اساطیرطبیعی و ساختار مکان

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
– بررسی نقش عنصر آب در شکل گیری هسته مرکزی شهرهای سنتی ایران

بخش اول

چکیده
نقطه شروع شکل گیری یک محله جایی است که بطور طبیعی حامل معنایی باشد، این معنا حاصل تعامل بین انسان و محیط است، یعنی در برخورد بین نیازهای انسانی و عوامل طبیعی لزوم وجود برخی فضاها احساس می شود که در میان آنها تعدادی بصورت فضاهای جمعی ظاهر می شود، بطور مثال نیاز به تقدس(درخت مقدس)یا نیاز به دسترسی به آب باعث میشود ارزش مکانی قسمتی از شهر بالا رفته و انسان نیازمند در پرداختن به این فضا، گزینه های تکمیلی خود را به آن بیافزاید. در گام بعدی فضا از حضور افراد مملو شده و فضای جمعی با خصوصیت ارتباط انسانی شکل می گیرد. چنین مکانی عنصر اصلی هویت ساکنان آن است و در آن انسان با شناخت مکان به شناخت خود نائل می آید.
نمادها و آیین های هر قوم نظم و قواعد خاصی را بر پیکره بندی اینگونه فضاها اعمال می کنند. از آن جمله می توان به شکل گیری نقاط کانونی شهرهای سنتی در ایران بر اساس حضور سه عنصر آب، گیاه مقدس و کوه اشاره کرد. با بررسی های دقیق تر مشخص می شود که نقاط کانونی برگزاری آیین ها و شکل گیری نمادها ویژگی های شکلی، مفهومی و کارکردی غیر قابل انکاری را آشکار می کنند و این ویژگی را دارند که زمان حال را به زمان اساطیری پیوند می دهند. چنین مکانی مجموعه صرف عینیات نیست بلکه ترکیبی زیبا و آرامش بخش از عین و ذهن است که موجب هماهنگی فرد با محیط، باعث بهره برداری بهتر از محیط، رضایت استفاده کنندگان و در نهایت احساس تعلق آنها به محیط و تداوم حضور در آن می شود.


کلید واژه ها: اسطوره، آب، گیاه مقدس، کوه، آناهیتا، هسته تاریخی، نماد، آیین .



مقدمه

مجموعه پیچیده ای از عوامل محیطی، مناسبات معیشتی، باورها و آیین ها بر پیکره بندی شهر سنتی اثر می گذارند. در این زمینه یک سویه نظری می تواند معطوف به بازشناسی اثر آیین ها، اسطوره ها و نمادها باشد.
از سویی حیات بشر از ابتدا به آب و عناصر طبیعی پیرامون آن وابسته بوده، بنابراین او همیشه سرپناه خویش را در نزدیکی منابع آب بنا نهاده و به تدریج علاوه بر نیاز طبیعی حس زیبایی شناسانه و جنبه های نمادین نیز بر آن اضافه شده است. از سویی در فرهنگ اساطیری ایران آب مایه جاودانگی یا روئین تنی آدمی نیز می باشد، پس آب، پیش از ظهور اسلام در ایران و در دامن طبیعت بدون آنکه آنرا مخدوش سازد حضور خود را اعلام و نقش تجریدی داشت. لازم به ذکر است که احترام و تقدس آب تا حدی مهم بوده که تداوم آن را دردین اسلام نیز شاهد هستیم به طوری که آب را مهریه حضرت زهرا (س) قرار داده اند.
بر این اساس نقش بارز آب در شکل گیری پیکره شهر سنتی به خوبی مشهود است. در این مقاله ابتدا به نقش اسطوره در زندگی جوامع مختلف اشاره می شود سپس به باز شناسی اسطوره آب در فرهنگ کهن ایرانی و نقش آن در پیکره بندی شهرهای سنتی پرداخته می شود.
• اساطير جمع اسطار به معناي افسانه پردازي و روايتهاي بي پايه (لغت نامه دهخدا)
• اسطوره در لغت به معناي افسانه، قصه، حكايت، سخن پريشان و بيهوده است. (فرهنگ لغت عميد)
اسطوره و جمع آن اساطير، روايتي است آميخته با ساخته هاي خيال و سرگذشت هاي باستاني. به هر روي، اساطير ناهمزماني با اكنون را در گوهر خود دارند.
اسطوره ها بازتاب سرشت آدمي مي باشند و همه نيازها و آرزوها را در خود دارند ونيازهاي خواستگاهي انسان را بر آورده ميكنند. اسطوره از ديدگاه هاي مختلف مفهوم خاص خويش را مي يابد و به اين دليل است كه تعريف اسطوره در كاربردهاي گوناگون متفاوت است . برخی اسطوره را حاصل تلاش انسان ابتدايي براي شناخت جهان مي بينند، به عبارتی اسطوره گونه يي تبديل مفاهيم استعاري به شبه واقعي است . برخی نیز اسطوره را لايه ژرف و انديشه انساني مي دانند بدین ترتیب که معني هر اسطوره بر اساس شكل آن تغيير مي يابد و بدين سان معني اسطوره چند لايه است و در هر زمان معني خاص خود را مي يابد و نزد هر فرد و در هر جامعه برداشت هاي متفاوتي از آن وجود دارد. ساختار اساطير هر دوره با نظام معرفتي و شناختي انسان پيوند دارند.

بخش اول ادامه دارد...

منبع:نشریه الکترونیکی معماری منظر
.
.
.



