همچون "گل سرخ"، "جنگل"، "خونه"، "بن بست"، "دریایی"، "یاور همیشه مومن"،"مرا به خانه‌ام ببر"، "گریه نکن"، "ستاره‌های سربی"، "طلوع کن"، "رازقی پرپر شد" و دهها ترانه‌ی شنیدنی دیگر از او چهره‌ای ماندگار در تاریخ ترانه‌ی معاصر ساخته است.

عمده‌ترین شاخصه‌های ترانه‌های او شاعرانگی زبان، تازگی تصاویر و محوریت مسائل اجتماعی است. اجتناب از شعارزدگی و همچنین داشتن خط فکری ثابت و آشکار، ترانه‌های اجتماعی او را به ماندگارترین آثار این عرصه بدل کرده است. بسیاری از عاشقانه‌ترین ترانه‌های تاریخ موسیقی ما هم امضای جنتی عطایی را با خود دارند، ترانه‌هایی همچون "پل" و "خوابم یا بیدارم". به نظر می‌رسد تسلط جنتی عطایی بر ادبیات معاصر و شعر شاعرانی چون "اخوان ثالث" و "شاملو" ترانه‌هایش را از حسی تازه و زبانی نوگرا آکنده کرده است. این نوگرایی و تلاش برای تجربه‌ی عرصه‌های تازه به خلق ترانه‌هایی دلنشین انجامیده است که در سال گذشته آنها را در آلبومهای "شب نیلوفری" با موسیقی "سیاوش قمیشی" و صدای "ابی" و "یک قطره دریا" با موسیقی و صدای "بیژن مرتضوی" شنیدیم.
ایرج جنتی عطایی در عرصه‌ی نمایش نیز از بزرگان معاصر است. نمایشنامه‌هایی همچون "پرومته در اوین"-"رستمی دیگر اسفندیاری دیگر"-"پروانه‌ای در مشت"- "رفت و برگشت" و ...از آثار ماندگار اوست. همچنین "در قفس کردن باد" – "ترانه ممنوع" – "دژخیم" و "پناه دادن به دشمن" نام فیلمنامه‌هایی است که ایرج جنتی عطایی برای "انستیتوی فیلم بریتانیا" "One eyed dog" و "بی بی سی" نوشته است.
مجموعه نمایشنامه‌ها، ترانه‌ها و شعرهایی که از ایرج جنتی عطایی تا کنون منتشر شده‌اند شامل آثار زیر می‌شوند:
" و آنگاه آه ای فرشته" مجموعه شعر – تهران انتشارات بامداد 1349
"سوگنامه برای تو" نمایشنامه – تهران انتشارات چاووش 1357
" شکستن و رستن" نمایشنامه – تهران انتشارات چاووش 1358
"زخمهای ما" نمایشنامه – (انگلیسی) لندن انتشارات همبستگیهای بین المللی 1983
"آواز در زنجیر" مجموعه شعر – لندن انتشارات شما 1985
"فاخته دهان دوخته" نمایشنامه – لندن انتشارات شما 1986
"پرومته در اوین" نمایشنامه – لندن انتشارات مزدک 1987 (چاپ نخست)
"پرومته در اوین" نمایشنامه – کلن کانون کردستان 1988 (چاپ دوم)
"خورشید شب" گزینه آثار – (انگلیسی) لندن انتشارات متوئن 1989
"رستمی دیگر اسفندیاری دیگر" نمایشنامه – پاریس انتشارات اتوال 1992
"پروانه‌ای در مشت" نمایشنامه – لوس آنجلس انتشارات نشر کتاب 1995 (چاپ نخست)
"پروانه‌ای در مشت" نمایشنامه – استهکلم انتشارات باران 1996 (چاپ دوم)
"زمزمه‌های یک شب سی ساله" گزینه ترانه – سانفرانسیسکو انتشارات نکیسا 1996
"پرومته در اوین" بازنوشته ی نمایشنامه – استهکلم انتشارات باران 1998
"رفت و برگشت" نمایشنامه- هامبورگ انتشارات سنبله 2000
سه جلد گزینه نمایشنامه – هامبورگ انتشارات سنبله 2000
"زمزمه‌های یک شب سی ساله" گزینه ترانه – تهران انتشارات کتاب مهر 1382
 

