اساطیر ملل (اول ایران) 1 و ریشه آریا

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
درود
میخوام درباره اسطوره ها اطلاعاتی رو در اختیار دوستان بذارم
اولش از ایران شروع میکنم و به شناسوندن برخی خدایان نا آشنا میپردازیم(بر گرفته از کتاب اسطوره های ایرانی نشر مرکز ترجمه عباس مخبر)

وِرِثرَغنَه:
ورثرغنه خدای سلحشوری ، مهاجم و نیروی پیروزی در مقابل دیوان است..در بهرام یشت
سرودی به او اختصاص داده شده است که در آن به ده هیئت مختلف ظاهر میشود:
یک باد نیرومند ، گاوی با گوش های زرد و شاخ های طلایی، اسب سفیدی با زین و برگ زین، شتر بارکش ،گراز نر جوانی در سن آرمانی پانزده سالگی ، پرنده ای تیز پرواز(احتمالا کلاغ1)، قوچ وحشی ،بز جنگنده و مردی با شمشیری که تیغه ای زرین دارد.
هنگامی که زردشت از اهوره مزدا سوال میکنند اگر به سحر دشمن گرفتار شد چه کند،سرور دانا به او اندرز میدهد که پری از ورثرغنه را که به قالب پرنده ای حلول کرده برگیرد.
این پر را به تن خود بمال و با این پر(ساحری) دشمن را باطل نما.کسی که استخوانی از این مرغ دلیر یا پری از این مرغ دلیر با خود دارد هیچ مرد توانایی نتواند او را کشت و نه او را از جای به در تواند برد.آن بسیار احترام، بسیار فر نصیب آن کس سازد.....(یشت 14، 6-35).
وَیو:
ویو خدای باد نیز به صورت خدای جنگ جویی تصویر شده است که با زوبین تیز و سلاح زرین خود ارواح شر را دنبال میکند تا از آفریده های خوب اهوره مزدا حمایت کند . وی در میان قلمرو های اهوره مزدا و انگره مینیو[اهریمن]، یعنی روشنایی و تاریکی فرمان میراند.
یه چیز جالب دراین باره در زبان تالشی به باد وو گفته میشود که بسیار شبیه نام این خدای ایرانیان کهن است.

هَومَه :
هومه(سومَه ودایی)خدایی است که تندرستی و قوت میدهدو به محصولات و فرزندان برکت ارزانی می دارد . هوم نام گیاهی است که توانایی شفا بخشی دارد و باور بر این است که از جنس افدرا است. شیره ی این گیاه قدرت های ماورا ء طبیعی اعطا می کند و تاثیر مسمویت زداینده دارد.گمان بر این بود که این خدا قدرت کافی برای غلبه بر هر دشمنی را اعطا میکند.در واقع هنگامی که کوی هوسرَوَه(کی خسرو بعدی)، پادشاه تورانی فَرانرَسیَن (افراسیاب بعدی)را شکست داد از یاری مادی هوم برخوردار بود.

آتَر:
آتر(آتش) در آیین زردشت ، فرزند اهوره مزدا، سرور بزرگ است. مردم می بایست گوشت را به عنوان قربانی به آتش تقدیم کنند.[چه جالب پختن رو یاد دادن به مردم] ، و در همان حال دسته ای از گیاه مقدس برسُم را در دست داشته باشند. هر خانه ای می بایست محلی برای قربانی کردن داشته باشد و نیایش گزاران در مقابل آن بتوانند بگویند:
... ای آتش، فرزند اهوره مزدا، تو شایسته آن هستی که برایت قربانی و به درگاهت نیایش کنند؛باشد که قربانی و ستایش مردم را درخانه ی آنها بپذیری(آتش نیایش 7)
آتر با خدای میترا پیوندی تنگاتنگ دارد:به عنوان مثال آنها به اتفاق یکدیگر موفق میشوند فره را از گزند دیو اژی دهاک[معرب بشه میشه ضحاک] نجات دهند. آتر در حالی که سواره پشت گردونه میترا میتازد تصویر شده است.نقش آتر در مبارزه با اژی دهاک بر سر تصرف فره، در زامیاد یشت،
یکی از معدود اسطوره های باقیمانده درباره آتر آمده است:
...اما از پس او آذر مزدااهورا برخاست با این سخنان گویا:پس رو ، این را دانسته باش تو ای اژی دهاک سه پوزه، اگر تو این(فر) به دست نیامدنی را به چنگ آوری ، هر آینه من ترا ز پی بسوزانم و در روی پوزه تو شعله برانگیزم ، به طوری که نتوانی در روی زمین اهورا آفریده خروج کنی از برای تباه کردن جهان راستی.ان گاه اژی دهاک در اندیشه از خطر زندگی دست ها را پس کشید ، چه آذر سهمگین بود(یشت 19، 51-49).