 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
اساطیرطبیعی و ساختار مکان

ادامه بخش اول:
اسطوره آب
ايران سرزمين تضادها ي بزرگ است سرزمين بيابانها وجنگلها ،سرزمين كوههاي پربرف ودره هاي سرسبز جغرافيا به ناچار بر فرهنگ تاثير گذاشته وجاي شگفتي نيست كه در ايران شماري از فرهنگ هاي گوناگون وجود دارد كه هر كدام به نوبه خود اسطوره هاي گوناگون را آفريده اند ، آنها قواي طبيعت را مانند آفتاب ، آسمان ، آتش و زمين كه به منزله مادري مهربان به حساب مي آمده مي پرستيدند. در برابر اين نيروهاي مفيد ، نيروهاي زيان بخش طبيعت وجود داشته كه مظاهر آنها را مي توان به صورت تاريكي و خشكي و كم باراني مشاهده كرد.
آب نماد همه چیزهای است که بالقوه وجود دارند، آب در آفرینش، اساطیر، آئینها، شمایل نگاریها، جدا از ساختارهای فرهنگی، همواره یک نقش دارد، مقدم بر هر شکل و صورتی است و محمل و تکیه گاه هر آفرینش.به یک تعبیر، آب نماد زندگی و جای دیگر نماد مرگ است و چون پلی بین دنیای زمینی عالم بالا عمل می کند.
در فرهنگ پیش از آریایی ایران، صورت کاملی از رابطه آب و اسطوره های خلقت در میان نیست؛ اما نشانه ها و آگاهی های گسیخته ای وجود دارد که بیانگر اهمیت و جایگاه اسطوره ای آب در فرهنگ ایران می باشد. از این میان آثار بازمانده از فرهنگ ایلامی که طی بیش از دو هزار سال از شاخص ترین جریان فکری این سرزمین بوده، از اهمیت بیشتری برخوردار است. معماری معابد ایلامی در خوزستان و حضور و نقش چشمگیر آب در آنها و به ویژه در چغازنبیل و بخصوص در مورد آب آسمانی (باران)، که از طریق ناودانهای متعدد و شبکه پیچیده تنبوشه ها، در مسیرهایی به قربانگاه ها منتهی می شده، جریان می یافته، و به احتمال زیاد ارزش آئینی و جنبه تقدس داشته است. نخستین مراسم نیایش آب در شهر دور-اونتاش بوده و مراسم جشنهای بهاری ایلامی ها در کنار رود دز بر پا می شد.
در باورهاي ايران باستان، زمين از آب پديد آمده بود و در بين النهرين، اقيانوس نخستين، زاينده آسمان و زمين بود. در اسطوره هاي كنعان بيشتر خداياني که با آفرينش پيوستگي دارند، يادآور آب هستند. قدیمی ترین نشان از ایزد مورد پرستش آسیای غربی که ایران را هم در بر می گیرد، ایزد بانو است، این همان ایزد بانوی باران آور و برکت بخشنده تمام این مناطق آسیای غربی و مدیترانه شرقی است که بالکان آسیای صغیر، تمام غرب آسیا به ایران تا افغانستان و دره سند را فراگرفته است. این ایزد باران است و نشان دهنده مقدار ارزش باران در زندگی مردم آسیای غربی می باشد.
آب از عناصری است که در نزد ایرانیان نشانه پاکدامنی و باروری و برتری است تا آنجا که یکی از جشنهای ششگانه در ایران قدیم به این عنصر منسوب می شود. جشن آبانگان یا آبانگاه جشنی است که همه ساله در روز دهم آبان ماه برگزار می شده است، چون آب شگون دارد و موجب روشنایی خانه است.
انسان در طول تاریخ همواره ذهنیتی دینی داشت و در این نظام ذهنی پدیده پرستش مادر- خدایان یکی از قدیمی ترین سنت های رایج بوده است. بسیاری از ادیان آب را سرچشمه زندگی و حیات دانسته اند و این باور تصویری مادینه از ایزد فرشته آب ساخته است که در ایران آناهیتا اینگونه است. در اوستای ایرانیان، آبان یشت از سی فصل که شامل صدوبیست و دو بند می باشدترکیب شده است. از فصل یک تا ششم در توصیف آناهیتا و مدح و ثنای او است.
آناهيتا (Anahita
) در ايران به عنوان اسطوره مقدس شناخته مي شود. اردوي سور آناهيتا ايزدبانوي همه آبهاي روي زمين و سرچشمه اقيانوس كيهاني است. آناهيتا ایزد آب و باران الهه و مظهر آبهاست كه پيوسته در نزد ايرانيان مقدس بوده است . نام كاملش در اوستايي اَرِدويسورَه اَناهيتا است. نامي كه از اين بخشها تشكيل شده است:اَرِدوي (=گشادگي، بالندگي، فراخي) + سورَه (= نيرومند، زورمند) + اَ(نا) (= علامت نفي) + اَهيتَه (=آلايش، آلودگي) . جليل دوستخواه در ترجمه ي خويش از اوستا آن را به رود برگردانده است. سورَه هم كه نيرومند معنا مي دهد، در جغرافياي باستاني ايران نام رودي اساطيري و مقدس بوده است. بنابراين نام كامل اين ايزدبانو را در اوستايي ميتوان به زبان امروزين چنين ترجمه كرد: "رود سوراي مقدس، فراخ و بالنده، كه بي آلايش است". هردو لقب بي آلايش (اَناهيتا) و نيرومند (سورَه) در متون ودايي نيز ديده ميشوند. لقب بي آلايش در ميان نامهاي منسوب به او شهرت بيشتري يافته و از اين رو بيشتر او را با نامهايي مانند آناهيد، آنائيتيس (يوناني) و يا ترجمه هايي سامي مانند بتول، و طاهره مي شناسند. آناهيتا گذشته از اين نام رسمي، عناوين ديگري هم دارد. لقبش به ويژه در ايران شرقي بغدخت يا بيدخت است كه "دخترِ ايزدِ بزرگ" معنا مي دهد. بسياري از قلعه هايي كه مانند پل دختر و چهل دختران در نامشان پسوند "دختر" ديده مي شود و در گوشه و كنار ايران زمين وجود دارند، به اين ايزدبانو اشاره مي كنند.
ارتباط اندام وار آناهيتا با آبها تا بدان پايه است كه در اوستا در بيشتر مواردي كه واژه ي آب به كار گرفته شده، او منظور بوده است. نام پاره هايي از اوستا كه به او اختصاص يافته نيز آبان يشت و آبان نيايش است و در اوستا بيش از آن كه نامش تكرار شده باشد، با عبارت "آبهاي نيك آفريده" به او اشاره شده است.
آناهيتا به احتمال زياد در زمانهاي بسيار دور ايزدبانوي نگهبان رودي مقدس بوده است. از سوي ديگر، آب همواره با گياه و رويش رستني ها مربوط بوده است و از اين رو آناهيتا را با باران و گياهان نيز مربوط دانسته اند. در اوستا عبارت "آب نيك" بارها و بارها در كنار نامِ "گياهانِ مزدا آفريده" آورده شده است همچنين با هوم كه مقدس ترين گياه است پيوندي ديرينه دارد و در بندهايي بسيار از اوستا به همراه هوم ستوده شده است . آب مايعي حيات بخش است و "بهترين آشاميدني" است اين مايعي است كه براي شناوري، بخشايش و شستشو نيز به كار گرفته ميشود و بنابراين در قلب كاركردهاي ديني قرار دارد. از اين روست كه اَشَون ناميده شده ، يعني موجودي كه از راه راست و قانون هستي (اشَه) پيروي ميكند.
نقش اساطير را در زندگي آدمي از دو ديدگاه مي توان بررسي کرد، گاهي پيدايش اساطير نقش کارکردي داشته اند، که اين گونه اساطير شايد امروزه بيشتر به افسانه شبيه باشند و کارايي لازم را نداشته باشند، اما در زمان خود نقش بسزايي داشته اند، به طوريکه نسل به نسل منتقل گشته اند، زنده مانده اند و از نظر معنايي پربارتر شده اند. اما علاوه بر نقش کارکردي آنچه در حقيقت اساطير را جاودان مي سازد بعد ذهني آن است، هر اسطوره پشتوانه اي معنوي دارد که با آن زنده مانده و ارزش مي گيرد.