mahdi271

عضو جدید
آواز های سرزمین صبوری

بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را
و عاشقانه گذر کردم
از حیاط های ازدحام و
انزوا
از حیاط های کودکان هدر
و زنان پا به زا
استواران لغوه
کبوتربازان زمینگیر
و پیرزنان لاجورد و گرد آجر
از حیاط های رخت و رخت و رخت
از حیاط های حوض های غسل و وضو
از حیاط های زن پدر و نشانده
هوو ، پدر خوانده
از حیاط های قرض و قسط و مساعده
روضه ، نذر ، دخیل
از حیاط های رادوی ، تپاز
راشد
و مهوش
از حیاط های گلپا و یاحقی
از حیاط های اسمیرنوف
شلاق
نعره های پدر
و هق هق مادر
از حیاط های امید های مبهم و رؤیا
بر دوش خسته کشیدم
ترانه هایم را و
عاشقانه گذر کردم
از کوچه های پرسه پس لیس
از کوچه های چولی
کولی و سک سک
از کوچه های نسق
حیدر حیدری
و قرق
از کوچه های هیئت ، کتل ، زنجیر
از کوچه های تاج ، پرسپولیس
بهمنش و قلیچ
از کوچه های نگاه های خواستار
و سلام خای سرخ آبی
از کوچه های دیدار های پنهان
سایه های مشکوک
نفس بریدگی
از کوچه های مشیری ، فروغ
از کوچه های خاطرات مکتوب
و بلوغ
بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را
و عاشقانه گذر کردم
از شهر های انتقال
مهاجرت
تبعید
از شهرهای گنبد
باغ ملی
بازار
از شهرهای هل ، گلاب ، فرش چای
از شهرهای دوچرخه ، ترن ، هواپیما
قاطر
از شهرهای پاسبان ، دژبان، ژاندارم
از شهرهای پایگاه ، پادگان ، پاسگاه
از شهرهای زرد زخم ، صرع
خوره
از شهرهای فقر ، مرگ
و نفرین مادران
از شهرهای ژنرال ها
حکومت نظامی
و انتخابات
از شهرهای رود ، کوه ، دشت
از شهرهای هدایت ، جلال ، ساعدی ، صمد
از شهرهای وداع های معطر
و اشک
بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را
و عاشقانه گذر کردم
از خیابان های پلکارد
و گاردن پارتی
ساندویچ ، آبجو ، زر
از خیابان های بخت آزمایی
فال ، تصنیف
از خیابان های کیهان ، اطلاعات
از خیابان های قصیر ، گاو ، و مغول ها
از خیابان های منفردزاده ، داریوش
وثوقی ، گوگوش
از خیابان های مشاعره ، جدول ، صف
از خیابان های تعزیه ، غزل ، سرود
از خیابان های راهپیمانیی
اعلامیه
قطعنامه
قیام
از خیابان های مجاهد ، چریک ، پیش مرگ
از خیابان های طویل بی برگشت
و بغض
بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را
و عاشقانه گذر کردم
از اتاق های آخرین تردید ، اولین بوسه
از اتاق های رنگی پوستر
پله ، تختی، کلی
و تیم ملی فوتبال
از اتاق های نقشه ، مینیاتور
و خط نستعلیق
از اتاق های جنگ شکر ، پاشنه آهنین ، مادر
از اتاق های بحث ، انشعاب ، انگ
از اتاق های مصدق ، مائو
استالین ، و علی
از اتاق های ختفا ، گریم
لو رفتن
از اتا های تفتیش ، دستبند ، بی سیم
از اتاق های کابل ، قپان ، بازجو
و تردید
از اتاق های سرد تو در تو
و هق هق
بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را
و عاشقانه گذر کردن
از سلول های ترس های بسیار و امید های اندک
از سلول های خود آموز و دیکشنری
از سلول های یقلاوی
سه سیگار روزانه
و شبان مقطع کابوس
از سلول های دغدغه ، دوار ، درد
از سلول های زخم ، عفونت ، ورم
از سلول های شمارش آجر ، قدم ، میله
از سلول های حیاط ، هواخوری ، رمز
و حسرت یک آغوش
از سلول های چه گوارا
شریعتی و خوجه
از سلول های فریب دادن زندانبان
فریب دادن خویش
از سلول های فراموش کردن
به خاطر آوردن
از سلول های اشک های یاغی
و غضب های رام
و امید
بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را
و عاشقانه گذر کردم
از سال های ناست ، خضاب ، ادکلن و فرخزاد
از سال های کنکوذ ، کار و اجباری
از سال های بن بست ، جمعه ، کمکم کن ، شب
از سالهای شاملو ، اخوان ، نیما
از سالهای سارتر ، فلینی ، برشت ، جشن هنر
از سالهای اعتصاب ، گاز اشک آور ، دود ، لاستیک
از سالهای نعش ، اوین ، چیتگر
از سالهای پویان ، رضایی ، خسرو و کرامت
از سالهای جهل ، توطئه ، فریب
از سال های قتل عام انقلاب
از سالهای سایه روشن سیال
و شک
بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را و عاشقانه
گذر کردن
تا با دهان کوچک تو بخوانم
آواز سرزمین صبورم را
در جشن زاد روز کودک اینده
بر دوش خسته کشیدم ترانه هایم را و عاشقانه گذر کردم
 

