آموزه های علی

sheida244

عضو جدید
گروهي خدا را به اميد بخشش پرستش كردند كه اين پرستش بازرگانان است و گروهي او را از روي ترس عبادت كردند كه اين عبادت بردگان است و گروهي خدا را از روي سپاسگزاري پرستيدند و اين پرستش آزادگان است

(علي ع- نهج‌البلاغه، حكمت 237)
 

phalagh

مدیر بازنشسته
على عليه السّلام و كمك به همسر

على عليه السّلام و كمك به همسر

روزى رسول اكرم صلى الله عليه و آله وارد خانه فاطمه عليه السّلام شد وديد كه على عليه السّلام و حضرت زهرا سلام الله عليها با هم عدس پاك مى كنند.
پيامبر صلى الله عليه و آله على عليه السّلام را تشويق كرد وفرمود:
مـا مـِن رَجـُلٍ يـُعـيِنُ اِمرَئَتَهُ فى بَيتِها إِلاّ كانَ لَهُ بِكُلِّ شَعرَةٍ عَلَى بَدَنِهِ عِب ادَةُ سَنَةٍ، صِيامُ نِهارِها، وَقِيامُ لَيلِها

(هـيـچ مـردى زنـش را در كـار خـانه كمك نمى كند مگر آنكه خداوند به تعداد موهاى بدن او عـبـادت يـك سال ، كه روزها روزه گرفته ، و شب ها شب زنده دارى كرده باشد ثواب به شوهر مى دهد.)
 

hami_life

عضو جدید
کاربر ممتاز
حضرت علی(ع) ؛ عابدی خالص

حضرت علی(ع) ؛ عابدی خالص

حضرت علی(ع) اهل عشق و مناجات عاشقانه و چشمانش از شوق دیدار خدا گریان بود. زیبائی و خلوص عبادت پس از پیامبر تنها در او چنان اوج می‏گرفت که می‏توان گفت از جهان و آنچه در آن است غافل می‏شد .

حضرت علی(ع) اهل عشق و مناجات عاشقانه و چشمانش از شوق دیدار خدا گریان بود. زیبائی و خلوص عبادت پس از پیامبر تنها در او چنان اوج می‏گرفت که می‏توان گفت از جهان و آنچه در آن است غافل می‏شد .
عبادت حضرت علی(ع) سرآمد بود و در این مسئله همین بس که به هنگام نماز در سجده ضربه خورد و فرقش شکافت ولی دست از نماز برنداشت و نماز را تمام کرد. پس از ضربه خوردن او را به خانه می‏بردند، نظری به طلوع فجر افکند و فرمود: ای صبح، تو شاهد باش که تنها در این لحظه و اولین بار است که علی را دراز کشیده می‏بینی . به همین دلیل است که امام سجاد می‏فرماید چه کسی می‏تواند چون علی خدا را عبادت کند ؟
او اهل عشق و مناجات عاشقانه بود. چشمانش از شوق دیدار خدا گریان بود. زیبائی و خلوص عبادت را پس از پیامبر تنها در او در عبادت چنان اوج می‏گرفت که می‏توان گفت از جهان و آنچه در آن است غافل می‏شد و برای بسیاری این باور نکردنی است که در حال نماز تیر از پایش در آوردند و او از دردش ننالد و حتی بگوید متوجه آن نبودم‏.
به همین دلیل علی همه جا را محضر خدا می‏کند و دامنه عبادتش را به همه جا می‏کشاند، مسجد، کوچه، خیابان، بازار، میدان جنگ، محیط خانه و همه جا برای او معبد است و هیچ لحظه ‏ای بر علی نمی‏گذرد جز آنکه آن لحظه در عبادت سپری می‏شود.
حضرت علی(ع) اندیشه‏ای عمیق و ژرف و همچنین عواطفی رقیق و سرشار داشت، آن حضرت مظهر محبت و عاطفه بود، او رنج می‌کشید و کار می‌کرد و سرانجام مزد کار خود را به مصرف بیچارگان و درماندگان می‌رساند.
وی برای نیازمندان و ستمکشان پناهگاه بزرگی بود. امیرالمؤمنین پدر یتیمان و فریادرس بیوه زنان و دستگیر درماندگان و یاور ضعیفان بود.
یکی از صفات این شخصیت عظیم، صفت تأثیر او بر روی انسانها به شکل مثبت‏ یا منفی است و به عبارت دیگر "جاذبه و دافعه" نیرومند اوست که هنوز هم نقش فعال خود را ایفا می کند .
حضرت علی (ع) پیش از آنکه امام عادل برای دیگران باشد و درباره دیگران به عدل رفتار کند، خود فردی متعادل و متوازن بود و کمالات انسانیت را با هم به صورت یکجا داشت
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
تاپیک اختصاصی امام علی(ع)

تاپیک اختصاصی امام علی(ع)

جايگاه علي عليه السلام درهستي

معرفت و شناخت كامل شخصيت والاي اميرالمؤمنين علي (ع) و جايگاه او در جهان هستي در حد بشر نيست چه رسول اكرم (ص) خطاب به مولا مي فرمايد :
يا علي لا يعرفك الاّّّ الله و انا
اي علي! تو را هيچكس نشناخت جز خدا و من

درابتداي خلقت، معمار آفرينش، زمين و خورشيد و ماه و بر و بحر اعلام كرد كه آفرينش شما، آفرينش همه چيز، به طفيل محبت پنج نور مقدس است.
يا ملائكتي و سكان سماواتي اعلموا اني ما خلقت سماء مبنيه و لا ارضا محديه و لا قمرا منيرا و لا شمسا مضيئه

و لا فلكا يدور و لا بحرا يجري و لا فلكا يسري الا في محبه هؤلاء الخمسه.



آفرينش بر محبت اينان رقم خورد و عرصه هستي به حب ولايت آنان از عدم شكل گرفت. اگر علي (ع) نبود، آفرينش به تكوينش نمي ارزيد . نوروجود علي (ع) ، مصباح پايگاه آفرينش شد وهستي اول با وجود او شكل گرفت. هدفنامه وجود را نيز به وجود او پيوند زدند.

لو لا كلما خلقت الا فلاك و لو لا علي لما خلقتك...

در زيارتنامه مولي در روز غدير علي (ع) را ندا مي دهيم :
السلامٌَُُُ عليكُُ ايها النبأ العظيم، الذي هم فيه مختلفون

سلام برتو اي خبر بزرگ عالم! خبر بزرگ هستي. پس علي (ع) راز بزرگ خلقت است! اما در او اختلاف كردند. اين بود كه اول مظلوم عالم هم ″علي″ نام گرفت.