اسطوره آب و حیات دینی

حيات ديني به انسان كمك مي كند تا از دغدغه زمان جاري و متحرك به آرامش يك زمان راكد و متوقف پناه ببرد و در عبور از اين ورطه به كمك اسطوره به گذشته الهي راه پيدا كند. نقشي كه حيات ديني اقوام در پيدايش تاريخ و دگرگونيهاي آن دارد غالباً از طرح اسطوره آغاز مي شود، معهذا زمان هم كه عرصه نمايش و جريان واقعيتهاي تاريخي است، آنجا كه تحت سيطره حيات ديني واقع است در بسياري موارد اسطوره تازه مي آفريند، يا به جاذبه اسطوره كهنه تسليم مي شود. ابداع اسطوره تازه زمان عيني را به آفاق زمان ذهني متصل مي كند و انسان غير بدوي را ديگر بار به دنياي پشت سر مانده انسان بدوي مجال ورود مي دهد. احياي اسطوره كهنه نيز چون توهم استمرار زمان ذهني را در خاطر انسان غير بدوي موجب خروج از عرصه زمان عيني مي سازد، در مراسم و اعياد قومي نوعي آئين مقدس مي شود و بدين گونه در طي جزر و مد مستمر تاريخ، حيات ديني در مراحل مختلف تطور استكمالي جامعه انساني را در خط سير خويش بارها از زمان عيني به زمان ذهني مي برد و بارها وي را در بازگشت به زمان ذهني متعهد مي كند، البته تا وقتي انسان در عرصه تنازع اين دو جاذبه بين زمان عيني و زمان ذهني سر مي كند، حيات ديني در شكل اسطوره يا تاريخ بر احوال و افعال او سيطره يي مشهور دارد.
در اسطوره دنياي عيني و ذهني به هم مي آميزد، زمان واقع عينيت خود را از دست مي دهد و به زمان ذهني تبديل مي يابد، الهه به صورت انسان در مي آيد و انسان قدرتهاي غير عيني را كه اسطوره به حوادث مينوي ما فوق طبيعي اما مورد اعتقاد منسوب مي دارد، از خود نشان مي دهد. ارواح مينوي عالم تاريخ و عرصه زمان عيني را اشغال مي كند.
دکتر زرين کوب اسطوره را واقعيتي ذهني تعريف مي کند که در ارتباط با دنياي عيني است به طوري که دنياي عيني و ذهني را به هم مي آميزد. شايد به نظر بيايد که اعتقاد به اسطوره و نقش آن در زندگي مردم در قديم بيشتر بوده است ولي بعلت تعلق اسطوره به دنياي ذهني از بين رفتن آن ساده بنظر نمي رسد.درک معنايي هر اسطوره و تکرار آن براي حفظ اسطوره الزامي است. هر آئين كه آدمي بر پا مي دارد و هر عمل منطقي و معني دار كه انجام مي دهد، تكرار سر مشق و مثالي اساطيري است.
تجربه اساطيري به مثابه آييني نيايشي است كه منظماً بايد تكرار شود زيرا اسطوره در حكم اسوه و صورت مثالي و الگوست و بنابراين تكرارش براي آنكه اعمال آدمي «معني» يابند ضرورت دارد و از همين رو گفته اند كه « آئين اسطوره ايست بالفعل». اسطوره واقعيتي است معنوي كه بيانگر فكر، انديشه و احساس انسان در دوران كهن است. از اين روست هنگامي كه سرزميني براي نخستين بار گشوده مي شود يعني به عمران و آباداني آن مي پردازند و آئينهایی برگزار مي شود كه بصورت تمثيلي تكراري از فعل خلقت محسوب مي شوند. منطقة بيابان سامانمند گشته، بصورت بخشي از گيتي در مي آيد و پس در آن جايگزين مي شود. بنابراين تعريف هر عملي كه با بنا كردن و آفريدن چيزي همراه باشد – و اين ساختن بوجود آوردن و خلق چيزي يا شكلي از درون عدم است – تقليد و تذ كاري است از عمل آفرينش كيهاني. به همين دليل بنا كردن خانه و پي افكندن يك شهر تقليدي از اعمال بغانه ايزدان و همراه با آئينهاي اسطوره اي است.
به مفهومي اسطوره بخشي از تاريخ است زيرا اسطوره ديدگاههاي انسان را درباره خود او و جهانش و تحول آن دربردارد. اين مطلب بويژه در مورد اساطير ايرانيان صدق ميكند زيرا اسطوره هاي آنان درباره آفرينش و "بازسازي جهان" تفسيرهايي است از فرايند تاريخ جهان. اسطوره ها با نظام شناختي انسان پيوند مي يابد و با شكل زندگي انسان در دوره هاي مختلف زندگي و محيط جغرافيايي او ارتباط دارد. محيط و نحوه معيشت تأثير بسزايي بر اساطير هر تمدن دارد.