mahdi271

عضو جدید
مرا به خانه ام ببر

شب آشیان شبزده
چکاوک شکسته پر
رسیده ام به ناکجا
مرا به خانه ام ببر
کسی به یاد عشق نیست
کسی به فکر ما شدن
از آن تبار خود شکن
تو مانده ای و بغض من
از این چراغ مردگی
از این بر آب سوختن
از این پرنده کشتن و
از این قفس فروختن
چگونه گریه سر کنم
که یار غمگسار نیست
مرا به خانه ام ببر
که شهر ، شهر یار نیست
مرا به خانه ام ببر
ستاره دلنواز نیست
سکوت نعره می زند
که شب ، ترانه ساز نیست
مرا به خانه ام ببر
که عشق در میانه نیست
مرا به خانه ام ببر
اگر چه خانه ، خانه نیست
 

mahdi271

عضو جدید
با من از ایران بگو

یاور از ره رسیده با من از ایران بگو
از فلات غوطه در خون بسیاران بگو
باد شبگرد سخن چین ، پشت گوش پرده هاست
تا جهان آگه شود ، بی پرده از یاران بگو
شب سیاهی می زند بر خانه های سوکوار
از چراغ روشن اشک سیه پوشان بگو
پرسه ی یأس است در آواز این پیتارگان
از زمین ، از زندگی ، از عشق ، از ایمان بگو
سوختم ، آتش گرفتم از رفیق نارفیق
از غریبه ، آشنا ، یاران هم پیمان بگو
ضجه ی نام آواران زخمی به خاموشی نزد
از خروش نعره ی انبوه گمنامان بگو
قصه های قهرمانان قهر ویرانگر نداشت
از غم و خشم جهان ساز تهی دستان بگو
با زمستانی که می تازد به قتل عام باغ
از گل خشمی که می روید در این گلدان بگو
 

mahdi271

عضو جدید
رازقی

برای ضیافت عشق
اگه شب ، شب غزل نیست
اگه نور ، اینه به اینه
اگه گل ، بغل بغل نیست
برای گلدون دستات
یه سبد رازقی دارم
بهترین قلبو تو دنیا
برای عاشقی دارم
از تو تا ویروونی من
از تو تا مرز شکستن
فاصله ، وا کردن در
فاجعه ، صدای بستن
ترسم از بی رحمی شب نیست
ترسم از دلتنگی فرداست
ترسم از شب مرگی آواز
ترسم از تدفین قمری هاست
سهمی از رجعت انسان
سهمی از خداشدن باش
سهمی از معجزه ی عشق
سهمی از معراج من باش
 

mahdi271

عضو جدید
خاک خسته

نعره کن ای سرزمین جان سپردن
نعره کن
نعره کن ای خاک خسته ، خاک مردن
نعره کن
شب هق هق
شب پرپر زدن چلچله هاست
از غزل گریه پرم
خانه ی هم غصه کجاست ؟
این همه جوخه ، این همه دار
این همه مرگ
این همه عاشق خفته در خون
این همه زندان ، این همه درد
این همه اشک
نعره هایت کو خاک گلگون ؟
خاک گل مردگی و قحطی و آفت زدگی
وطن تعزیه در مرگ و مصیبت زدگی
شب یاران ، شب زندان
شب ویرانی ما
شب اعدام رفیقان گل و نور و صدا
 

mahdi271

عضو جدید
باغ برهنه

با توام ، با تو که دستت
دست دنیا ساز رنجه
با توام با تو که بغضت
معنی آواز رنجه
اگه یخ باد ستمگر
پی قتل عام برگه
اگه این باغ برهنه
باغ تاراج تگرگه
اگه بی پناهی گل
رنگ بی پناهی ماست
دستتو بذار تو دستم وقت پیوند درختاست
رو تن سخت درختا
بنویس و دوباره بنویس
که شکست یک شقایق
مرگ باغ ، مرگ بهار نیست
 

mahdi271

عضو جدید
خانه سرخ است

خانه سرخ و کوچه سرخ است و خیابان سرخ است
باری از خون ، پهنه ی برزن و میدان سرخ است
ده به ده ، پرچم خشم است که بر می خیزد
مزرعه زرد و چپر سبز و بیابان سرخ است
تا گل خونی فریاد در این باغستان
ساقه از ضربه ی شلاق زمستان سرخ است
وحشتی نیست از انبوه مسلسل داران
تا در این دشت ، غرور کینه داران سرخ است
روسیاه است اگر این شب مردم کش بد
تا دم صبح وطن ، سینه ی یاران سرخ است
با تو سرسبزی از ایثار سیه پوشان است
ای مسلط دستت از خون شهیدان سرخ است
 