دوستان این بخشی از اسطوره ایران بود که شامل میترا ، اهورا مزدا ،اهریمن و .... میشه
اما سعی کردم تا اونایی که کمتر شنیده شده اسمشون رو معرفی کنم.
اگه استقبال خوب باشه مطلب بعدی درباره پیدایش جهان ، خدای باران در اسطوره ایران خواهد بود و با تمام شدنش به دیگر ملل خواهیم پرداخت.(در ضمیمه فایلی از همین مطلب هست )
سپاس ژخوف
 

پیوست ها

  • iran myth.doc
    34.5 کیلوبایت · بازدیدها: 0
آخرین ویرایش:

shotgun

عضو جدید
چه جالب. تاحالا فكر ميكردم فقط اين غربي ها هستن كه چندين خدا دارن!

مثل زئوس ، هيديز ، و غيره. ولي حالا ميبينم تو ايران هم بوده.

بريد اين فيلم رو ببينيد خدايان خارجي دستتون مياد. clash of the titans
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
دوستان به دید شما
این کار رو دنبال کنم؟
========
منم به شما بازی
age of mythology
رو پیشنهاد میدم
از این بازی با استوره ها آشنا شدم
و شیفته ی این داستان های مردم کهن
بد بختانه 1.26 گیگه بازی
اما اگه تونستین گیر بیارین بازی سودمندیه
با سپاس
 
آخرین ویرایش:

hamed-Gibson

عضو جدید
کاربر ممتاز
مرسی از اطلاعات مفیدتون
تا میتونیم باید به جوون های ایران گذشته میهن رو یادآوری کرد.
قضاوت با شنوندست که قبول کنه یا نه.
راستی اگه میشه پارسی بنویس بدون حرف عرب
من نمیتونم وگرنه این کار رو میکردم
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
من همواره تلاشم بر این بوده
ولی این نوشته رو از کتابی عینا آوردم
و باید این کار رو میکردم تلاش میکنم درآینده
بیشتر فارسی گویی کنم
با سپاس
 
آخرین ویرایش:

water.87

کاربر بیش فعال
ببخشید ، از دوران مغان ما دو خدایی و در دوران زرتشت یک خدایی بودیم(بعدها دین زرتشت تحت ثاثیر عقاید قبلی مغان به دو خدایی ، وجود اهریمن در برابر اهورا مزدا ، روی میاره. ولی خدایان مختلف!!!!!).
در دوران قبل از اون رو شنیده بودم مثلا میترا و اناهیتا، اما اینا هر کدوم پیروان خودشونو داشتند ، مثلا مذهب میترایسم، این طور نبوده که چند تا خدای همزمان قائل بوده باشند.
این مطلبی که می گم به استناد شاهنامه ی فردوسی هستش که می بینیم رستم میتراییسم و در مقابل اون اسفندیار کمربسته ی زرتشت و تقابل ایین کهنه و نو.....ولی خدایان ندارند.....
این خدایانی که می گین مربوط به کدوم دوران بودند؟؟؟
ایا به طور همزمان مثل یونانیان باستان به اونا ایمان داشتند و برای امور مختلف خداهای مختلف فرض می کردند یا اینکه نه، مکاتب جدا از همی بودند؟؟؟؟
 