اساطیر با پیوندی که با دنیای ذهنی دارند توانسته اند در بین مردم رسوخ کنند و جاودانه شوند و آنچه مهم است رابطه بین طبیعت و اسطوره است. تمامی اینها و مراسمی که تبدیل به اسطوره شده اند در ارتباط با طبیعت و در جهت تکریم یا بیان قدرت آن بوده است .
اساطیر را می توان آینه ای از باورهای جامعه دانست که آنها را در رسیدن به اهداف عالی، پیروزی بر ظلم و یافتن راه حقیقت راهبری می کند. اين پديده درباره اساطير ايراني با وضوح بيشتري قابل تصديق است، زيرا اساطير ايراني و بالاخص زرتشتي، درهم تنيدگي شگفت آوري با واقعيات طبیعی دارند.
در نظر ايرانيان باستان امور ايزدي واقعيتهايي نيستند كه با تجربه انساني فاصله بسياري داشته باشند، بلكه عواملي در زندگاني روزمره اند. اسطوره ها تنها بيان تفكرات آدمي درباره مفهوم اساسي زندگي نيستند، بلكه منشورهايي هستند كه انسان بر طبق آنها زندگي ميكند و ميتوانند توجيهي منطقي براي جامعه باشند .
همانگونه كه از يك قوم چادرنشين باستاني ميتوان انتظار داشت، اسطوره هاي هند و ايرانيان غالباً بر نبردهايي متمركزند كه در طبيعت ديده ميشوند يا طبيعت آنها را منعكس ميكند. خشكسالي و باران، رعد و برق و گرماي خورشيد، همه در نظر ايرانيان قديم بازتابي از برخوردهاي کيهاني بوده است. با اين همه، اين اساطير باستاني را نميتوان صرفاً شكلي از پرستش طبيعت توصيف كرد. آرياييها همچون ملل ابتدايي ديگر ، عناصر طبيعي را ستايش مي كردند . عناصر نيك را اهورايي و مينوي مي دانستند و عناصر بد و شرير را اهريمني مي پنداشتند . در بسياري از متون اوستايي و ودايي ، آب به عنوان يك عنصر پاك و مقدس ستوده شده است. اين عنصر ، داراي نمادهاي مختلفي چون آفرينش ، باروري ، مرگ و تجديد حيات است . بنابر متون اوستايي و ريگ ودا ، كه بيانگر اشتراكات فرهنگي فراوان ايراني و هندي است ، اشتراكات آييني و آداب و رسوم زیادی را مي توان در اين دو متن يافت، يكي از آنها تقديس آب در صورتهاي آناهيتا و سرسوتي است. در زیر نمونه هایی از پیوند آب و بی مرگی در اسطوره های ایرانی ذکر شده شده است :
هوم: که اغلب با صفت های دور دارنده مرگ یا درمان بخش توصیف می شود، در ادبیات اوستایی، فارسی میانه و زرتشتی، به صورت های مختلف ایزد هوم، گیاه هوم و نوشابه هوم می آید.
گرشاسب: در دشت پیشانسه، توسط برف که شکلی از آب می باشد، پوشیده شده و تا زمانه اوشیدر، بی مرگ (بی هوش) خواهد بود.
کیخسرو: سروش پایان زندگیش را به او خبر می دهد و او در میان بهت و حیرت و اندوه ایرانیان همه را بدرود می گوید و راه کوه را درپیش می گیرد. او پیش از آنکه به راه بی مرگی و جاودانگی برود و ناپدید شود، تن در آب می شوید و نیایش می کند.
خضر: در دوره اسلامی اعتقادات و باورهای مربوط به خضر، بارزترین رابطه آب و جاودانگی است. خضر بنا بر متون کهن فارسی و باورهای مردم مناطق گوناگون سرزمین ایران آب زندگی خورده و حیات جاویدان یافته است. در تاریخ بلعمی نیز شرح داستان خضر و آب زندگانی آمده است.
امام زمان: در دوره اسلامی، برجسته ترین نمونه جاودانگی در غیبت، حضرت مهدی است. مردم در گرفتاری ها و مشکلات نامه به امام زمان می نویسند و آنرا در آب می اندازند. گویی که آب، پیک امام زمان است. در پاره ای نقاط چاه های مقدسی وجود دارند که چاه امام زمان نامیده می شوند. مشهورترین این چاه ها، چاه جمکران است.
در بيشتر اديان طهارت با آب انجام مي شود. از آن جا که طهارت بازگشت به پاکي است، آب نماد نوزايي هم به شمار مي رود. ايرانيان هميشه با ديده احترام به آب نگريسته اند. هنوز هم هر جا كه «آبادان» است و«بيابان»، در پيوند است با آب و آب مايه زندگي است. «آب»همراه سه عنصر «آتش» و«باد» و«خاك» نزد ايرانيان از تقدس ويژه اي برخورداراست.تقريبا در همه نوشته هاي پيش از اسلام، جايگاه آب در مجموعه آفرينش بسيار حساس است. از تقدس آب نزد ايرانيان همين بس كه «ميهن» و«زادگاه» را «آب و خاك» مي نامند.