روزي پيامبر اكرم (ص) در جمع صحابه بودند و جبرئيل، ملك مقرب الهي هم به شكل انساني در آن جمع حاضر بود. پيامبر به جبرائيل رو كردند و با اشاره به اميرالمؤمنين علي (ع) فرمودند: آيا او را مي شناسي؟ عرض كرد: چگونه او را نشناسم كه او در عرش مرا معلم بود و شيوه عبوديت الهي را به من تعليم فرمود. تو به آدم وقتي كه از بهشت قرب رانده شد و به زمين فراق هبوط كرد، با ذكر نام علي (ع) و اهل بيت او به درگاه الهي پذيرفته شد. نوح نام او را بر كشتي خويش حك كردو لنگرگاه كشتي اش را مسجد كوفه قرار داد. خداوند در شب معراج با حبيب خويش با صوت علي (ع) سخن گفت. قرآن كريم، علي (ع) را به منزله نقش پيامبر دانست.

فقل تعالوا ندع ابناء نا و ابناءكم و نساءنا و نساءكم و انفسنا و انفسكم (آل عمران 61)

پيامبر فرمودند: من و علي از يك درختيم (انا و علي من ش جره واحده) و باز فرموده: (انت مني بمنزله هارون من موسي) و نيز: (انا مدينه العلم و علي بابها) همانا من شهر علمم و علي در آن است. و خطاب به مولي فرمود: (انت اخي و وصيي و وارثي) تو برادر من و وصي و وارث مني. در فرازي از دعاي ندبه پيامبر خطاب به علي مي فرمايد (لو لا انت يا علي لم يعرف المؤمنون بعدي) اي علي اگر تو نبودي مردم پس از من مؤمنان را نمي شناختند.

در زيارت مطلقه مي خوانيم ((السالم علي ميزان الاعمال)) علي ميزان و معيار اعمال است. امام صادق (ع) در زيارت جدش عرضه مي دارد درود بر تقسيم كننده بهشت و جهنم، درود بر نعمت الهي بر نيكان :

((السلام علي قسيم الجنه و النار السلام علي نعمه الله علي الابرار))
محبت علي عامل رسيدن به كمال

در دواير مختلف هستي،‌هر شعاعي به دور محوري مي چرخد و هر پديده اي حول قطب وجودي كه وابسته به اوست، دور مي زند. امام معصوم محور هستي، قطب عالم وجود، تكيه گاه آفرينش، واسطه فيض الهي به جهان هستي و نگهدارنده كائنات باذن الله است. در اين راستا، محبت و ولايت علي (ع) مربي همه موجودات، هدايتگر آنان به سوي كمال و سبب دوام و قوام تمامي پديده ها از جمال تا انسان است. پيامبر خدا (ص) در اين رابطه بيان زيبايي مي فرمايد:



حبًٌ عليٍٍٍّ حسنه لا تضرمعها سيئهًٌ (بحار ج 9 ص 401)

محبت علي (ع) حسنه اي است كه با وجود آن هيچ گناهي به انسان صدمه نمي رساند.

بر اين معنا اگر محبت علي (ع) كه نمونه كامل انسانيت و طاعت و عبوديت و اخلاق است از روي صدق و راستي باشد، مانع ارتكاب گناه مي گردد. مانند واكسني كه مصونيت ايجاد مي كند و نمي گذارد بيماري در شخص ″واكسينه شده″ راه يابد. محبت پيشوايي مانند علي (ع) كه نمونه تقوا و پرهيزكاري است آدمي راشيفته رفتار علي (ع) مي كند. فكر گناه را از سر او بدر مي برد، البته به شرطي كه محبتش صادقانه باشد . كسي كه علي (ع) را بشناسد، تقواي او را بشناسد، سوزوگداز عارفانه او را، ناله هاي نيمه شبهايش را و ساده زيستي و كار و تلاش همه جانبه اش را بداند، محال است به خلاف فرمان او كه هميشه امر به تقوي و درستي مي كرد عمل كند. يعني هر محبي به خواسته محبوبش احترام مي گذارد و فرمان او را گرامي مي دارد. فرمانبرداري از محبوب لازمه محبت صادق است.



پس محب واقعي علي ، واله و حيران علي و عاشق و جانباز علي، رهرو راستين علي است.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
جواني علي عليه السلام الگويي براي جوانان

- مي گويند بايد از حضرت علي (ع) الگو بگيريم!‌ اما چگونه؟!... من يك جوان هستم! يك جوان با خصوصيات خاص دوران جواني! يك جوان با شور و نشاط خاص اين دوران كه به خنده و تفريح، به شور و احساسات نياز دارد و به الگويي كه مرا به شور آورد!

- با تمام اين حرفها، باز هم بهترين الگو براي تو و براي همه،‌مولاي متقيان است: و بخصوص جواني شان!

- جواني حضرت علي (ع) ؟!
الگو گرفتن يك الگو

- بله ! خود اميرالمؤمنين هم در جواني شان، الگو داشته اند. الگويشان هم پيامبر بوده است. علي (ع) از شش سالگي همراه و همراز پيامبر و در خانه ايشان زندگي مي كرده اند و در همه امور زندگي شان، حتي جزيي ترين مسائل هم به پيامبر اقتدا مي نمودند. يعني خود ايشان هم از يك انسان كامل و والاي ديگر، الگو مي گرفته اند.

- اما چگونه ؟!

- پيامبر اكرم (ص) و علي (ع) همواره با هم بودند، از هنگام عبادت و خلوت در غار حرا گرفته تا مراحل مختلف دعوت خويشان، دعوت عمومي در خانه خدا و حتي سفرهاي تبليغي پيامبر. علي (ع) هميشه اول صبح به ديدار پيامبر مي رفت و آنگاه يكديگر را شاداب ودر آغوش مي كشيدند و احوال هم را مي پرسيدند. آندو بزرگوار اوقات زيادي از شبانه روز را در كنار هم به كار و تلاش مي پرداختند و گاه علي (ع) خالصانه عرق از پيشاني پيامبر (ص) پاك مي كرد و ا يشان نيز صميمانه از او تشكر مي نمود.

علي (ع) خود در اين باره مي فرمايند : ((پيامبر (ص) مرا در دامن خود پروريد. من كودك بودم، پيامبر مرا چون فرزند خود در آغوش گرمش مي فشرد و در استراحتگاه مخصوص خود جاي مي داد... هرگز نيافت كه من دروغي بگويم و در كردار من اشتباهي رخ دهد. من همچون بچه شتري تازه كه پيوسته به دنبال مادرش هست، به دنبال او مي رفتم. او هر روز نكته هاي تازه اي از اخلاق را براي من آشكار مي ساخت. و مرا فرمان ميداد كه در خط او حركت كنم. آن حضرت مدتي از سال در كوه حرا به سر مي برد و كسي جز من او را نمي ديد... من نور وحي و رسالت را ميديدم و بوي خوش ودل انگيز نبوت را احساس مي كردم.. موقعيتي كه من در محضر رسول الله داشتم براي هيچ كس نبود.))