آخرین ویرایش:

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
درسته منم این مشکل رو داشته ام ولی به نظر میرسه اینا خدایان بسیار کهن بودند که
شاید توی آیین زردشت برای احترام به باور های گذشتگان به طور دیگه(غیر از خدا )نشون داده شدن
برای مثال در مورد اـش این چیزی که میگم کاملا صحت داره.
سپاس که نظر دادین
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
یه مطلب جالب به پستم خورد درباره ریشه آریا از http://myth.tarikhema.ir/
برای کلمهً آریا در زبانهای مختلف می توان معانی مشترک و متفاوتی پیدا کرد. سرانجام این تحقیق نتیجه ای بود که پیشتر نه به نظر نگارنده و نه ظاهراً به نظر کسی دیگر رسیده است. بُز کوهی که میش گشن وحشی اساطیری خوان دوم هفتخوان رستم و میش وحشی (غُرم) همراهی کننده اردشیر بابکان در هنگام فراری دادن کنیز اردوان، و سرانجام معنی لفظی نام کوروش (کوروش-ک) که در زبان پهلوی قوچ وحشی و بزکوهی، گواه هستند. ولی سند لغوی معتبر از زبان سانسکریت می آید که در آن آرانیا به معنی حیوان وحشی (معادل تور) است. یعنی قوچ وحشی توتم عمومی آریائیان تورانی (سکایی)؛ گِت (لیتوانیایی) و گوتهای ژرمن است. برای نام اخیر وجه اشتقاق روشنی ارائه نشده است. ولی ساده ترین وجه اشتقاق برای آن در زبانهای ژرمن و کلاً هندواروپایی همان بزکوهی (گو-تی) است که این مفهوم حتی در مورد بُزان اهلی که در کوه پیمایی و چرا در کوهستان مهارت دارند، صادق است. یک دلیل معتبر در اساطیر اسکاندیناوی می توان سراغ گرفت و آن موضوع مهاجرت تیالوِ یا تیالوار (از ریشهً توله یعنی آتش) است که وی و خواهرش روسکوا (پری دریایی) در سواحل دریا رابطه با تور و لوکه (ایزد آتش بالتیکوم، کالوائیتیس، ایزد کورهً آهنگری ) و بزان وحشی ایزد رعد برق تور هستند. او برای سکونت به جزیره گوتلند میرود ولی آب دریا آن را فرا میگیرد. ولی بار دوم که آتش روشن میکند جزیره ثبات پیدا میکند و دیگر هر گز در آب فرو نمی رود. در نزد آریائیان هندو ایرانی و سکایی بُزکوهی (گو-تی) حیوان توتمی مخصوص ایزد آتش آگنی (تاپیتی، تابیتی، یعنی تابنده و درخشان) به شمار میرفته است. ایزد جنگلی فنلاندی تاپیو ارتباطی با همین تاپیتی سکایی و همچنین ئول (درخشان) ایزد جنگلی آتش و روشنایی و شکار اسکاندیناوی دارد. به نظر میرسد دو بُز اساطیری تور اشاره به دوشاخه ویزیگوت و اُسترگوت داشته است. جالب است که در فاصله ای نه چندان دوردست گِتهای شمال تراکیه (اسلاف لیتوانیاییها) نیز پرستندگان توتم بُزکوهی بوده اند. خدای قبیله ای ایشان تحت نام گِبل ایزیس (حامی دامها؛ ول-س اسلاوها) خوانده میشد. می دانیم ویله (لابد از همان ریشهً وِل-س) نامی بر تور اساطیر اسکاندیناوی است. در قفقاز بُز کوهی اهلی شده را “تور” می نامند که مترادف کلمه ایرانی شکا (سکا) و شکار (سکار) است.
نظرم فقط درباره تور ، ثور ، thor
هست که شباهت بسیار فراوانی دارندنه در واژه بلکه در چم(معنا)
هر سه به چم جانوری شاخدار و نیرومند هستند بویژه که در اسکاندیناوی
خدای تندر thor است که بسیار نیرومند بوده و همواره با دو شاخ نگاشته میشده است.
 