پایان بخش اول

.
.
.
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
اساطیرطبیعی و ساختار مکان (بخش دوم)

اساطیرطبیعی و ساختار مکان (بخش دوم)

بررسی نقش عنصر آب در شکل گیری هسته مرکزی شهرهای سنتی -
بخش دوم و پایانی

اسطوره آب و جنبه کارکردی

اسطوره ها در هر اقلیمی که باشند، ریشه در وجود افراد آن سرزمین دارند که به حیات خود ادامه داده اند. چیزی که یک اسطوره را ارزشمند جلوه می دهد، شناخت و استخراج ویژگی های واقعی آن و تطبیقش با باورها و اعتقادات جامعه است.
در اديان بين النهرين - به علت خصوصيات اقليمي كه وسعت زيادي از سرزمين با كمبود آب مواجه بوده است و خشك سالي هاي طولاني مدت در ايران ، مصر و هند، … - نياز به اسطوره اي براي آفرينش آب و حاصلخيز كردن سرزمين بيشتر مورد توجه قرار مي گرفت. مراسم و آيين هايي براي تكريم و سپاس از اساطير رودها براي حاصلخيز شدن زمينها انجام مي شد كه در باور مردم بسيار تقدس يافته بود . در واقع عامل خشكسالي باعث پديد آمدن اين اساطير مي باشند و در تمدنهايي كه خشكسالي نداريم به اين اساطير كمتر توجه مي شود .
فصل باران، هنگامه نبرد "تیشتر" ایزد باران با "اپوشه" دیو خشک سالی است و ایزد باران با شکست دیو خشکى، خاکرا خرمی و مردم را روزی می بخشد. از زمان شکل گرفتن این اسطوره اوستایی تا به امروز هنوز آب، مسئله مردم این سرزمین است. فلات ایران با موقعیت جغرافیایی خاص خود سرزمین خشکی است. از اسطوره نبرد تیشتر و معابدهای آناهیتا ایزدبانوی آب، و نیایش و قربانی برای او گرفته تا ضرب المثل ها و قصه های عامیانه همه گویای این است که همیشه این مردم در پی آب بوده اند. ایرانیان ايجاد سقاخانه را قدمي در راه خريد بهشت می دانسته اند، این اعتقاد ریشه در نیاز مردم به عنصر آب در زندگی روزمره دارد. آب انبارها و قنات های عظیم مناطق مرکزی خشک ایران در کنار مراسم و آیین های مختلف طلب آب و باران خواهی همه موید این حقیقت است که ایرانیان برای به دست آوردن آب نه تنها خود را به ابزارها و تکنیک های مختلف مجهز کرده، که با برگزاری مراسم آیینی مختلف در صدد همراه ساختن نیروهای ماورایی نیز با خواسته ها و نیازهای خود برآمده اند. از سویی باور نر و ماده بودن آب نیز بیشتر در مناطق کم آب ایران متداول است.