- بسيار خوب!‌ تمام اين حرفها درست! اما حضرت علي، پيامبر را مي ديده اند، وجودشان را لمس مي كرده و به ايشان اقتدا مي كرده اند اما من چه؟! من كه حضرت علي را نمي بينم، چگونه مي توانم از ايشان الگو بگيريم؟!

- تاريخ كه روح، افعال و رفتار اميرالمؤمنين را ديده و نقل كرده است. از او استفاده كن! از ديدگان تاريخ!

- آري! مگر تو نمي گفتي الگويي مي خواهي كه تو را به شور بياورد. آنچه مي تواند يك جوان را به شور بياورد، ديدن حماسه آفريني ها و شورمندي هاي كسي است كه به او علاقمند است. حال چه كس ديگري را سراغ داري كه به اندازه اميرالمؤمنين ، حماسه آفريده باشد. در همان كودكي كه مصادف بود با آغاز بعثت پيامبر، كودكاني كه به تحريك مشركان،‌پيامبر را آزار مي دادند و سنگ مي پراندند، با شجاعت از اطراف پيامبر دور مي كرد. چه كسي ، شب را در بستري پر خطر بجاي ديگري،بجاي محبوبش خوابيده و از آن شب به عنوان لذتبخش ترين شب عمرش ياد كرده است؟ مگر رشادتهاي اميرالمؤمنين را در جنگ بدر نشنيده اي؟! آن هنگام او فقط 25 سال داشته است و به گفته مورخين نيمي از كشته شدگان اين جنگ با ضرب شمشير علي (ع) از پاي در آمده بودند. مي داني در جنگ احد زمانيكه علي (ع) 26 سال داشت،انجا كه در همان اوائل جنگ پرچمدار9 لشكر دشمن را بهخاك انداخت و بعد هم هنگامي كه پيامبر در خطرمحاصره بود پروانه وار به دور آن حضرت مي چرخيد و از وجود مباركشان محافظت مي كرد همه مردم چه ندايي را از آسمان شنيدند:

((لا فتي الا علي،‌ لا سيف الا ذوالفقار))

((علي از همه جوانها بهتر است و ذوالفقار او از همه شمشيرها برنده تر))

- اما جنگ خندق و شجاعت بي همتاي علي (ع) و داوطلب شدن ايشان جهت مبارزه با عمروبن عبدود يكي از نيرومندترين مردان عرب آري همانجا بود كه پيامبر به واسطه اخلاص علي (ع) در اين مقابله بي نظير فرمود :

(( ضربه علي يوم الخندق، افضل من عباده الثقلين))

به راستي كه چنين حمله اي در وصف هيچ دلير مرد ديگري بيان نشده! در آن زمان اميرالمؤمنين 28 سال بيشتر نداشت!

در جنگ خيبر نيز هنگاميكه تمام مردان با تجربه و جنگ ديده سپاه اسلام، شكست خورده بازگشتند، علي (ع) به ميدان آمد و با فتح قلعه محكم و مقاوم خيبر آن پيروزي بزرگ را براي اسلام به ارمغان آورد.

به راستي كه هيچ جوان ديگري،‌ چنين جواني پرشور و هيجان انگيزي نداشته است.

همه مردان بزرگ تاريخ بشريت و پيشاپيش همه آنان علي (ع) در دوران جواني از رموز موفقيت خود بهره برده، راههاي پرپيچ و خم آن را با درخشندگي پشت سر نهاده، توانسته اند كارهاي بزرگي را به انجام رسانند.

تفريح و شادي علي (ع)

- مي داني اي دوست عزيز: من هم حرفهاي تو را مي پذيرم. اما جنگ و شور و حماسه فقط بخشي از زندگي انسان است. جيزهاي ديگري هم هستند كه آدمي بايد به آنها هم توجه كند. الگوي كامل، بايد در آن زمينه ها هم حرف براي گفتن داشته باشد. اينطور نيست؟

- حتماً همينطور است. و من به تو مي گويم كه اميرالمؤمنين در آن موارد هم، الگويي قابل قبول و كامل ارايه مي دهد. آخر تو درباره زندگي اميرالمؤمنين چه فكر كرده اي؟

فكر مي كني تمام زندگي حضرت علي (ع) در جنگ و عبادت خلاصه شده؟



- يعني اينطور نبوده است؟!

- نه كه نبوده است! حضرت علي (ع)، مردي خوش رو و خندان بوده اند. هميشه تبسم خوش آيندي بر لب داشته اند كه دل مؤمنان را شاد مي كرده است. ايشان تفريح هم مي كرده اند. منتها تفريح در ديدگاه علي (ع) ولگردي و اتلاف وقت يا روز را به شب رساندن نبود.

- پس تفريح علي (ع) چگونه بود ؟

علي (ع) كار را تفريح مي دانست.

تفريح او را، مسافرت، كمك به ديگران، تحصيل و تدريس، سرودن، نوشتن، حفظ و قرائت قرآن، مباحثه، نگريستن به طبيعت و ورزش تشكيل مي داد. پرداختن به ورزشهاي شمشيربازي، پرتاب نيزه، اسب سواري، كشتي، وزنه برداري و شركت در مسابقات ورزشي هم براي ايشان جنبه تفريح داشته است.

- چقدر جالب بوده است! احتمالاً به دليل همين ديدگاه اميرالمؤمنين نسبت به تفريح و زندگي بوده است كه اگر سرتاسر زندگي شان را مرور كنيم،‌ لحظه اي توقف و سكون در آن نمي يابيم. گويي حتي يك لحظه هم با لحظه قبلي شان مشابه نبوده است. و درست به دليل همين ديدگاه بود كه شوخي و خنده هم در سيره مولاي متقيان، شكل ديگري داشت.

- مگر شوخي و خنده علي (ع) چگونه بود؟

اميرالمؤمنين اهل شوخي و مزاح بود، اما نه شوخي هاي زننده و بي مزه! بلكه مزاح هاي معنادار و آموزنده!

هرگاه كه يكي از ياران و دوستانش را غمگين و گرفته مي ديد، با شوخي او را خوشحال مي كرد تا اندكي از اندوهش كم شود. از همه مهمتر اينكه، شادي علي (ع) هنگامي بود كه يك كافر، مسلمان مي شد. جنگي به پيروزي ختم مي شد، غذايي به فقير مي رساند، دل غمديده اي را شاد مي كرد،‌مشكلي را از كسي مرتفع مي كرد و كودك يتيمي را ذوق زده مي نمود. نكته ديگر هم اين بود كه مولاي متقيان در شوخي هايش مراقب و محافظ حدود شرعي بود تا حتي به شوخي دروغ نگويد،‌ دل مؤمني را نشكند يا با زن و دختر نامحرمي، شوخي ننمايد.