mahdi271

عضو جدید
جنگل جاری

در این حریم شبانه ی ستم گرفته
در این شب خوف و خاکستر که غم گرفته
رفیق روزان روشن رهایی من
ستاره ها را صدا بزن ، دلم گرفته
قامت یاران
از تبرداران
اگر شکسته
جنگل جاری
رو به بیداری
به گل نشسته
رو به بیداری
جنگل جاری
جوانه بسته
ستاره سوسو نمی زند اگر چه بر من
رفیق روزان بی کسی ای سر به دامن
در این سکوت سترون سنگر به سنگر
چراغ خورشید واره ی چشم تو روشن
 

mahdi271

عضو جدید
بگو به ایران

وطن پرنده ی پر در خون
وطن شکفته گل در خون
وطن فلات شهید و شمع
وطن پا تا به سر خون
وطن ترانه ی زندانی
وطن قصیده ی ویرانی
ستاره ها اعدامیان ظلمت
به خاک اگر چه می ریزند
سحر دوباره بر می خیزند
بخوان که دوباره بخواند
این عشیره ی زندانی
گل سرود شکستن را
بگو که به خون بسراید
این قبیله ی قربانی
حرف آخر رستن را
با دژخیمان اگر شکنجه
اگر بند است و شلاق و خنجر
اگر مسلسل و انگشتر
با ما تبار فدایی
با ما غرور رهایی
به نام آهن و گندم
اینک ترانه ی آزادی
اینک سرودن مردن
امروز ما ، امروز فریاد
فردای ما ، روز بزرگ میعاد
بگو که دوباره می خوانم
با تمامی یارانم
گل سرود شکستن را
بگو ، بگو که به خون می سرایم
دوباره با دل و جانم
حرف آخر رستن را
بگو به ایران
بگو به ایران
 

mahdi271

عضو جدید
مار در محراب

برای من که در بندم
چه اندوه آوری ای تن
فراز وحشت داری
فرود خنجری ای تن
غم آزادگی دارم
به تن دلبستگی تا کی ؟
به من بخشیده دلتنگی
شکستن های پی در پی
در این غوغای مردم کش
در این شهر به خون خفتن
خوشا در چنگ شب مردن
ولی از مرگ شب گفتن
چرا تن زنده و عاشق
کنار مرگ فرسودن
چرا دلتنگ آزادی
گرفتار قفس بودن
قفس بشکن که بیزارم
از آب و دانه در زندان
خوشا پرواز ما حتی
به باغ خشک بی باران
در آوار شب و دشنه
چکد از قلب من خوناب
که می بینم من عاشق
چه ماری خفته در محراب
خوشا از بند تن رستن
پی آزادی انسان
نمی ترسم من از ایثار
که اینک سر ، که اینک جان
اگر پیرم ، اگر برنا
اگر برنای دل پیرم
به راه خیل جان بر کف
که می میرند ، می میرم
اگر سر خورده از خویشم
من مغرور دشمن شاد
برای فتح شهر خون
تو را کم دارم ای فریاد
 

mahdi271

عضو جدید
طلایه دار

ای بزرگ موندنی
ای طلایه دار روز
سایه گستر رو سر
از گذشته تا هنوز
ای صدات صدای نور
تو شب پوسیدنی
ای سخاوت غمت
بهترین بوسیدنی
واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی
اگه شعرم زمزمه
توی بازار صداست
تپش قلبم اگه
پچ پچ شاپرکاست
تو رو فریاد می زنم
ای که معجزه گری
ای که این شب زده رو
به سپیده می بری
واسه این شرقی تن داده به باد
تو گوارایی حس وطنی
تو شقاوت شب قرن یخی
تو شکوفایی تاریخ منی
ای تو یاور بزرگ
همه قلبای شکسته
ای تو مرهم عزیز
هر چی دست پینه بسته
رو کدوم قله نشستی
تو که دنیا زیر پاته
غصه ی دستای خالی
لرزش پاک صداته
توی قرن دود و آهن
تو رسول گل و نوری
تو عطوفت مسلم
تو حقیقت غروری
تو مفسر محبت
تو طلایه دار صبحی
فاتح تاریخی من
تو خود سردار صبحی
اسم تو ، اسم شب من
به شکوه اسم اعظم
متبرک و عزیزی
مثل سجده گاه آدم
 

