از حراج کلیه تا مسافرکشی

A M I N_BND

عضو جدید
کاربر ممتاز
حسن 25 ساله مجرد ساکن جنوب شهر تهران است. در نوجوانی پدرش را از دست داد، برادر و خواهر بزرگترش ازدواج کرده و خانواده را ترک میکنند درنتیجه بار هزینه های زندگی مادر و برادر بیمارش بر دوش وی می‌افتد حسن به دلیل شرایط نابسامان اقتصادی و تعدیل نیرو شغل خود را از دست داده و برای یافتن کار به جاهای مختلف سر میزند ولی نتیجه نمی گیرد و روزبه روز بدهی اش بیشتر می‌شود ناگزیر به فکر فروش اعضای بدن خود می افتد. حسن با پیگیری مداوم با نصب اعلامیه های مختلف بر در و دیوارها و هر روز تا شب جلوی بیمارستان ایستادن و دادن آزمایش های مختلف، سرانجام یک کلیه خود را می فروشد. پس از دوران نقاهت مقداری از قرضش را پرداخت و با باقیمانده آن پیتزافروشی کوچکی اجاره می‌کند...



































 

Similar threads

بالا