علي و ارتباط با زنان و دختران

- به طور مثال همين چگونگي ارتباط داشتن با زنها و دخترهاي نامحرم در جامعه، يكي از معضلات امروز ما جوانها است. بخاطر اينكه نه الگوي مناسبي در مورد آ‌ن ارائه شده و نه ديدگاه دين در مورد آن به خوبي مشخص و تبيين شده است. تازه، تندروي ها و كج رويهاي گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه كن.

اگر به سيره اميرالمؤمنين دقت كني،‌مي بيني كه حضرت علي (ع) در سنين جواني با زنان سالخورده اسلام سلام و احوالپرسي مي نمود ولي با دختران و زنان جوان نه! حتي سلام هم نمي كرد. در حاليكه پيامبر در همان زمان با زنان و دختران هم سلام و احوالپرسي مي كردند. چون زماني كه علي (ع) 20 ساله و درعنفوان جواني چنين عمل مي نمود، پيامبر اكرم (ص) قريب 50 سال از عمر شريفشان مي گذشت بنابراين از آنجا كه احتمال پيش آمدن گناه دست كم براي طرف مقابل دور از ذهن نبود،‌علي (ع) اين تربيت شده مكتب پيامبر به عنوان يك جوان سعي داشت مسائل ارتباطي و حدود بين دختر و پسر يا به عبارتي زن و مرد را مراعات كند. هر چند وجود نازنين آن حضرت مبرا و پاكيزه از هر گونه آلودگي بود.

از طرفي پيامبر سه دختر جوان به نامهاي زينب، ام كلثوم و فاطمه در خانه داشتند. حضرت علي (ع) با اينكه از كودكي به اين خانه رفت و آمد داشتند،‌ اما در اين رفت و آمدها نهايت دقت را به عمل مي آوردند. در حاليكه همين علي (ع) در دوران خلافتش، وقتي كه حدود 60 سال سن داشت و همسر شهيدي را نيازمند كمك ديد، به ياري او شتافت.



پس در ارتباط با افراد نامحرم ،‌چيزي كه بيش از عوامل ديگر اهميت دارد

نيت و انگيزه طرفين و از همه مهمتر عدم امكان وجود مفسده درا ين ارتباط براي هر دو نفر است!

ياري رساندن به نيازمند و در طلب رضاي خدا آنهم در حد ضرورت مطلوب است و ليكن اين سيره جداي از بهانه جويي براي آشنايي و استمتاعات و لذت جويي و هرگونه آلودگي ديگر است.

به راستي كه كسي چون حضرت علي (ع)، در سنين جواني اش و در ريزترين حركات و رفتارهايش بهترين الگوي نسل جوان ماست.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
علي و ارتباط با زنان و دختران

- به طور مثال همين چگونگي ارتباط داشتن با زنها و دخترهاي نامحرم در جامعه، يكي از معضلات امروز ما جوانها است. بخاطر اينكه نه الگوي مناسبي در مورد آ‌ن ارائه شده و نه ديدگاه دين در مورد آن به خوبي مشخص و تبيين شده است. تازه، تندروي ها و كج رويهاي گروهها و طبقات گوناگون در مرحله عمل را هم به آن اضافه كن.

- اگر به سيره اميرالمؤمنين دقت كني،‌مي بيني كه حضرت علي (ع) در سنين جواني با زنان سالخورده اسلام سلام و احوالپرسي مي نمود ولي با دختران و زنان جوان نه! حتي سلام هم نمي كرد. در حاليكه پيامبر در همان زمان با زنان و دختران هم سلام و احوالپرسي مي كردند. چون زماني كه علي (ع) 20 ساله و درعنفوان جواني چنين عمل مي نمود، پيامبر اكرم (ص) قريب 50 سال از عمر شريفشان مي گذشت بنابراين از آنجا كه احتمال پيش آمدن گناه دست كم براي طرف مقابل دور از ذهن نبود،‌علي (ع) اين تربيت شده مكتب پيامبر به عنوان يك جوان سعي داشت مسائل ارتباطي و حدود بين دختر و پسر يا به عبارتي زن و مرد را مراعات كند. هر چند وجود نازنين آن حضرت مبرا و پاكيزه از هر گونه آلودگي بود.

از طرفي پيامبر سه دختر جوان به نامهاي زينب، ام كلثوم و فاطمه در خانه داشتند. حضرت علي (ع) با اينكه از كودكي به اين خانه رفت و آمد داشتند،‌ اما در اين رفت و آمدها نهايت دقت را به عمل مي آوردند. در حاليكه همين علي (ع) در دوران خلافتش، وقتي كه حدود 60 سال سن داشت و همسر شهيدي را نيازمند كمك ديد، به ياري او شتافت.

پس در ارتباط با افراد نامحرم ،‌چيزي كه بيش از عوامل ديگر اهميت دارد

نيت و انگيزه طرفين و از همه مهمتر عدم امكان وجود مفسده درا ين ارتباط براي هر دو نفر است!

ياري رساندن به نيازمند و در طلب رضاي خدا آنهم در حد ضرورت مطلوب است و ليكن اين سيره جداي از بهانه جويي براي آشنايي و استمتاعات و لذت جويي و هرگونه آلودگي ديگر است.

به راستي كه كسي چون حضرت علي (ع)، در سنين جواني اش و در ريزترين حركات و رفتارهايش بهترين الگوي نسل جوان ماست.
 

soqrat

عضو جدید
خوبه چندنفر قبل از تو تاپیک امام علی (ع) زدن... اول یه سرچی بکن ببین اگه تکراری نبود، بیا جلوتر یه اختصاصی برای اون موضوع بزن... بعدشم هدف این نیست که به نام تو باشه یا اختصاصی تو باشه... می تونستی توی تاپیکای قبلی مطالبتو بنویسی....
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
خوبه چندنفر قبل از تو تاپیک امام علی (ع) زدن... اول یه سرچی بکن ببین اگه تکراری نبود، بیا جلوتر یه اختصاصی برای اون موضوع بزن... بعدشم هدف این نیست که به نام تو باشه یا اختصاصی تو باشه... می تونستی توی تاپیکای قبلی مطالبتو بنویسی....
ببخشید به فلق میگم انتقالش بده.
شما لینکشو بدین
 

بشارت

عضو جدید
...یا علی لعل عقیقی جز تو نیست
هیچ درویشی حقیقی جز تو نیست
لنگ لنگان طریقت را ببین
مردم دور از حقیقت را ببین
مست مینای ولایت نیستند
سر خوش از جام ولایت نیستند...
 

soqrat

عضو جدید
اگه تند رفتم يا دلتو شکستم منو ببخش... همچين قصدي نداشتم....
 