mahdi271

عضو جدید
رسول رستاخیز

ای ابر مرد مشرقی ای خوب
ای نگهبان قدسی خورشید
روشنایی آتش زرتشت
یادگار صداقت جمشید
ناجی سربلندی انسان
ای تو پیغمبر ، ای اهورایی
ای برای تو این هیولاها
همه کوکی همه مقوایی
با کتاب ترانه های من
نه قصیده ، غزل لباس توست
مرد اسطوره ای شعر من
مخمل قلب من لباس توست
با کتاب پدربزرگ من
قصه ی رویش تباهی هاست
قصه ی امتداد شب تا شب
قصه ی ممتد سیاهی هاست
دفتر کهنه ی پدر اما
پر سوال و گلایه و تردید
حرف اگر هست ، حرف تنهایی
حرف ایا و و حشت و تردید
با پدر ، آرزوی باغی بود
روی خاکی که شکل مردن داشت
بس که تن تشنه بود خاک من
پدرم شوق جان سپردن داشت
با من اما سبد سبد میوه
از درخت غرور باغستان
کوزه کوزه زلال نور و عشق
برای قلب تشنه ی انسان
مشرقی مرد پاسدار شرق
معنی جاودانه ی اعجاز
خاک اگر خنده کرد و گندم داد
از تو بود ای بزرگ باران ساز
ای رسول برگ رستاخیز
دست حق بهترین سلاح توست
فاتح پاک در زمان جاری
رخش تاریخ ذوالجناح توست
 

mahdi271

عضو جدید
من از سفر میام

من از سفر میام
با اسب خستگی
از فتح یک سراب
با سایه بونی از گرمای آفتاب
با زخم خار و شن
سوغات کوره راه
با گلسنگی به دوش
از دشت بی گیاه
یه کوزه آب سرد
یه سفره نون می خوام
کو ؟ بسترم کجاست ؟
من از سفر میام
ببین که رخت من
غبار جاده هاست
ببین که دست من
برای من عصاست
تن خسته و غریب
تنها و در به در
با حسرت پناه
با وحشت سفر
یه سقف مهربون
یه سایه خواب می خوام
نوازشم بکن
من از سفر میام
با من چه دردها
از این سفر به جاست
غصه بغل بغل
با من چه گریه هاست
من از سفر میام
تا با تو سر کنم
تو جاده های عشق
با تو سفر کنم
س با کوله باری از
حرفای گفتنی
حرفای تلخ تلخ
اما شنفتی
یه سوسوی چراغ
یه تکیه گاه می خوام
در بر بگیر منو
س من از سفر میام
 

mahdi271

عضو جدید
شبخون

ببین ، ببین ، این گریه ی یه مرده
مردی که گریه هاش ظهور درده
ببین ، ببین ، این آخرین صدای
این بی صدا شبخون کوچه گرده
قلب پاییزی من
باغ دلواپسیه خوندنم ترانه نیست
هق هق بی کسیه
شب من با هجرت تو
شب معراج عذابه
تو نباشی موندن من
مثل پرواز تو خوابه
مرگ غرورمو ببین
زوال غمگین شعر و شکوفه و نوره
زوال قلبمو ببین
تنها تو می بینی چشم شب و زمین کوره
تو نباشی کی با اشکم
فال خوب و بد بگیره
کی منو از سایه های
این شب ممتد بگیره
بی تو با این در به در
هق هق شب گریه هاست
مرد غمگین صدا
بی تو مرد بی صداست
 

mahdi271

عضو جدید
یاور همیشه مؤمن

ای به داد من رسیده
تو روزای خود شکستن
ای چراغ مهربونی
تو شبای وحشت من
ای تبلور حقیقت
توی لحظه های تردید
تو منو از شب گرفتی
تو منو دادی به خورشید
اگه باشی یا نباشی
برای من تکیه گاهی
برای من که غریبم
تو رفیقی جون پناهی
ناجی عاطفه ی من
شعرم از تو جون گرفته
رگ خشک بودن من
از تن تو خون گرفته
اگه مدیون تو باشم
اگه از تو باشه جونم
قدر اون لحظه نداره
که منو دادی نشونم
وقتی شب ، شب سفر بود
توی کوچه های وحشت
وقت هر سایه کسی بود
واسه بردنم به ظلمت
وقتی هر ثانیه ی شب
تپش هراس من بود
وقتی زخم خنجر دوست
بهترین لباس من بود
تو با دست مهربونی
به تنم مرهم کشیدی
برام از روشنی گفتی
پرده ی شبو دریدی
یاور همیشه مؤمن
تو برو سفر سلامت
غم من نخور که دوری
برای من شده عادت
ای طلوع اولین دوست
ای رفیق آخر من
به سلامت ، سفرت خوش
ای یگانه یاور من
مقصدت هر جا که باشه
هر جای دنیا که باشی
اونور مرز شقایق
پشت لحظه ها که باشی
خاطرت باشه که قلبت
سپر بلای من بود
تنها دست تو رفیق
دست بی ریای من بود
 