IMDB

عضو جدید
کاربر ممتاز
ادامه بده...من همش فک میکردم فقط یونانیا رب النوع دارن:confused:
 

soutedelan

عضو جدید
ممنون بابت اطلاعاتی که گذاشتین، دونسته های هم نسلای من از ایران باستان خیلی کمه به خصوص اگه اهل خوندن کتاب نباشن:redface:
موفق باشه:gol:
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
فقط یونانی ها نیستند که ایزد های مختلفی داشتند
این توی تمام ملل بوده الان دنبال یه مطلبم اینجا میذارم تا یه چیز جالب رو همه بدونیم
با این عنوان «انسان با خلق اسطوره دین را شناخت »از همون سایت قبلی تقریبا موافقم حتی به طوری که اون اسطوره ها از بین نرفتن
بلکه با اومدن دین رنگ تازه ای گرفتن و از حالت خدایی و نیمه خدایی در اومدن
یه مثالش :کرونوس پدر زئوس الان توی جاهایی که به زمان مربوطه حضور داره از جمله «کرونومتر»
یا زوپیتر خدای خدایان روم که درسیاره ها است. یا بسیاری دیگه که نامشون توی روزای هفته است.
یا سیمرغ(مرغوسئین)تبدیل به شاهین شده که در واقع خود سیمرغ از هوم ناشی شده.پس باید بیشتر کند و کاو کنیم
توی اسطوره های مصری چنان استدلالای جالب و بی منطقی برای کاراشون می آوردن که آدم کف میکرد چه ذهن خلاقی دارن
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
انسان، هنگام خلق اسطوره، دین را شناخت