soqrat

عضو جدید
نامه اي به زمامداري خيانتکار

نامه اي به زمامداري خيانتکار

به منذر پسر جارود
اما بعد، پارسايي پدرت مرا درباره تو فريفت و گمان کردم پيرو پدرت هستي و به راه او ميروي، ليکن آنچه درباره تو به من خبر داده اند، اين است که از فرمانبرداري هوايت دست بر نميداري و ذخيرتي براي آخرتت نمي‌گذاري. دنياي خود را آبادان ميکني با ويران کردن آخرتت و با خويشاوندانت ميپيوندي به قيمت بريدن از دينت.
اگر آنچه از تو به من رسيده درست باشد در خور آن نيست که پاسداري مرزي را تواند يا کاري را به انجام رساند. يا رتبت او را برافرازند يا در امانتي شريکش سازند. چون نامه به تو رسد نزد من بيا
(نهج البلاغه ، نامه 71،‌ ترجمه سيدجعفر شهيدي)
 
آخرین ویرایش:

soqrat

عضو جدید
رابطه زمامداران و مردم

رابطه زمامداران و مردم

مردم ! از پست ترين حالات زمامداران در نزد صالحان اين است که گمان برند ، آنها (زمامداران) دوستدار ستايش اند و کشور داری آنان بر کبر و خود پسندی استوار باشد . خوش ندارم در خاطر شما بگذرد که من ستايش را دوست دارم ! و خواهان شنيدن آن می باشم. سپاس خدا را که چنين نبودم و اگر ستايش را دوست می داشتم ، آن را را رها می کردم ، به خاطر فروتنی در پيشگاه خدای سبحان ، و بزرگی و بزرگواريی که تنها خداوند سزاوار آن است . گاهی مردم ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا می دانند . اما من از شما می خواهم که مرا با سخنان زيبای خود مستاييد تا از عهده وظائفی که نسبت به شما و خدا دارم ، برآيم و حقوقی که مانده است بپردازم و واجباتی که بر عهده من است و بايد انجام گيرد ادا کنم . پس بامن ، چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گوييد [از سر ترس و زبونی] حرف نزنيد ، و چنان که از آدم های خشمگين کناره می گيرند ، دوری نجوييد و با ظاهرسازی با من رفتار نکنيد و گمان مبريد اگر حقی بر من پيشنهاد دهيد بر من گران آيد ، يا درپی بزرگ نشان دادن خويشم ! زيرا کسی که شنيدن حق ، يا عرضه شدن عدالت بر او مشکل باشد ، عمل کردن به آن برای او دشوار تر خواهد بود . پس ، از گفتن حق ، يا مشورت در عدالت خودداری نکنيد ، زيرا خود را برتر از آنکه اشتباه کنم و از آن ايمن باشم ، نمی دانم مگر آنکه خداوند مرا حفظ فرمايد . پس همانا من و شما بندگان و مملوک پروردگاريم که جز او پروردگاری نيست . او مالک ما ، و ما را بر نفس خود اختياری نيست . ما را از آنچه بوديم ، خارج و بدانچه صلاح ما بود درآورد. به جای گمراهی ، هدايت و به جای کوری ، بينايی عطا فرمود.
(خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه / ترجمه محمد دشتی / ص ۳۱۷)
 

phalagh

مدیر بازنشسته
:gol:با تبریک و تهنیت میلاد امام علی (ع):gol:
از دوستان خوبم آقای حیدری و hami_life عذر میخوام. تاپیکتون رو با تاپیک آموزه های علی ترکیب کردم.
البته دوستان عزیز با توجه به نام تاپیک و مطالبی که در پست اول ذکر شد. هدف تاپیک صرفا مطالبی آموختنی و مفید از امام علیست. پس خواهشا در جهت هدف تاپیک حرکت کنید و ازقرار دادن اشعار در این تاپیک خود داری کنید.
ممنون.:gol:
 
آخرین ویرایش:

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
علي عليه السلام سمبْل توليد و كار

- تو ميداني اميرالمؤمنين از چه جهت ما را به خانه اش دعوت كرده است؟

- من، چيزي نمي دانم. فقط چشمانم به آن كيسه بزرگ پر از پولي است كه پاي غلام علي با آن برخورد كرد.

- آيا مي داني علي اينهمه پول را از كجا آورده است؟

- چرا از خودش نمي پرسي؟

- يا علي! اين پولهاي زياد كجا بوده است؟

- اين پولها از آن كسي است كه مال ندارد.

- منظور علي از اين جمله چه بود؟

- يادت هست كه چندي قبل، علي با پيراهن كهنه اي از كنار ما رد شد و ما با لحني تمسخرآميز و متلك گونه فقر و و تهي دستي علي را به رخ او كشيديم. غلامش مي گفت پس از آن جريان، علي به او گفته است امسال خرماها را به فقرا ندهد. بلكه خرماها را به بازرگانان بفروشد و پول آنها را جمع كند. حال هم ما را در اينجا جمع كرده است تا به ما بفهماند كه او مردي دارا و ثروتمند است. اما با بخشيدن اموالش به فقرا، چيزي از آن را براي خود نگاه نمي دارد.

احتمالاً، حال هم قصد دارد اين پولها را ميان مستمنداني كه هر سال برايشان خرما مي فرستاد، تقسيم كند.

بعضي علي (ع) را به علم زيادش مي شناسند و بعضي حيران عدالتش هستند. بعضي شيداي غيرتمندي اش هستند. بعضي هم مبهوت جنگاوري اش. اما كمتر كسي علي را اسوه و سمبل كار و توليد اقتصادي مي شناسد. علي از همان دوران كودكي وبعدها نوجواني و جواني اش مشغول كار و فعاليت شد. از كودكي تا كهنسالي تا آنجايي كه وقت و فرصت به او اجازه مي داد، كار مي كرد و خرج زندگاني اش را تأمين مي نمود. در تمام اين دوران هم :

مشروعيت كار براي علي (ع) مهم بود، نه نوع و مقبوليتش!

به همين جهت هم، ‌امام را در دورانهاي مختلف عمرشان در كارهاي گوناگون و مختلفي مي بينيم. در جواني با شتري براي مردم مشكهاي آب را حمل مي نمود و آنها را در اختيار آنان قرار مي داد و آنها را در اختيار آنان قرار مي داد تا مخارجش تأمين شود. با كاشت درخت و بناي باغها، با حفر قنات و چاهها زمين را آباد مي كرد و چرخ اقتصادي را به چرخش درمي آورد. او كار مي كرد و درآمدش را انفاق مي نمود. با اينكه بعدها يكي از پردرآمدترين انسانهاي زمان خودش شده بود، اما باز هم به اموالش دل نمي بست. خود مي فرمايد :

صدقه اي كه من از مال خودم خارج مي كنم، اگر مابين همه بني هاشم تقسيم كنم، آنها را كفايت مي كند.