mahdi271

عضو جدید
گل بارون زده

گل بارون زده ی من
گل یاس نازنینم
می شکنم ، پژمرده می شم
نذار اشکاتو ببینم
تا همیشه تو رو داشتن
داشتن تمام دنیاست
از تو و اسم تو گفتن
بهترین همه حرفاست
با تو ، با تو اگه باشم
وحشت از مردن ندارم
لحظه هام پر می شن از تو
وقت غم خوردن ندارم
ای غزلواره ی دلتنگ
که همه تنت کلامه
هنوزم با گل گونه ت
شرم اولین سلامه
ای تو جاری توی شعرم
مثل عشق و خون و حسرت
دفتر شعر من از تو
سبد خاطره هامه
ای گل شکسته ساقه ، گل پرپر
که به یاد هجرت پرنده هایی
توی یأس مبهم چشمات می بینم
که به فکر یه سفر به انتهایی
سر به زیر دل شکسته ، نازنینم
اگه ساده ست واسه تو گذشتن از من
مرثیه سر کن برای رفتن من
آخه مرگ واسه من از تو گذشتن
گل بارون زده ی من
اگه دلتنگم و خسته
اگه کوچیدن توفان
ساقه ی منم شکسته
می تونم خستگیاتو
از تن پاکت بگیرم
می تونم برای خوبیت
واسه سادگیت بمیرم
با تو ، با تو اگه باشم
وحشت از مردن ندارم
لحظه هام پر می شن از تو
وقت غم خوردن ندارم
 

mahdi271

عضو جدید
شب آفتابی

عروسک قصه ی من
گهواره ی خوابت کجاست ؟
قصر قشنگ کاغذی
پولک آفتابت کجاست ؟
بال و پر نقره ای
کفتر عشقمو کی بست ؟
اینه ی طوطی منو
سنگ کدوم کینه شکست ؟
عروسک قصه ی من
زخم شکسته با تنت
بمیرم ای شکسته دل
چه بی صداست شکستنت
صدای عشق من و تو
که تلخ و گریه آوره
تو این سکوت قصه ای
شاید صدای آخره
بعد از من و تو عاشقی
شاید به قصه ها بره
شاید با مرگ من و تو
عاشقی از دنیا بره
عروسک قصه ی من
سوختن من ساختنمه
تو این قمار بی غرور
بردن من ، باختنمه
عروسک قصه ی من
شکستنت فال منه
این سایه ی همیشگی
مرگه که دنبال منه
جفتای عاشقو ببین
از پل آبی می گذرن
عروسک قلبشونو
به جشن بوسه می برن
اما برای من و تو
اون لحظه ی آبی کجاست ؟
عروسک قصه ی من
پس شب آفتابی کجاست ؟
 

mahdi271

عضو جدید
وقتی تو شب گم می شدم

وقتی تو شب گم می شدم
هم خونه خواب گل می دید
همسایه از خوشه ی خواب
سبد سبد خنده می چید
وقتی تو شب گم می شدم
ستاره شب شکن نبود
میون این شب زده ها
هیشکی به فکر من نبود
آواز خون کوچه ها
شعراشو از یاد برده بود
چراغا خوابیده بودن
شعله شونو باد برده بود
آخ اگه شب شیشه ای بود
پل به ستاره می زدم
شکست اینه ی شبو
نیزه ی خورشید می شدم
آخ اگه مرگ امون می داد
دوباره باغ می شدم
تو رگ یخ بسته ی شب
نبض چراغ می شدم
آخ که تو اقیانوس شب
سوختنمو کسی ندید
تو برزخ بیداد شب
هیشکی به دادم نرسید
تو اوج ویرون شدنم
تو شب دم کرده ی درد
کسی دعا نخوند برام
هیشکی برام گریه نکرد
وقتی تو شب گم می شدم
دلم می خواست شعله بشم رو سایه های یخزده
دست نوازش بکشم
دلم می خواست آشتی بدم
تگرگو با اقاقیا
خورشید مهربونی رو
مهمون کنم به خونه ها
آخ اگه مرگ امون می داد
دوباره باغ می شدم
تو رگ یخ بسته ی شب
نبض چراغ می شدم
 

mahdi271

عضو جدید
فریاد زیر آب

ضیافت های عاشق را
خوشا بخشش ، خوشا ایثار
خوشا پیدا شدن در عشق
برای گم شدن در یار
چه دریایی میان ماست
خوشا دیدار ما در خواب
چه امیدی به این ساحل
خوشا فریاد زیر آب
خوشا عشق و
خوشا خون جگر خوردن
خوشا مردن
خوشا از عاشقی مردن
اگر خوابم اگر بیدار
اگر مستم اگر هوشیار
مرا یارای بودن نیست
تو یاری کن مرا ای یار
تو ای خاتون خواب من
من تن خسته را دریاب
مرا هم خانه کن ، تا صبح
نوازش کن مرا ، تا خواب
همیشه خوابتو دیدن
دلیل بودن من بود
چراغ راه بیداری اگر بود
از تو روشن بود
نه از دور و نه از نزدیک
تو از خواب آمدی ای عشق
خوشا خودسوزی عاشق
مرا آتش زدی ای عشق
 