انسان، هنگام خلق اسطوره، دین را شناخت

نویسنده : انی کاظمی
برخی اسطوره شناسان بر این باورند که اسطوره از نظر سیر تاریخی متقدم بر دین است. یعنی با رشد و تکامل ذهن انسان در زمانی که اساطیر جای اعتقادات مذهبی و ادیان را نزد بشر داشتند به مرور باورهای دینی شکل گرفت. اسطوره ای نیست که پرده از رازی بر ندارد. اسطوره پژوهان با رازگشایی اساطیر، مشخص کردند که بخش قابل توجهی از اساطیر، باورهایی را نمایان می کنند که بعدها در ادیان گوناگون، شکل کامل تری به خود گرفتند و امروز آنها را اجزای تفکیک ناپذیر ادیان می دانیم.
اگر بپذیریم که می توان اساطیر را به اسطوره های آیینی، آفرینش یا بنیاد، کیش، شخصیت و جهان پس از مرگ تقسیم کرد، چنان که «ساموئل هنری هوک» نویسنده کتاب های «اساطیر خاورمیانه»، «اسطوره و آیین» و «دین آشور و بابل» به این تقسیم بندی قایل است، ردپای اندیشه ها و باورهای دینی در هر ۵ نوع آن پیداست.
این ردپا به خصوص در اساطیر «بنیادی یا آفرینش» و اساطیر «جهان پس از مرگ» آشکار است. زیرا به نظر می رسد این اساطیر به شکل صریح تری به پرسش های بشر درباره چگونگی آفرینش و فلسفه خلقت می پردازند. پرسش هایی که بعدها در ادیان، به آنها پاسخ داده شد.
«میشل مالرب» نویسنده کتاب «انسان و ادیان، نقش دین در زندگی فردی و اجتماع» که با ترجمه مهران توکلی توسط نشر نی در ایران منتشر شده است، در کتاب خود آورده است: «در دوران هر چه دیرینه تر، آدم ها با یکدیگر گروهی می زیستند. شب که فرا می رسید، چون نمی توانستند مانند روز به شکار پردازند، با یکدیگر تبادل افکار می کردند و پرسش هایی که داشتند در میان می نهادند… در آن شب زنده داری ها هر نکته ای می توانسته است نقل مجلس بوده باشد: چرا هم خوبی هست و هم بدی؟…. معنی زندگی و مرگ چیست؟ پس از مرگ به کجا می رویم؟ آیا موجودات دیگری هستند که ما به آنها وابسته ایم؟ آیا جهان هستی از قوانینی پیروی می کند؟» در همین کتاب آمده است: «انسان ابتدایی تنها به مکاشفه در طبیعت قناعت نمی کرد. درک می کرد که نیروهایی دوره اش کرده اند و او نمی توانست آنها را به فرمان خود درآورده و چون نمی توانست بداند که چه هستند پس همان ها را خدا می دانست.»
بدین ترتیب انسان ابتدایی، نیروی بی پایان چنین خدایی را در همه پدیده های طبیعت و اطرافش مانند سیل، زلزله، طوفان، رعد و برق خسوف و کسوف و متجلی می دید.
با تحول بشر در عرصه زمان، ایزدان در اساطیر ملل مختلف یا به همان شکل نخستین خود در اساطیر باقی ماندند و از زمان شکل گیری تاریخ، پا فراتر نگذاشتند و یا توانستند به صورت غیر مستقیم در ادیانی که در عصر شکل گیری تاریخ، پا گرفت، رخنه کنند و با چهره های تغییر یافته یا به ظاهر نامربوط نفوذ کنند و یا این که به همان قوت و قدرت خود باقی ماندند. می توان سیاهه بزرگی از نام ایزدانی درست کرد که در تفکر بشری، نتوانستند خود را به عصر تاریخ برسانند و نابود شدند. تعداد کمتری از این ایزدان در ادیان عصر تاریخ تمدن با ماهیت و کمیت تغییر یافته باقی ماندند. اما تعداد انگشت شماری از اساطیر هستند که توانستند به قوت خود در یک تمدن حفظ شوند. ایزدانی که برای نمونه اول شاید بتوان از صدها ایزد در اساطیر مصر، هند و… نام برد که با تمام نفوذ و قدرت خود در زمان خاص نزد اقوام ابتدایی، نتوانستند به این سوی تاریخ پا بگذارند. «اینانا» ایزد بانوی قدرتمند