و اينهمه از آن رو بود كه اميرالمؤمنين بزرگترين دشمن فقر و نداري بود. در كلامي به فرزندش محمد حنفيه مي فرمايد :

پسرم من از فقر بر تو مي ترسم. از آن به خدا پناه ببر! چرا كه فقر دين انسان را ناقص و عقل و انديشه او را مشوش و مردم را نسبت به او،‌ و او را نسبت به مردم بدبين مي سازد.

او دشمن فقر بود. سفارش مي كرد كه هركس بايد با كار و كوشش، از دچار شدن خانواده اش به فقر و مكنت جلوگيري كند و پس از آن هم در آمدش را به كمك و ياري فقرا، اختصاص دهد. اميرالمؤمنين كاري را كه در جهت مبارزه با فقر انجام مي شد امري مقدس و در رديف جهاد في سبيل الله به حساب مي آورد. از همين رو هم بود كه مولاي مؤمنان علاقمند بود تا از دسترنج خودش به تأمين زندگي اش بپردازد. حتي در دوران خلافت هم كه كار و وظيفه اش سنگين، و فعاليتش زيادتر بود- اميرالمؤمنين بر كشوري وسيع حكومت مي كرد كه چندين برابر ايران فعالي است و به عزل و نصب و بازرسي و حسابرسي مي پرداخت- با اينكه كارهاي خلافت خسته اش مي كرد، اما همچنان تأكيد داشت كه از دسترنج خودش امرار معاش كند و از بيت المال مصرف نكند. و نقل است حتي پس از بيعت مردم با ايشان در امر خلافت، به مزرعه رفت و مشغول كار و زراعت خويش شد.

آري! بي رغبتي به دنيا، بابناي دنيا كه خداي متعال آنرا وظيفه همگان قرار داده است،‌منافات ندارد. شيوه اميرالمؤمنين كه تربيت يافته اسلام است به ما مي فهماند :

دنيا را بسازيد، زمين را آباد كنيد، ثروت ايجاد كنيد، اما دل نبنديد! اسير آن نشويد، تا راحت بتوانيد در راه خدا انفاق كنيد. هر چه مي توانيد ثروت توليد كنيد،‌اما خودتان كمتر مصرف كنيد!
 

paras2

عضو جدید
من اون قسمت از زندگي حضرت امام علي (ع) رو دوس دارم که ابن ملجم که ايشونو با شمشير ميزنه... امام علي(ع) بهش يه کاسه شير ميده... و سفارش ابن ملجمو ميکنه... و به همه ميگه بايد همون طوري قصاص بشه که به من ضربه زده نه بيشتر... اگه هم زنده موند بايد آزاد شه...
 

soqrat

عضو جدید
انديشه آينه اي است تابناک و پند روزانه ترساننده اي از غل و غش پاک و تو در ادب کردن نفس بس که دوري کني از آنچه نپسندي از ديگر کس...
(حکمت 365- ترجمه دکتر سيدجعفرشهيدي)

آدم اين درسها رو که ميخونه و کنار هم يه جا جمع ميشه... به قول کافر خودبخود مقدمه مدح تو دلش مياد... به نظر من خيلي بهتر از شعر خوندن همينطوري و بدون معرفته...
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
علي عليه السلام الگوي مصرف و ساده زيستي

وسايل زندگي حضرت علي (ع)

- چه شد ((سويد))؟ چرا سر در گريبان داري؟

- از خانه علي مي آيم؟ به خدا سوگند او را ديدم در حاليكه بر روي حصيري ساده و كوچك نشسته بود. به او گفتم: بيت المال در دست توست و من چيزي از آن در خانه ات نمي بينم؟! فرمود:

اثاثيه اين خانه را به خانه ديگر انتقال داده ايم و به زودي به آنجا كوچ خواهيم كرد. اين اثاث را هم پس از مرگ نمي توان به همراه برد.

- به خدا سوگند ، به ياد دارم كه روزي گفت :

با اين جامه ها به سرزمين شما آمدم و باروبنه ام همين است كه مي بينيد.

اكنون اگر از بلاد شما ، با چيزي جز آنچه با آن آمده بودم ، بيرون روم،‌از خيانتكاران خواهم بود.

آري زندگي امام (ع) بسيار ساده و به دور از وسايل و ابزار فراوان و زرق و برق بود. او دشمن تصنع بود. درعين حال همان ابزار اندك، پاك، نظيف و آراسته بود. حتي مركب سواري امام هم در زمانه خودش ساده ترين حالت ممكن بود، قاطري به نام دلدل.

از متاع دنيا تنها بخشي از ابزار را داشت كه براي زندگي او بسيار ضروري به نظر مي آمدند.



لباس و كفش علي (ع)

روزي او را بر منبرديدم كه در حال صحبت، لباسش را تكان ميداد. بعدها از وي پرسيدم كه دليل اين كار چه بود؟

پاسخ داد كه فقط همين يك لباس را در اختيار داشته است و چون آن را شسته و در حال خيس در بر كرده بود تكان مي داده تا زودتر خشك شود.

او در لباس هم بسيار قانع بود. به لباسهاي گوناگون و رنگارنگ بي توجه بود. لباس و كفش ساده اي داشت كه خود مي شست و خود وصله مي زد.

غذاي علي (ع)

- جالب است كه او، درغذا خوردن هم بر هوس خود صبور بود و هميشه هم به غذايي ساده و حداقل بسنده مي كرد. روزي از جلوي قصابي مي گذشت. قصاب به ايشان پيشنهاد كرد از اين گوشت بخريد. امام فرمود: پول همراه ندارم. قصاب گفت: نسيه مي دهم. امام فرمودند:

برخوردن گوشت صبر مي كنم و نسيه نمي خرم.

امام بر غذا صابر بود و هرگز در يك وعده دو خورشت مصرف نكرده و از بين دو خورشت ساده ترين را بر مي گزيد و مي فرمود :

هيچ كس نيست كه خوراك و نوشيدني و پوشاك او نيكو ولذت بخش باشد مگر اينكه در فرداي قيامت ايستادن او در برابر خداي عزوجل طولاني شود. در حلال دنيا حساب است و در حرام آن عقاب.

علي (ع) مردي است كه با نان جويي مي سازد تا مرم را سير دارد و نخلستانهاي احداث شده با دست خود را وقف مستمندان نمايد. با چنين اوصاف آنكس كه نان جوين علي (ع) را مي ديد گمان مي كرد در او قدرت و توان مبارزه كافي نيست اما آنگاه كه مبارزه او را مي ديد درحيرت بود كه چگونه با چنين نان خشني آن همه قدرت و جرأت از او بر مي خيزد غافل از اينكه علي (ع) خود در اين باره مي فرمايد :

آگاه باشيد ه درختان بياباني چوبشان محكمتر است و آتششان شعله ورتر و پردوام تر اما بوته هاي سرسبز (كه همواره در كنار آب قرار دارند) پوستشان نازكتر و كم دوامترند.