mahdi271

عضو جدید
عشق من ، عاشقم باش

تو غربتی که سرده
تمام روز و شبهاش
غریبه از من و ما
عشق من عاشقم باش
عشق من عاشقم باش
که تن به شب نبازم
با غربت من بساز
تا با خودم بسازم
عشق من عاشقم باش
تو خواب عاشقا رو
تعبیر تازه کردی
کهنه حدیث عشق رو
تفسیر تازه کردی
گفتی که از تو گفتن
یعنی نفس کشیدن
از خود گذشتن من
یعنی به تو رسیدن
قلبمو عادت بده
به عاشقانه مردن
از عشق زنده بودن
از عشق جون سپردن
عشق من عاشقم باش
وقتی که هق هق عشق
ضجه ی احتیاجه
سر جنون سلامت
که بهترین علاجه
عشق من عاشقم باش
اگر چه مهلتی نیست
برای با تو بودن
اگر چه فرصتی نیست
عشق من عاشقم باش
نذار بیفتم از پا
بمون با من که بی تو
نمی رسم به فردا
عشق من عاشقم باش
 

mahdi271

عضو جدید
ماه پیشونی

توی گسترده ی رؤیا
ای سوار اسب ابلق
راهی کدوم مسیری
توی تاریکی مطلق
ای به رؤیا سر سپرده
با توام ای همه خوبی
راهی کدوم دیاری
آخه با این اسب چوبی
با توام ای که تو فکرت
با هر عشق و با هر اسمی
رهسپار فتح قلب
ماه پیشونی طلسمی
توی خورجین قشنگت
عکس ماه پیشونی داری
واسه پیدا کردن جاش
دنیا رو نشونی داری
ماه پیشونی تو قصه
فکر بیداری تو خوابه
خورشید هفت آسمون نیست
عکس خورشید توی آبه
از خواب قصه بلند شو
اسب چوبیتو رها کن
ماه پیشونی مال قصه ست
مرد من منو صدا کن
اگه از افسانه دورم
اگه ماه پیشونی نیستم
اگه با زمین غریبه
اگه آسمونی نیستم
می تونم یه سایه باشم
برای یه خواب شیرین
می تونم نوشدارو باشم
برای یه لحظه تسکین
ماه پیشونی اگه قلبش
قلب یه کفتر تنهاست
اگه قامت بلندش
قامت جدایی ماست
من حقیقی تر از اندوه
رعشه ی تلخ صداتم
ماه پیشونی نیستم اما
آشنا با غصه هاتم
 

mahdi271

عضو جدید
پل

برای خواب معصومانه ی عشق
کمک کن بستری از گل بسازیم
برای کوچ شب هنگام وحشت
کمک کن با تن هم پل بسازیم
کمک کن سایه بونی از ترانه
برای خواب ابریشم بسازیم
کمک کن با کلام عاشقانه
برای زخم شب مرهم بسازیم
بذار قسمت کنیم تنهاییمونو
میون سفره ی شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن
تو رو می شناسم ای شبگرد عاشق
تو با اسم شب من آشنایی
از اندوه تو و چشم تو پیداست
که از ایل و تبار عاشقایی
تو رو می شناسم ای سر در گریبون
غریبگی نکن با هق هق من
تن شکسته تو بسپار به دست
نوازش های دست عاشق من
به دنبال کدوم حرف و کلامی ؟
سکوتت گفتن تمام حرفاست
تو رو از تپش قلبت شناختم
تو قلبت ، قلب عاشق های دنیاست
تو با تن پوشی از گلبرگ و بوسه
منو به جشن نور و اینه بردی
چرا از سایه های شب بترسم
تو خورشید رو به دست من سپردی
کمک کن جاده های مه گرفته
من مسافرو از تو نگیرن
کمک کن تا کبوترهای خسته
رو یخ بستگی شاخه نمیرن
کمک کن از مسافرهای عاشق
سراغ مهربونی رو بگیریم
کمک کن تا برای هم بمونیم
کمک کن تا برای هم بمیریم بذار قسمت کنیم تنهاییمونو
میون سفره ی شب تو با من
بذار بین من و تو دستای ما
پلی باشه واسه از خود گذشتن
 