در آشور، در ادیانی که بعدها در این سرزمین شکل گرفت، نتوانست راه یابد. «انکی» ایزد خرد، «انلیل» ایزد هوا در اساطیر بابل، «قیامت» ایزد بانوی مادر در اساطیر بابل، «نینورتا» ایزد کشت و شکار و جنگ در اساطیر آشور و بابل، «زئوس» ایزد ایزدان در یونان «پوزئیدون ایزد آب ها در یونان، «هستیا» ایزد بانوی آشتی در یونان، «دمتر» ایزد بانوی کشاورزی در یونان «ادیپ» ایزد یونانی و صدها ایزد مرد و ایزد بانوی دیگر در تفکر اسطوره ای بشر نیز تا آغاز تاریخ باقی نماندند.
تشخیص و تفکیک ایزدانی که امروز با تغییراتی در کمیت یا ماهیت آنان، هنوز حفظ شده اند و می توان آنان را از میان موجودات قدسی دیگر در کتاب های مقدس بازشناسی کرد، کار ساده ای نیست. دین پژوهان و اسطوره شناسان تطبیقی گاه در مطالعات خود به نقطه ای مشترک می رسند که آن وجود چهره هایی قدسی یا نیمه قدسی است که در ادیان مختلف جهان، حضور دارند.
امروزه با احتیاط چهره هایی از میان کتاب های مقدس بیرون کشید شده اند که ریشه های اسطوره ای آنان کمی روشن به نظر می رسد. اسطوره شناسان تطبیقی، ریشه های مشترک «نوح» در ادیان یهود و اسلام را با «اوشا پیشیتم» در اساطیر آشور و بابل قابل مقایسه می بینند. یا وجوه مشترک بسیار زیادی میان «ایشتاز» دختر نخست آنو، ایزد بانوی عشق و جنگ و ایزد بانوی مراد و شامگاه در اساطیر آشور با «آناهیتا» در دین زرتشت دیده شده است. یا «کنجرو» پسر سیاوش که در اساطیر کهن ایرانی به آسمان عروج می کند در دین یهود به صورت «اختوح» ظهور پیدا می کند.
اما از میان ادیان مطرح و بزرگ جهان که به نظر «میشل مالرب» تعداد آنها به صد هم نمی رسد، شاید بتوان ادیانی چون زرتشت را جزو معدود ادیانی دانست که مستقیما و تا حد زیادی با حفظ چهره اسطوره ای خود، تا به امروز نزد پیروان خود، باقی مانده است و موقعیت یک دین را حفظ کرده است.
مری بویس، اسطوره پژوه به نام و نویسنده کتاب «زرتشتیان‌، باورها و آداب دینی» که در ایران با ترجمه عسگر بهرامی از سوی انتشارات ققنوس منتشر شده معتقد است: «عموما پذیرفته اند که رسوم عبادی، دیرپاتر از عقاید متعلق به الهیات اند و موضوعات اساسی آیین زردشتی هم هنوز همان موضوعات شبانکارگان عصر حجر، یعنی آب و آتش اند.
در استپ ها که گمان می رود تا هزاره پنجم پیش از میلاد به سبب نبود باران، بیابان هایی بی حاصل بوده اند، آب، زندگی را ممکن می کرد؛ هند و ایرانیان نخستین، آب ها را ایزد بانوانی به نام «آپس» می انگاشتند، به آنها نماز می بردند و برایشان نثار می کردند…. از موضوعات اصلی رسوم عبادی زردشتی، آن دیگری، یعنی آتش، نیز برای استپ نشینان، حیاتی به شمار می رفت چه در آن زمستان های سخت، منبع تولید گرما بود و برای پختن گوشت که قوت غالب آنان بود، نیز به کار می آمد.»
به جز تمام این ها که گفته شد، یعنی بازماندن یا باز نماندن اساطیر در باور بشر تا به امروز، برخی مانند کارل گوستاو یونگ معتقدند که اسطوره چه در شکل دینی برای بشر امروز باقی مانده باشد، چه در میان افسانه ها و قصه های حماسی و چه به ظاهر از ذهن و باور بشر پاک شده باشد، در ضمیر ناخودآگاه بشر سده بیست و یکم با قدرت و با نفوذ نخستین روزهای تولد خود در پیش از تاریخ، حضور و معنی دارد. چه اسطوره ادیپ و چه اسطوره تیشتر هر یک بخشی از حیات امروز بشر را تحت کنترل خود دارد.
به نقل از http://myth.tarikhema.ir/
 