- به راستي مقصود از اين سخنها چيست؟

- منظور مقايسه سيره حضرت علي (ع) با سرو وضعي است كه براي خودت درست كرده اي!

- نكند انتظار داري من هم مثل علي (ع) زندگي كنم؟ شايد فراموش كرده اي كه او علي (ع) بود. من كه علي (ع) نيستم!

- اگر قرار بود كه اين شيوه زندگي فقط مخصوص ائمه اطهار و بزرگان دين باشد، ديگر لزومي نداشت در تاريخ ذكر شود. نقل اين مسائل در كتب اخلاقي و تاريخي، براي آموختن و عمل كردن است! ائمه اطهار هم هميشه بر عمل كردن به آنها تأكيد داشته اند.

چون اين امور اصولي است ثابت، محكم و پايدار! نه منحصر به زمان و اشخاصي خاص!

- يعني منظورت اين است كه من هم مثل حضرت علي (ع) لباس بلند و كفش وصله دار بپوشم و سوار بر اسب يا قاطر شوم؟

- دوست عزيز! ساده زيستي در سيره پيشوايان دين و حضرت علي (ع) يك اصل است. اما طبيعي است كه اين اصل در شرايط گوناگون، و زمانهاي مختلف، صورتهاي مناسب آن جامعه و زمان را مي طلبد. پس حفظ اين اصل، لزوماً هم به معناي حفظ همان شكل ها و قالب ها نيست. بلكه حدودي مثل نفي تجمل،‌اسراف، تبذير، اتلاف و رعايت عفاف، كفاف، قناعت... هميشه و در همه زمانها قابل رعايت است. چنانچه امام صادق (ع) پيرامون نوع لباس مي فرمايند :

((فخير لباس كل زمان لباس اهله))

بهترين لباس در هر عصري لباس اهل آن زمان است.

حضرت علي (ع) در نامه به عثمان بن حنيف مي نويسند :

بدان كه امام شما از دنيايش به اين دو جامه كهنه و از غذاها به دو قرص نان اكتفا كرده است. آگاه باش! شما توانايي آن را نداريد كه چنين باشيد، اما مرا با ورع ، تلاش، عفت،‌پاكي و پيمودن راه صحيح ياري دهيد.



- نمي دانم چه بگويم! فقط مي دانم كه :

آب دريا را اگر نتوان كشيد هم به قدر تشنگي بايد چشيد
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
مروت و جوانمردی امام علی

مروت و جوانمردی امام علی

روزی زنی یهودی که مورد تجاوز قرار گرفته بود برای قضاوت نزد امام علی آمد.مردم خلخال از پایش کشیدند(لابد به این خیال باطل که چون مسلمان نیست و یهودی ست پس حرمتی هم ندارد!)امام برآشفت و فرمود:این خبر آنقدر سخت است که اگر کسی از شنیدن آن دق کند جای ملامت نیست.(نقل به مضمون)

روزی امام به مرد منافقی که در ثنای او افراط می کرد فرمود: "من کمتر از آنم که بر زبان میرانی و بیش از آنم که در دل می پنداری".1


فردای جنگ جمل امام علی همان گونه که بر کشتگان اردوی خود نماز گزاشت بر اجساد دشمنان هم نماز خواند و فرمود اگر نادانسته و به نیت یاری حق به جنگ من آمده باشند گناهکار نیستند.2

در مواردی که سپاهیان امیر المومنین درصدد انتقام از جنایات دشمن بودند فرمود:"هرگز آنها که پشت به میدان نبرد کرده و گریخته اند و آنها که زخم خورده اند به قتل نرسانید پرده ی ناموس دشمنان را ندرید و اموال دشمن را به غنیمت نبرید".3

1و 2 و3 برگرفته از کتاب "مرد نامتناهی" نوشته ی "حسن صدر"انتشارات "امیر کبیر"
متاسفانه این کتاب که سال 1338 چاپ شده بود بعد از انقلاب تجدید چاپ نشد.
 

باران بهاری

عضو جدید
کاربر ممتاز
از همتون عذر می خوام که دو بار تاپیک زدم.یک دفعه که اشتباهی این کار رو کرده بودم خواستم تاپیک دوم رو حذف کنم اما هر دوشون حذف شدن.به همین خاطر دیگه می ترسم حذف کنم!
 

soqrat

عضو جدید
حقوق متقابل

حقوق متقابل

روزی زنی یهودی که مورد تجاوز قرار گرفته بود برای قضاوت نزد امام علی آمد.مردم خلخال از پایش کشیدند(لابد به این خیال باطل که چون مسلمان نیست و یهودی ست پس حرمتی هم ندارد!)امام برآشفت و فرمود:این خبر آنقدر سخت است که اگر کسی از شنیدن آن دق کند جای ملامت نیست.(نقل به مضمون)
به نظر من باران بهاری به نکته مهمی اشاره کرد که جزء موارد درخشان زندگی حضرت امام علی (ع) است. امام علی(ع) در مورد حقوق متقابل آدما میگه:
همانا خدا بر شما برای من حقی قرارداد، چون حکمرانی شما را به عهده ام نهاد. و شما را نیز حق است بر من همانند حق من که شما راست برگردن.
پس حق فراختر چیزهاست که وصف آن گویند و مجال آن تنگ، اگر خواهند از یکدیگر انصاف جویند. کسی را حقی نیست جز که بر او نیز حقی است و بر او حقی نیست جز آنکه او را حقی بر دیگریست و اگر کسی را حقی بود که حقی بر او نبود، خدای سبحان است...
(نهج البلاغه- ترجمه سیدجعفر شهیدی - خطبه 216)
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
عبادت علي عليه السلام

از نظر اسلام هركار خير و مفيدي كه با انگيزه پاك خدايي توأم باشد عبادت است،‌از اينرو درس خواندن، كار و كسب و فعاليت اجتماعي داشتن، اگر لله و في الله باشد عبادت است. با وجود اين پاره اي از تعاليم اسلام همچون، نماز، روزه، مناجات و دعا و ... هستند كه فقط به منظور عبادت وضع شده اند.