mahdi271

عضو جدید
سرگردون

از عذاب جاده خسته
نرسیده و رسیده
آهی از سر رسیدن
نکشیده و کشیده
غم سرگردونی هامو
با تو صادقانه گفتم
اسمی که اسم شبم بود
با تو عاشقانه گفتم
با تنم دردی اگه بود
بی رمق بود اگه پاهام
تازه تازه با تو گفتم
اگه کهنه بود دردام
من سرگردون ساده
تو رو صادق می دونستم
این برام شکسته اما
تو رو عاشق می دونستم
تو تمام طول جاده
که افق برابرم بود
شوق تو راه توشه ی من
اسم تو هم سفرم بود
من دل شیشه ای هر جا
هر شکستن که شکستم
زیر کوهبار غصه
هر نشستن که نشستم
عشق تو از خاطرم برد
که نحیفم و پیاده
تو رو فریاد زدم و باز
خون شدم تو رگ جاده
نیزه ی نم باد شرجی
وسط دشت تابستون
تازیانه های رگبار
توی چله ی زمستون
نتونستن ، نتوستن
کینه ی منو بگیرن
از من خسته ی خسته
شوق رفتنو بگیرن
حالا که رسیدم اینجا
پر قصه برا گفتن
پر نیاز تو برای
آه کشیدن و شنفتن
تو رو با خودم غریبه
از غمم جدا می بینم
خودمو پر از ترانه
تو رو بی صدا می بینم
کی صدایتو داد به مهتاب ؟
مهتابو کی برد از اینجا ؟
اسمتو کی داد به خورشید ؟
خورشید و کی داد به ابرا ؟
با من رهیده از خود
یک ترانه هم صدا شو
با من از زنجیر این شب
هم صدا شو و رها شو
 

mahdi271

عضو جدید
فاجعه

بخواب ای مهربان ای یار
بخواب ای کشته ی بیدار
بخواب ای خفته ی گلگون
بخواب ای غوطه ور در خون
سکوت سرخ خاک تو
صدای نینوا دارد
در این دم کرده گورستان
تگرگ مرگ می بارد
به سوگ تو در این مقتل
کدامین مویه و شیون
سکوت یأس در خانه
هجوم مرگ در برزن
تمام سینه ها عریان
تمام چهره ها خونین
تمام دست ها خالی
تمام چشم ها غمگین
به خاک مسلخ افتادند
در این صحرای خونباران
برادرها جدا از هم
پدرها بی پسرهاشان
تو ای تن خفته ی گمنام
بخواب کنون که بسیاری
لا لا لا لا ، لا لا لا لا
بخواب آری که بیداری
در این ویرانه خاک تو
که شد یک باره چون صحرا
به یادت باغ می سازند
برادرهای فرداها
به سوگ تو در این مقتل
کدامین مویه و شیون
سکوت خشم در خانه
هجوم مرگ در برزن
 

mahdi271

عضو جدید
صدایم کن

صدایم کن
ای صدای تو شیشه ی شب را سنگ ویرانی
صدایم کن
ای صدای تو پرده ی شب را چنگ ویرانی
خوشا با صدای تو از خود گذشتن
صدایم کن
صدای تو خنجر
صدای تو سنگر
از این دام وحشت رهایم کن
بخوان آواز همیشه سبز رها شدن از شب بسته
که تا شکوفد گل های سرخ ترانه بر هر لب بسته
به جشن طلوع گل و نور و گندم
صدایم کن
در این فصل گلگون
در این باغ پرپر
برای شکفتن رهایم کن
ببین شب خون
به شهر گلگون
چگونه دشنه می بارد
بخواند تا بخوانم
سرود شکفتن
که شام خون ، سحر دارد
صدایم کن
ای صدای تو بانگ بیداری در دیار ما
صدایم کن
ای صدای تو شعر سرخ خشم تبار ما
خوشا با صدای تو از خود گذشتن
صدایم کن
صدایم کن
 

mahdi271

عضو جدید
قصه ی وفا

به خاطر آور ، که آن شب به برم
گفتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرم
کنون جدایی نشسته بین ما
پیوند یاری ، شکسته بین ما
گریه می کنم
با خیال تو
به نیمه شب ها
رفته ای و من
بی تو مانده ام
غمگین و تنها
بی تو خسته ام
دل شکسته ام
اسیر دردم
از کنار من
می روی ولی
بگو چه کردم
رفته ای و من آرزوی کس
به سر ندارم
قصه ی وفا با دلم مگو
باور ندارم
 

mahdi271

عضو جدید
گل سرخ

دیدی ای غمگین تر از من
بعد از آن دیر آشنایی
آمدی خواندی برایم
قصه ی تلخ جدایی
مانده ام سر در گریبان
بی تو در شب های غمگین
بی تو باشد همدم من
یاد پیمان های دیرین
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد
آتش عشق و محبت
در خزان سینه افسرد
کنون نشسته در نگاهم
تصویر پر غرور چشمت
یک دم نمی رود از یادم
چشمه های پر نور چشمت
آن گل سرخی که دادی
در سکوت خانه پژمرد
 
Similar threads
Thread starter عنوان تالار پاسخ ها تاریخ
Zargham ایرج میرزا مشاهير ايران 2

Similar threads

بالا