.MosTaFa.

کارشناس تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
چند خدایی بودن همین الان هم در زرتشت وجود داره
در دین زرتشت خالق هستی اهورامزدا و اهریمن هستند که اولی خوبی‌ها و دومی بدی‌ها را آفریده

البته این نظریه جای بحث زیادی داره و خیلی ها معتقدند که دین زرتشت هم بر وحدانیت خدا استوار بوده، و در واقع اهریمن را همان اندیشه بد می دونن
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
من هم با این نظر آخری موافقم
یه مطلبی بود دیشب خوندم که چی جوری اینشتین(شایدم کسی دیگه) استادش رو فیتیله پیچ کرد
و گفت همن طور که سرما وجود نداره و به گرم نبودن میگن سردی
به نبود خدا در اندیشه هم میگن شیطان که یلی شبیه همین حرف اخری هست که فرمودین اندیشه بد
============
راستی یه چیز دیگه اینی که نوشتم حتی به پیش از زردشت برمیگرده که با اومدن این آیین جدید همونطور که گفتم رنگ و بوی دیگه ای گرفتن و از حالت خدایی در اومدن
سپاس
 

.MosTaFa.

کارشناس تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
این هم یک نظر در مورد مجوسیان و آریایی ها و ...

دين قديم طوايف آريا همان آيين مجوس بوده است و بعيد نيست اين آيين در اصل و ريشه يك دين توحيدي و آسماني بوده؛
در ادوار بعد همچنان كه مسيحيت منحرف شد و به تثليث گراييده آيين مجوس نيز به ثنويت گراييد و تعاليم آن با خرافات و موهومات زيادي آميخته گرديد و زرتشت را اگر به عنوان يك حقيقت تاريخي بپذيريم در دوران بعد پيدا شده و در آيين مجوس اصلاحاتي به عمل آورده است.
زردشت خود در گاتها گفته است كه: قصد او اين بوده است كه صفاي قديمي مذهب را برگرداند به اين معني زردشت خود مؤسس دين نبوده، بلكه از نوباز همان تعاليم مجوس را مطرح ساخته است، به قول مؤلف تاريخ اديان، زردشت عقايد قديمي و معتقدات زمان خود را در هم آميخت و صورت نوين و ارزش خاصي بدان بخشيد

بدين جهت بعدها مجوسي‌ها به چهار فرقه تقسيم شدند:
1. كيومرثيه، 2. زروانيه، 3. مسخيه، 4. زرتشتيه، كه به نام زرتشت معروف گرديده است.

بنابراين زرتشتيان فرقه كوچكي از مجوس هستند و اين كه اكنون مجوسيان را زرتشتي مي‌نامند به اعتبار نامگذاري كل به اسم جزء است
چنان كه مؤلف تاج العروس به اين مطلب توجه كرده و مي‌نويسد: مجوس بروزن صبور مردي با گوش‌هاي كوچك كه براي ملت مجوس ديني وضع كرد و مردم را به آن فراخواند، به طوري كه بعضي‌ها گمان كرده‌اند آن «زرتشت» فارسي نيست؛ زيرا زرتشت بعد از ابراهيم بوده، در صورتي كه مجوس دين قديم است و زردشت بعدها آن را تجديد كرده و تغييراتي داده است. كلمة مجوس معرب «منج گوش» است
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
ببخشید ، از دوران مغان ما دو خدایی و در دوران زرتشت یک خدایی بودیم(بعدها دین زرتشت تحت ثاثیر عقاید قبلی مغان به دو خدایی ، وجود اهریمن در برابر اهورا مزدا ، روی میاره. ولی خدایان مختلف!!!!!).
در دوران قبل از اون رو شنیده بودم مثلا میترا و اناهیتا، اما اینا هر کدوم پیروان خودشونو داشتند ، مثلا مذهب میترایسم، این طور نبوده که چند تا خدای همزمان قائل بوده باشند.
این مطلبی که می گم به استناد شاهنامه ی فردوسی هستش که می بینیم رستم میتراییسته و در مقابل اون اسفندیار کمربسته ی زرتشت و تقابل ایین کهنه و نو.....ولی خدایان ندارند.....
این خدایانی که می گین مربوط به کدوم دوران بودند؟؟؟
ایا به طور همزمان مثل یونانیان باستان به اونا ایمان داشتند و برای امور مختلف خداهای مختلف فرض می کردند یا اینکه نه، مکاتب جدا از همی بودند؟؟؟؟

یه چیزی مهمه این وسط اونم شرایط زمانی فردوسیه
به نظرتون اگه سیمرغ رو همون(هوم معرفی میکرد) و به عنوان خدا توی اون زمان چه بلایی سرش می اوردن؟تازه اعتقادات مذهبی خودش هم بماند
در ضمن شاهنامه کتاب تاریخی نیست و باید بدونیم قبل از اینکه ایرانی ها گذشته شون رو بدونن
تنها مرجعشون همین کتاب بوده که بیشتر حماسی تا تاریخی
مردم مسلمان افراطی اون زمان (غزنویان) به نظرتون از یک شخص موحد بیشتر
قدر دانی میکردن یا یک شخص جادوگرو چند خدایی؟به طوری که با این کار دیگه کسی به جادوی زال هم ایرادی نمیگیره. درسته؟
 
آخرین ویرایش:

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
پس با این چیزی که فرمودین همون حرفی که گفتم
با اومدن زردشت نقش خدایان قدیم تغییر کرد
درست میشه، نه؟
 

.MosTaFa.