بررسي نقش عنصر آب در شکل گیری هسته تاریخی شهرها

هر ساخته ای به عنوان جزیی از فرهنگ، وظیفه دارد که یک اندیشه ذهنی را از طریق عناصری، عینیت بخشد و این عینیت حامل پیامی تحت عنوان هویت می شود.
بر این اساس درك ما از شهر هم به فيزيك و كالبد محيط وابسته است و هم با حيات شهر، تاريخ و گذشته آن مرتبط است. مهمترين عامل در موفقيت يك فضاي جمعي مكانيابي آن است اما در شهرهاي سنتي و بر اساس مدل ارگانيك، يك فضاي جمعي با مكانيابي و برنامه از پيش تعيين شده شكل نمي گيرد، در چنين محيطي فضاي جمعي بر اساس ساخت زندگي ساكنين شهر و به صورت خودرو پديد مي آيد.
اساطیر، نمادها و آیین های جمعی نظم و قواعد خاصی را بر پیکره بندی شهرهای سنتی اعمال می کنند. در کتاب" منظر الگو ،‌ادراک و فرآیند" ترجمه دکتر بهناز امین زاده می خوانیم : «بسیاری از الگوهای موجود در محیط حاصل طراحی و برنامه ریزی انسان نیستند ، بلکه الگوهایی خود سازمانده بوده ودر شکلها، ‌انواع و پراکندگی های مشابه ،‌در طیفی از مقیاس های بزرگ تا کوچک ،دیده می شوند .» و در همان کتاب می خوانیم : « انسان از دیرباز الگوهای تزئینی ، نمادین یا با اهداف مذهبی را خلق می کرده است .» نویسنده معتقد است که« برخی از این الگوها جهانی اند ». در واقع نقاط کانونی برگزاری آیین ها، ویژگی های شکلی، مفهومی و کارکردی غیر قابل انکاری را آشکار می کنند.
ایران باستان، سرشار از حضور نیروهای ماوراءالطبیعه، اشکال، فرمهای انتراعی و مراسمهای آئینی است. ارزش های رمزی و مذهبی عناصر طبیعت باعث می شد، هر بار که ایرانیان این عناصر را با آئینی خاص هم سوی آرمانهای خود می دیدند، مطمئن شوند جلوه قدسی که آن عناصر و تمامی نیروهای جادوئی مربوط به آن رادر زندگی خود خواهند داشت، درحقیقت برای دست یابی به نیروهای جادوئی و قدسی ماوراء الطبیعه، راهی جز بازسازی آنها در زمین نمی شناختند. ایرانیان در خلق فضاهای پویا و بارور مهمترین راه جلب توجه خدایان را تقلید از این الگوهای موجود در طبیعت اما در مقیاسی کوچکتر می دیدند و اعتقاد داشتند این تقلید جادویی است که نیروهای ماوراء الطبیعه را تشویق به تقلید از آن در مقیاس وسیعتری می کند.
تركيب كاركردهايي كه يك مركز محله قديمي را تشكيل مي دهند، در بسياري از شهرها ازسنت نسبتا مشابه و تكرار شونده اي پيروي مي كند، بدين صورت كه در محلات قديمي شهرهاي تاريخي، نقطه مركزي و ثقل محله مبتني بر وجود يك تركيب سه بخشي متشكل از درخت مقدس، يك منبع آب به صورت قنات يا مظهر آب و نيز يك فضاي آييني به صورت مسجد يا تكيه یا کوه مقدس است كه پيش از اسلام به صورت يك نيايشگاه ظهور مي يافته است. ضمن تبيين و شكل گيري اين تركيب و نيز استقرار خانه ها و ساير ابنيه در ارتباط با آن، گذر ها، معابر و مسير هاي حركتي در چنين محله اي تحت تاثير اختلاف پتانسيل فضاهاي مختلف شهري شكل مي گرفتند. در واقع اين تركيب جوهر شكل گيري فضا در محلات قديمي است زيرا همان گونه كه ذكر شد حضور اين سه عنصر به نقطه شروعي براي شكل گيري يك محله تبديل مي شده است. آنچه در اينجا شاهد آن هستيم تبديل سنت ها به كالبد و فضا سازي است، در حقيقت سنت حضور عناصري چون گياه مقدس، آب و همچنين نور يا منبع روشنايي منجر به ايجاد فضاي جمعي مركزي مي شده است. بر این اساس آب به عنوان یکی از عواملی که نقش مهمی در مکانیابی، شکل گیری و گسترش مراکز محلات داشته اند، از جمله عناصری است که از آغاز پیدایش شهرها، با آن همراه بوده است.
بر اين اساس اهميت عنصر آب را در شكل گيري این فضاها مي توان ناشي از دو علت دانست؛ يكي جنبه كاركردي اين عنصر يعني نيازي كه اهالي در زندگي روزمره و براي گذران امور به آن ها داشته اند و مورد ديگر جنبه تقدس عنصري است كه منجر به شكل گيري فضا مي شود، مورد اخير خود مي تواند دربر گيرنده جنبه اول نيز باشد، به اين ترتيب كه نياز به يك عنصر موجب تقدس آن مي شده است به عنوان مثال آن هنگام که آناهیتا و مهر ایزدان آب و خورشید از ارزشی والا برخوردار بودند و مردم نیز برای باروری درختان و دام های خود نیازمند خورشید و آب بودند، پس ستایش و احترام آنان می بایست در قالب خدایان شکل بگیرد.
بدين صورت چنين فضاهايي نفوذ ارزش هاي مذهبي در شهرها را نيز به خوبي به تصوير مي كشند. مويد اين مطلب اين كه از نذورات و خيرات رايج در گذشته مي توان به نذر توزيع آب و يا تامين روشنايي كوچه اشاره كرد، تلفيق اين دو را در سقا خانه ها مي بينيم كه خود از كاربري هاي مهم و رايج در مركز محلات به عنوان يك فضاي جمعي بوده است.
از سویی در فرهنگ های سنتی بنا بر عقایدی مرکز عالم یک درخت یا ستون خاص، کوهی مشخص یا معبدی بوده است. ارزشهای رمزی کوهستان به علت نزدیکتر بودن کوه به آسمان فراوان دیده شده و ارزش قدسی «مرکز » به عنوان نقطه تلاقی محور عالم و ارزش قدسی «کوه» به علت نقطه تلاقی آسمان و زمین نیز ،‌ همواره به علت اعتباری که این قداستها به «بلندی» و «صعود» می بخشند در اعتقاد ایرانیان ، وجود داشته است. بر حسب این معتقدات ‌ایرانیان ، کوه مقدس البرز را میانه زمین می دانستند که در آن نقطه به آسمان پیوسته است . در اسرار میترا ، نردیان آئینی ،‌ هفت پله داشت و هر پله از فلزی خاص ساخته شده بود . راز آموخته با بالارفتن از آن ًهفت آسمان ً را در می نوردید و به بلندترین فلک که جایگاه برترین خدایان بود می رسید .گاه نیز میترا و آناهیتا در دل طبیعت و در بلندای کوه ها و درون غار ها یا کنار چشمه و درختی مقدس در پای کوه نیایش می شده اند. نیایش آب و گیاه در دل کوه از دیرباز میان ایرانیان متداول بوده است.
نیز در اوستا سخن از درختانی آمده که در کنار چشمه ای آمده و نگهبانانی دارند. درخت و چشمه در باورهای مردم مهم بوده که نگهبانانی داشته اند. بدیهی است که این تقدس ذاتی درخت و چشمه نیست بلکه در تصور و باورهای مردم مقدس شده اند. از این رو که پاکیزه نگاه داشتن آب و سرسبزی و خرمی درخت، با زندگی مردم و نیازهایشان در ارتباط است، آب و درخت مقدس شده، پس ایزدانی بر آنان منسوب شده اند تا مردم ضمن احترام و بزرگداشت آنان، در سلامتی و پاکیزگی آب و گیاه بکوشند.
از آنجا که ایرانیان باستان برای طلب برکت و باروری همچون دیگر اقوام کهن متوسل به الهه باروری می شدند، چشمه و درخت مقدس، نمادهای باروری و حاصلخیزی می باشند زیرا در اقوام باستانی، آنچه ارتباط با حیات داشته، باید مقدس باشد و در قالب خدایان جلوه گر می شده است.
همه موارد فوق خود دلایلی بر استفاده خود سامانده این عناصر در شکل گیری هسته اولیه شهرهای سنتی هستند.
به این ترتیب چنین مکان هایی به عنوان فضای عمومی قبل از هر چیز یک فضای آیینی و به عبارت دیگر یک نمادند. در واقع چنین مکانی با برآورده کردن آن چیزی که محیط به آن نیاز دارد، علاوه بر آنکه محیط را کامل می سازد، آن را دارای گستره و محدوده نیز می سازد و به این ترتیب آن را قابل درک و فهم می کند. در چنین فضایی همواره یک مرکز ادراکی وجود دارد که به وسیله عناصر عینی شناخته نمی شود. این مکان مجموعه صرف عینیات نیست بلکه ترکیبی زیبا و آرامش بخش از عین و ذهن است که موجب هماهنگی فرد با محیط، باعث بهره برداری بهتر از محیط، رضایت استفاده کنندگان و در نهایت احساس تعلق آنها به محیط و تداوم حضور در آن می شود.



بخش دوم ادمه دارد...

