امروز مدیر صنعت , فردا مدیر بورس , پس فردا مدیر لیزینگ

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
امروز مدیر صنعت , فردا مدیر بورس , پس فردا مدیر لیزینگ
بر اساس تحقيقات بسیار دقیق , هر گاه مديري به صنعتي مشابه نوع تخصص خودش , نقل مكان كرده است ميانگين بازده نامتعارف سالانه شركت 10 درصد افزايش پيدا كرده است و در مواقعي كه به صنعتي ديگر رفته است اين بازده به منفي 30 درصد رسيده است. حالا این بحث بماند که اصولآ او چرا رفته و یا او را بزور برده اند. و یا مجبورش کرده اند که برود و یا با پول بیشتر او را راضی کرده اند و .....
در انتقال یک مدیر از یک واحد به واحد دیگر , همه تجارب و دانش و توانائیهای او بهمراه خودش به مکان دوم منتقل نمیشود. در سیستم های سازمانی و شرکتی ما , به دلیل نبود سیستم مطمئن ارزیابی عملکرد , امکان به چالش کشیدن مدیرانی که پس از مدتی کار , دچار افت شده و اسیر روزمره گی میشوند , وجود ندارد . بنابراین اثبات کم کاری او هم مشکل میشود , اما چون از طرف دیگر این مدیر برای کشور گران تمام شده و تسویه کردنش ضررآور است , بنایراین مجبورآ او را از این مکان به مکان دیگر منتقل میکنیم تا شاید یک تکانی به خودش بدهد و برابر استعداد هایش کار و فعالیت کند . ولیکن در این نقل و انتقالات اکثرا جا و مکان جدید این مدیر و نوع کار مورد نیاز این محل با قریحه و تجارب و علایق مدیر یکی نمیشود و نتایج بمراتب بدتر از قبل میشود. ويژگي هاي خاص محل جدید هم , نظير رويه ها، روال ها، فرهنگ سازماني و هنجارهاي غير رسمي كه در این محیط وجود دارد و هیچ نوع همخوانی با منش این مدیر ندارد , خود معظل دیگری میآفریند و مي تواند در موفقيت مدير تاثير گذار باشد. اما آیا با توجه به سطوح اختيار و قدرت مدير، وي توانايي پياده سازي رويه ها و دستورالعمل ها و هنجارها ی مورد علاقه اش را در محيط جديد دارد و آیا اصولا در محیط جدید نیازی هم به این تغییرات احساس شده است ؟
این موضوع سالهاست که افکار کارشناسان گزینش را به خود مشغول کرده و هنوز راه حل مناسبی برای آن ارائه نشده . شاید دلیل اصلی این باشد که این مطلب بخوبی مورد توجه کارشناسان و محققین قرار نگرفته و یا به دلیل اینکه این مشکل در بخش های دولتی هم وجود دارد , شاید کسی به خودش این اجازه را نداده که وارد این مقوله شود و احتمالا ترسیده که مبادا قضیه بوی انتقادی به خود بگیرد و شاید موقعیت و جایگاه آن کارشناس به خطر بیفتد و فردا خودش را عوض نکنند و آنقدر دراین مکان کاری بماند که زیر پایش علف سبز شود. در موقع انتقال یک مدیر از محلی به محل جدید , کارنامه کاری او در محل قبلی را هم به او نمیدهند تا نقاط مثبت و منفی فعالیت هایش را ببیند و در محل جدید نقاط مثبت را تقویت و از توسل به نکات منفی پرهیز نماید.
بنا به مشاهدات شخصی بنده , اکثر محققین و کارشناسان خبره و زبده که در پست های دولتی و کشوری استخدام هستند و به نوعی از سفره دولت میخورند , جملگی مصلحت گرا شده اند و به خاطر حفظ منافع مادی و یا کاری خود , همیشه سکوت میکنند و بله قربان گو شده اند و نمیدانند که خود دولت مشتاق ارائه و به اشتراک گذاشتن آراء و عقاید کارشناسی و علمی است و از این امر پشتیبانی هم میکند و به همین دلیل باب سمینار و همایش و مقالات علمی و تحقیقی و کارشناسی شده در این حوزه بسته مانده و این موضوع بصورت کامل شکافته و نقد نشده است.
هر مدیری حتی اگر به درستی هم به یک واحد دیگر منتقل شود , مدتها زمان میبرد تا محیط جدید را بشناسد که البته این کار هم ممکن نمیشود , چون منابع شناسایی دهنده عمومآ اطلاعات نادرست تحویل مدیر میدهند. و او منبعی برای شناخت بیش از این پیدا نمیکند , بناچار خود وارد عمل میشود و لی عدم آشنایی به نوع فرهنگ و ساختار و سيستم مديريتی سابق محل جدید , باعث میشود اونتواند بین فعالیت های گذشته و اقدامات بعدی خودش هماهنگی و انسجام ایجاد نماید که در این بین زمان بشدت سپری میشود و فرآیند توسعه جای خود را به فرآیند درماندگی و تکرار مکررات میدهد , تا زمانی که باز مدیر دیگری بیاید و روز از نو و ......
اگر مهارت هاي مديريتي در گرد آوري، پرورش و بكارگيري منابع انساني، مالي و فني. افراد و اهداف کاری در محل قبلی ضعیف بوده و او نتوانسته است رضایت مسئولین گزینش را تآمین کند و مجبورآ به مکان جدید منتقل شده , حال چه ضمانتی وجود دارد که او در مکان جدید بتواند از همه توانائیها و مهارتهایش استفاده کند؟ و یا برعکس , اگر این مدیر خیلی ماهر و موفق بوده و توانسته کار ها و اقدامات خوبی از خود نشان بدهد , دیگر چه لزومی دارد که عوض شود و کس دیگری بیاید و تمام رشته های او را پنبه کند؟ مگر همه این نهاد ها و سازمانها و شرکتها مال ما نیست ؟ خوب همه این امکانات مال ماست و همه شان باید توسعه پیدا کنند و ما با پیشرفت همه این گزینه هاست که میتوانیم معدل رشد بالا و قابل قبولی داشته باشیم.
هر مدیری , علاوه بر تخصص هاي كاري بايد در رهبري و تصميم گيري نيز توانمند باشند. گرچه اين مهارت به كلي قابل انتقال دادن است اما مديران , علاوه بر اين مهارت ها مهارت هاي عام ديگري نظير تعامل با ارباب رجوع و مراجعین مردمی که از نتایج کار او متآثر میشوند و نيز با کارکنان و تجارب پروژه ای و غيره را نيز دارا هستند وشاید بتوانند با خود منتقل كنند.اما بر اساس اين تحقيق كليه این توانائیها قابل انتقال نبوده و محو میگردد و راه و زمان و سرمایه زیادی لازمست تا این دارائیها دوباره کسب و یا جمع و جور شوند.
اکثر این بدعت ها را هم خود دولت های محترم ما در کشور نهادینه میکنند . مثلآ یکباره میشنویم که مثلآ مدیر کل یک سازمان فنی و صنعتی بیکباره از کارش برکنار میشود و به سمت مدیرکل یک مرکز کاملآ تجاری یا هنری برگزیده میشود و یا برعکس . گاهی هم متوجه میشویم که یک نفر مدیر مسئول دارای مسئولیت های بسیار متنوعی است که نه با تخصص او همخوانی دارند و نه او فرصتی برای پرداختن به اداره آن امور را دارد و با این حال سالهاست که همزمان چند سمت را دارد و به هیچیک هم نمیپردازد.و یا فرصت مدیریت کافی را بدست نمیآورد. این فرآیند غلط باید در جلسات و سمینار های تخصصی بصورت کامل بررسی شوند و با اتخاذ روشهای کاملآ مناسب فکری برای این پدیده و مدیریت بهتر آن طراحی شود , تا سرمایه های عظیم انسانی ما حفظ و از آن سرمایه ها بخوبی بهره برداری شود.