کارشناس تالار مهندسی صنایع
کاربر ممتاز
پس با این چیزی که فرمودین همون حرفی که گفتم
با اومدن زردشت نقش خدایان قدیم تغییر کرد
درست میشه، نه؟


چیزی که بر طبق آیات قرآن شکی درش نیست اینه که آیین مجوس خداییه،
پس مطمئنا منطبق بر وحدانیت بوده
ولی بعد ها دچار تحریف شده

چند تا نکته می مونه که هنوز مشخص نیست
اینکه آیین مجوس دقیقا از کی بوجود اومده و چقدر قبل از زرتشت بوده؟
اینکه آیین های چند خدایی که شما می فرمایین مربوط به چه دورانی هست

یه نکته:
توجه کردین چقدر این بحث ها کم مورد استقبال قرار می گیره؟
بحث ازدواج باشه، یا یه ربطی به سیاست داشته باشه ملت میریزن تو تاپیک و ...
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
دقیقا اول خواستم توی ادبیات یا تاریخ بزنم گفتم هیشکی نمی آد
اینجا زدم که حداقل کاربرای بیشتری آنلاین هستن
یه نکته مهم اون تاپیک هایی که میگینم مردم میرن تو شون میگن از این تاپیکای ازدواج نزنین ولی یه دفعه 30 40 صفحه میره جلو :دی
===================
توی مقدمه همین کتاب(اسطوره های ایرانی) این اومده که دقیقا مینویسم:
این کتاب (اوستا)به بخش های مختلفی تقسیم شده است :یسنا که مجموعه ای از دعا هاستو گات ها (سرودهای زردشت پیامبر را شامل میشود)؛ویسپرد؛وندیداد(که ویدودات هم نامیده میشود)و «مجموعه قوانینی علیه دیوان» است؛خرده اوستا؛ و یشت ها یا سرودها که در آن بسیاری از اسطوره های کفر کیشی ما قبل زردشتی توصیف شده است.
 

Lu30Fer

عضو جدید
ای کاش
یک ارزن از غیرت غربی ها تو وجود صاحبان بود که برای زنده کردن و یا نگه داشتن اساطیر این مرز و بوم یه اثری مثل ارباب حلقه ها و یا سایر آثار تهیه می کردند .
ای کاش:gol:
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
آره
ولی عوضش کم کم داریم را می افتیم مثل بازی گرشاسب که میگن خیلی جالبه
ولی خوب بازم باید کار کنیم
کم کم هم سن و سالامون دارن به این فکر می افتن
یه خاطره (حالا نمیشه گفت خاطره ):
من این کتابمو از نمایشگاه کتاب امسال خریدم رفتم غرفه نشر مرکز
دنبال این کتابا یه جمعیت عظیم دیدم که میشه گفت صف بسته بودن
همه برای این سری اسطوره های ملل اومده بودن باورتون میشه؟ منم ته تعجب چند تا کتاب گرفتم و خوشحال شدم. :دی
 

مهندس خوش فکر

عضو جدید
کاربر ممتاز
اون چیزی که من میدونم اینه که ایرانیان اکثریت از مدتها قبل به یک خدا ایمان داشتند
وباقی نمادهایی بود که ذات خدا را در ان میدیدند:gol:
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
bebinid
toye safhe ghabl
az hamin ketab naghl
kardam toye moghadamash
neveshte
va hamun tor ke goftin
ba omadane zardoshte payambar be namad
tabdil shodan dore zamanie
moshakhasi nist vali shayad
ghabl az mitraism bashe.
 

someone-x

عضو جدید
کاربر ممتاز
درود
اساطیر ملل 2 رو با نام آفرینش جهان از دید ایرانیان باستان امروز حدود ساعت 5 6 تاپیک میزنم </p>
سپاس
این تنها برای آگاهی بودن و ارزش دیگری ندارد.
 

starone312

کاربر حرفه ای
کاربر ممتاز
خدایا مرا از این دارالمجانین نجات بده
الهی آمین :D:D
 

Similar threads

بالا