منبع:نشریه الکترونیکی معماری منظر
.
.
.
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
اساطیرطبیعی و ساختار مکان (بخش دوم)

اساطیرطبیعی و ساختار مکان (بخش دوم)

ادامه بخش دوم:

بررسی نمونه موردی : شهر نراق

شهر نراق مثال روشني از شكل گيري شهرهای تاريخي بر اساس نقش كاركردي و آييني سه عنصر آب ، درخت مقدس و کوه به عنوان نیایشگاهی مقدس است.
شهر نراق دارای محلات مجزا و مراکز محله ای است که هسته های اولیه شکل گیری شهر هستند و هر محله دارای مسجد، آب انبار و ... است. درواقع هر محله بصورت مجزا و خودکفا عمل میکند.در این شهر در فرو رفتگی پای کوه "ال" شاهد حضور مسجد ی هستیم که در ته رنگ آن طرح چار تاقی های کهن ایرانی مشهود است و همانگونه که می دانیم چار تاقی فرم نیایشگاه های ایجاد شده در کنار کوه ها در ایران باستان است و نیز در محوطه این مسجد درخت چنارنسبتا قدیمی به چشم می خورد. از سویی شاهد مجاورت این مکان با آب انباری قدیمی هستیم که قطعا در گذشته منبع دسترسی مردم به آب شرب بوده است. از کنار هم قرار دادن تمامی این عناصر به نقش خودسامانده آنها در شکل گیری هسته اولیه شهر سنتی نراق پی خواهیم برد، عناصری که ریشه در باورها و سنن مردم این شهر دارند. استقرار نخل عزاداری در این مکان که در مراسم عزاداری امام سوم شیعیان مورد استفاده قرار می گیرد خود شاهدی بر این مدعاست.




تصویر 1: مکانیابی مسجد مرکز محله نراق در مجاورت آب انبار



تصویر 2: محل استقرار آب انبار مرکز محله
نتیجه گیری

مجموعه پیچیده ای از عوامل محیطی، مناسبات معیشتی، باورها و آیین ها بر پیکره بندی شهر سنتی اثر می گذارند. در این زمینه یک سویه نظری می تواند معطوف به بازشناسی اثر آیین ها، اسطوره ها و نمادها باشد. در این رویکرد شهر سنتی با ساختار پنهان نمادهای به یاد آورنده یا خاطره انگیز خود اثری عمیق بر ساکنین شهر به جا می گذارد. این کارکرد ممکنست به تقویت حس همبستگی ساکنین، به ترکیب رفتار فردی درساختار گروهی و تعلق به مکان و یا به اعتقادی به برآوردن نیازهای مشروع ضمیر پنهان انسان منجر شود و یا عطش وجود شناسانه عمیق انسان را در برقراری ارتباط با امر قدسی را سیراب سازد.
تصویر ذهنی روشن که سبب هویت شخص می گردد در گرو داشتن مکانهایی با معناست که در ارتباط با مفاهیم و نمادهای آشنا شکل می گیرند به این ترتیب که استفاده از نماد ها و اساطیر و نشانه های خاطره انگیز یا کهن که ریشه در فرهنگ و معیشت هر قوم دارد در ادراک و فهم انسان از فضا موثر است.
در شهرهاي سنتي فضاي جمعي با حضور عناصري كه از نظر كاركردي يا آييني براي ساكنين حائز معنايي خاص بودند، شكل مي گرفت و به دليل پيوند با ريشه هاي فرهنگي و مذهبي از نظر عملكردي نيز نقش خود را به خوبي ايفا مي كرد. امروزه لزوم شناخت و به کارگیری این عناصر در طراحی فضاهای مدرن جهت ایجاد مکانهایی که در ساخت آنها هم به عینیات و هم به ذهنیات توجه شده، مشهود است. چنین مکانی با ساختار فیزیکی خود تعریف مادی دارد اما به دلیل پیوند با ریشه های جامعه تصویر و خاطره آن در ذهن انسان معنا و روح پیدا می کند، معنا و روحی که برای روزگاران خواهد ماند و به یاد آورنده بودن و هستی انسان خواهد بود.

فهرست ماخذ
1.الیاده، مرچیا. 1376. رساله در تاریخ ادیان، ترجمه جلال ستاری، انتشارات سروش، تهران.
2.الیاده، مرچیا. 1375. مقدس و نامقدس، ترجمه نصراله زنگویی، انتشارات سروش، تهران.
3.بهار، مهرداد. 1376. از اسطوره تا تاریخ. نشر چشمه. تهران.
4.بهار، مهرداد. 1375. پژوهشی در اساطیر ایران. نشر آگاه تهران.
5.شیخ فرشی، فرهاد. 1382. آناهیتا در باورهای ایران باستان. نشر حروفیه. تهران.
6.جوادی، شهره.اماکن مقدس در ارتباط با طبیعت، مجله باغ نظر، پاییز و زمستان 1386، سال چهارم، شماره هشتم.
7.جوادی، شهره. عناصر منظر در هنر ساسانی، مجله باغ نظر، زمستان 1383، سال اول، شماره دوم.
8.حبیبی، رعنا سادات. تصویرهای ذهنی و مفهوم مکان، مجله هنرهای زیبا، پاییز 1387، شماره 35.
9.طوفان، سحر. بازشناسی نقش آب در حیاط خانه های سنتی ایران، مجله باغ نظر، پاییز و زمستان 1385، سال سوم، شماره ششم.


.
.
.
 

E . H . S . A . N

مدیر تالار مهندسی معماری مدیر تالار هنـــــر
مدیر تالار
معماری آب

معماری آب

در راستای موضوع فوق،بحث معماری آب رو هم اضافه میکنم:


معماری هنری است که سعی دارد تلاش آدمی را به بالا سوق دهد و از این رو مقدس است. بشر برای ساخت خانه، معبد و یا هر بنای دیگری از زمین شروع می کند و به سمت آسمان پیش می رود. از زمین به آسمان رسیدن، به معنای قدسی شدن و همنشین با خدایان بودن است. هر بنایی که بشر می سازد یادآور کوه نیز هست،که رابطی است میان زمین و آسمان. کوهی که جایگاه خدایان بوده و ناجی نسل بشر در اسطوره طوفان نوح.
بشر برای ساخت اولین بناها و یا بهتر است بگوییم اولین خانه ها از در دسترس ترین مصالح بهره برد. از آب و خاک. دو عنصر مقدس از چهار عنصر اولیه با هم آمیخته شدند تا بعدها نیز آتش و هوا در کار داخل شوند و مسکن و معبد آدمی شکل بگیرد.
بنابراین گزاف نیست اگر پیوند آدمی با معماری را، میراث کهن انسان با چهار عنصر اولیه طبیعت بدانیم. از این میان هرچند که نقش خاک پر رنگ تر می نماید، اما وجود آب، همان عنصری که همواره به سویش بر می گردیم، مثل همیشه لطافت را در این هنر به ارمغان می آورد.
اگر که خانه مکانی است برای پناه گرفتن و آرامش یافتن، تماس این خانه با آب همواره آرزوی امکان حیاتی تازه را به همراه خواهد داشت و تخیل انسان را به شکلی ماورایی تسخیر می کند.
از دیرباز نقش آب در معماری در اقلیم ها و فرهنگ های مختلف نمادی بارز داشته است. "درک مفهوم آب در معماری یا همان معماری آب، به درک قوانین فیزیکی آب، احساسات ما در مقابل کنش و واکنش آب، و مهم تر از همه، نقش و تمثیل و ارتباط با زندگی انسان ها بستگی داد."
وجود آب در معماری باعث می شود که انسان، علاوه بر ظرافت های بنا، طبیعت اطراف را ببیند و با تحریک شدن قوای بینایی، شنوایی و لامسه اش آن را دقیقا حس کند. و هنگامی که آب در نزدیکی ماست، معنای مکان را با ترکیب ها و تضادهایی که با طبیعت می سازد، بیش تر درک می کنیم.
آب در گاهی از اوقات هیچ صدایی تولید نمی کند یا بسیار کم تولید می کند. به همین خاطر گاهی از نقش سکوت آب در معماری بهره برداری می شود و این موضوع برای آدمی یک نوع حس رهایی به ارمغان می آورد.
آب وقتی که با پوست تن مان تماس حاصل کند، صمیمی ترین تجربه شخصی را بین ما و خودش ایجاد می کند. تماس با او همچنین می تواند روح مان را از قید و بند ها آزاد سازد.




اگر نظری به کشور خودمان بیندازیم متوجه می شویم که ایرانیان از دیرباز با زیبایی و حالت آرامش بخش آب آشنا بوده اند. ما در معماری آب گویی او را دعوت کرده ایم که در منزل ما باشد و خودنمایی کند و مشعوفمان سازد.
از همان آغاز بنای کاخ ها و باغ های واقع در پاسارگاد، طرح چهارباغ ها بر اساس آب و نقش آن شکل گرفت. آب در باغ های ایرانی، همان گونه که در باغ فین کاشان و شازده ماهان و ایل گلی تبریز و ...شاهدش هستیم، تنها به منظور آب رسانی باغ نیست، بلکه از حرکت و سکون و صدا و کف آن بهره برداری های لذت بخش مادی و معنوی شده است.
کاخ شاهان در برخی از موارد در با غ هایی بنا شده که آب نقش مهمی در زیبایی آن ها دارد. کاخ چهل ستون اصفهان و کاخ فتحعلی شاه در چشمه علی دامغان از این گو نه ا ند. چه کسی است که از انعکاس این کاخ ها در آب دچار حظ نشود، گویی در انعکاس، چیزی هست که قلب را تکان می دهد. این است که برای عظمت بخشیدن و دلپذیر نشان دادن بناهای مهم باید از انعکاس آن ها در آب استفاده می کنند.
به طور مثال، "اگر آبگیر منعکس کننده ی تاج محل با چمن پوشیده می شد، بنای آن مقدار زیادی از بار جادویی خود را از دست می داد". در واقع "طراحان با به کارگیری خاصیت انعکاس،عمق و بی کرانگی سطوح وسیع آب، حریم شخصی افراد را وسعت داده، حس خفقان در مکان ها بسته را از آن ها دور می کنند."
در خانه های ایرانی، مساجد، معابد و کاروانسراها همیشه نقش آب پررنگ بوده است. بسیاری از بناهای زادبومی که در اقلیم و جغرافیای ایران شکل گرفته اند در پیوند با آب و در نتیجه ضرورت آن بوده اند.
آب انبارها، یخچال ها، پایاب ها، پل ها، قنات ها و بادگیرها از این جمله اند.
یک مثال قابل ذکر "پادیاو" است.ایرانیان به جایگاه هایی که برای شست و شو ساخته بودند، پادیاو می گفتند. پادیاو ایرانی، چنان که نمونه های متعدد آن در گوشه و کنار کشور، مثلا در تپه میل ورامین، نشان می دهد، چهار دیواری کوچکی بوده است که جوی آب یا برکه ای در میان و رختکن ها و تاق نماهایی در پیرامون داشته است. همین پادیاو با همه ویژگی هایش بعد از اسلام در پیش مساجد و زیارتگاه ها به نام وضوخانه، جای گرفت.
همین واژه "پادیاو"، نخست به صورت پائیا و پاتسیو به زبان های اسپانیایی و ایتالیایی راه یافت و در فرانسوی و انگلیسی به پاسیو و پاتیو و پیشیو تبدیل شد.


از طرف دیگر، شهرهایی همچون اصفهان و شوشتر نمونه بسیار متعالی از هم زیستی شهر و آب و به عبارتی معماری آب هستند که موضوع حظ بصری و آرامش یافتن از آب در شکل گیری آن ها نقش پررنگی داشته است.
در ساخت تاسیسات آبی شوشتر مهم ترین هدف، آبیاری بوده; اما سازندگان آن توانسته اند به اهداف بزرگ دیگری چون اهداف معماری، صنعتی، بازرگانی، دفاعی و... نیز دست یابند. در واقع استفاده از آب در ساخت محیطی برای زندگی و براساس شرایط اقلیمی، با ایجاد شبکه های زیرزمینی در زیر شهر کهن شوشتر، موجب بروز یکی از هوشمندانه ترین اشکال معماری شهری - آبی گردیده است.
در شهر اصفهان نیز، زاینده رود نقش مهمی در معماری شهر ایفا کرده است. پل های متعددی که بر روی این رودخانه بنا شده اند، نمونه ی زیبا و متعالی از معماری آب به شمار می روند که کارکردهایی علاوه بر کارکرد اصلی داشته اند.
علاوه بر مواردی که ذکر شد، مثال های دیگری هم وجود دارند که نقش آب را در معماری شهر، بناهای درون شهری و برون شهری نشان می دهند. اما هدف ما تنها اشاره ای کوتاه به اهمیت این عنصر مقدس و حضور آن در معماری بود.


نويسنده:فرنوش هدایتی امین
منبع:روزنامه آفرینش
.
.
.


 
بالا