 

soudabe

عضو جدید
کاربر ممتاز
خوبه که هر مدیری با توجه به دانشش تو یه پست قرار بگیره
 

soudabe

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نظر دادم
مدیرایی که واسه سازمانها و ادارات انتخاب میشن رشتشون هم مناسب با اون پست هست؟
 

ofakur

عضو جدید
کاربر ممتاز
من نظر دادم
مدیرایی که واسه سازمانها و ادارات انتخاب میشن رشتشون هم مناسب با اون پست هست؟
متاسفانه نه تنها رشته شون مطابقت نداره .حتی نوع شخصیت و تیپ و نوع هوششان هم با اون کاری که انجام میدهند مطابقت ندارد.مثلا میبینیم مدیری دارای شخصیت ستادی است ولی مدیر یک واحد فنی مهندسی شده. یا مثلا تیپ ژنتیکی مدیر مستقل هست ولی رفته مدیر روابط عمومی شده که لازمه اش داشتن تیپ اجتماعی هست.
خلاصه اینکه در کشور ما به این نوع علوم اهمیتی داده نمیشه .
 

soudabe

عضو جدید
کاربر ممتاز
مسائل مهم تر از دانایی و توانایی برای انتخاب افراد وجود داره
 

ayja

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
یادش بخیر. چه روز و روزگارانی بود.
 

saeedco

عضو جدید
آقا تا وقتی مصلحت اندیشی و عدم صداقت در همه اقشار وجود داره این مساله حل شدنی نیست
کافیه فقط یک نفر(مدیر) بخواد و جرات و جسارت حقیقت گوئی رو داشته باشه ، اونوقت خواهد دید که چقدر فکر و ذهنش آزاد و رها میشه و فرصت پرداختن به مسائل پیش رو رو داره
ولی فقط این نیست ، باید زیر دستان هم اطلاعاتی که میرسونند از روی مصلحت اندیشی نباشه و اطلاعات واقعی بدون پارازیت به میران عالی برسه
خلاصه اگه همه از ثبات جایگاهشون اطمینان داشتند و پایبند واقعی به اخلاقیات بودند سفره این مصلحت اندیشی خودخواهانه برچیده میشد و هر کس در گروه فقط به وظایفش فکر میکرد و نهایتا به هدف اصلی میرسیدند
 
بالا