اما عبادت اميرالمؤمنين :

علي (ع) شخصيتي است كه ميدانهاي جنگ را مي آرايد، ميدانهاي سياست را مي آرايد، نزديك به پنج سال بر بزرگ ترين كشورهاي آنرزو دنيا حكومت مي كند، ولي با آن همه كار و مشغله كه همه وقت انسان را به خودش مشغول مي كند عبادتي در بالاترين حد ممكن دارد. در چنين مواردي انسانهاي يك بْعدي مي گويند: در راه خدا كار مي كنيم و كارمان براي خداست پس دعا و عبادت ما همين كار ماست ولي علي (ع) اين كارها را دارد و در بسياري از شبها هزار ركعت نماز هم مي خواند. زمان پيامبر (ص) او يك جوان انقلابي و همه كاره در ميدانهاي مختلف است. هميشه مشغول است و وقت خالي ندارد. اما همان روزها وقتي نشستند و گفتند در بين اصحاب، عبادت چه كسي از همه بيشتر است؟ ابودرداء گفت:‌علي (ع). گفتند: چطور؟ نمونه و مثال آورد و همه را قانع نمود. زمان خلافت هم باز بيشترين عبادت را دارد، بطوريكه امام چهارم كه خود زين العابدين و سيد الساجدين است در مورد عبادت ايشان فرمود:

و من يطيق هذا؟ چه كسي طاقت چنين اعمالي را دارد؟

در اين مجال اندك به ذكر چند نكته پيرامون عبادت از ديدگاه اميرالمؤمنين (ع) اكتفا مي كنيم:

1- توجه كامل به انجام واجبات توأم با تمركز و حضور قلب

در هنگاميكه جنگ صفين و در ليله الحرير، در بحبوحه جنگ، هنگام اداي نماز،‌ بين دو صف جايي براي حضرت علي (ع) مهيا شد تا نماز بخوانند، آن حضرت در حاليكه تيرها از طرفين وي عبور مي كرد و بر زمين فرود مي آمد، بدون هيچ تزلزلي به نماز مشغول شد. چرا كه از ديدگاه اميرالمؤمنين ، اهميت هيچ عبادتي مانند اداي واجبات نمي باشد. لذا مي فرمايد:

((لا عباده كاداء الفرائض))

و بواسطه همين تمركز و توجه كامل به اداي فرائض است كه بهترين زمان براي در آوردن تير از پاي حضرت را زمان مشغول بودن ايشان به نماز مي دانند. چرا كه در آنحال هيچ توجهي به غير خدا ندارد.

2- عبادتهاي بي حاصل

از ديدگاه اميرالمؤمنين بسياري عبادات بي حاصل است :

چه بسيار انسان روزه داري كه بهره اي جز گرسنگي و تشنگي از روزه داري خود ندارد. و چه بسا شب زنده داري كه از شب زنده داري چيزي جز رنج و بي خوابي به دست نياورد! خوشا خواب زيركان و افطارشان.

از اين رو علاوه بر پرهيز از آفات عبادت همچون ريا و عجب و ... امام علي (ع) يكي از لوازم روي آوردن به مستحبات را نشاط روحي مي دانند و مي فرمايند :

براي دلها، روي آوردن و نشاط، و پشت كردن و فراري است. پس آنگاه كه ((نشاط)) دارند، آن را بر انجام ((مستحبات)) واداريد و آنگاه كه پشت كرده ((بي نشاط)) است، به انجام ((واجبات)) قناعت كنيد.

3- اقسام عبادات

(( إن قوما عبدوالله رغبه فتلك عباده التجار وإن قوما عبدوالله رهبه فتلك عباده العبيد و إن قوما عبدوالله شكرا فتلك عباده الاحرار))

همانا گروهي خداي را به انگيزه پاداش مي پرستند ، اين عبادت تجار است و گروهي او را از ترس مي پرستند، اين عبادت بردگان است و گروهي او را از روي سپاسگزاري مي پرستند و اين پرستش آزادگان است.))



و از كلمات قصارشان است كه :

من تو را بخاطر بيم از كيفرت و يا به خاطر طمع در بهشت عبادت و پرستش نكرده ام.

من تو را بدان جهت پرستش كردم كه شايسته پرستش يافتم.

4- وجوه عبادات

نهج البلاغه و بيانات اميرالمؤمنين پر است از ترسيمها و مطالب مربوط به عبادت وعبادت پيشگان!

گاهي سيماي عابدين و سالكين از نظر شب زنده داري ها خوف و خشيتها، شوق و لذتها، سوزو گدازها، آه و ناله ها و تلاوت قرآنها ترسيم شده و گاهي واردات قلبي و عنايات غيبي كه در پرتو عبادت و مراقبه و جهاد نفس نصيبشان مي گردد،‌بيان شده است، گاهي تأثير عبادت از نظر (گناه زدايي) و محو آثار تيره گناهان مورد بحث قرار گرفته است، گاهي به اثر عبادت از نظر درمان پاره اي بيماريهاي اخلاقي و عقده هاي رواني، اشاره شده است. گاهي هم از لذتها و بهجت هاي خالص و بي شائبه و بي رقبت عباد و زهاد و سالكان راه ذكري به ميان آمده است.

الهي كفي به عزا ان اكون لك عبدا و كفي به فخرا ان تكون لي ربا انت كما احب فاجعلني كما تحب
 

loverman

عضو جدید
رفق و مداراي علي عليه السلام

صداي كسي كه ((علي)) را لعن و نفرين مي كرد،‌ از شتاب گامهايش كاست. صداي يك زن بود! ايستاد تا زن بدو رسيد. زن هنوز در حال لعن و نفرين به او بود در حالي كه بار سنگيني به دست و دوشهايش داشت كه برايش سخت سنگين مي نمود. علي (ع) گامي پيش نهاد و تقاضا كرد تا زن را در حمل بارش مدد رساند. او خود گفته بود:

((رأس السياسه إستعمال الرفق))

خود وي هميشه رفق و مدارا را به عنوان كارآمدترين روش برخورد با مردم از جانب حكومت و چه از جانب تك تك افراد جامعه با يكديگر، توصيه نموده بود. او مي دانست كه اين روش، مشكلات اجتماعي را كاسته و مردم را با برنامه هاي حكومت همراه مي كند. علي (ع) به بردن بار به منزل زن بسنده نكرد و از او دلجويي كرد. دانست كه شوهر زن در يكي از جنگها به شهادت رسيده است و دانست كه تنهايي زن و انبوهي كارها و سنگيني مشكلات او را در هم شكسته . باز به پيشنهاد خودش به منزل زن وارد شد تا مددكار وي در كارهاي منزلش باشد. اينهم از كلامهاي او بود كه:

الرفق يقل حد المخالفه

نرمي و مدارا حتي شمشير مخالفين را هم كند مي كند.

در منزل هنوز هم علي (ع) كار مي كرد و زن لعن و نفرين. اما علي (ع) چيزي نمي گفت. تا اينكه يكي از همسايگان زن، علي (ع) را به بيوه زن معرفي كرد و او بخاطر قضاوت اشتباهش از علي (ع) عذر خواست. و علي بار ديگر نشان داد كه:

با برخورد خوب، عقده آنان را كه كينه دارند بگشا و اسباب دشمني و عداوت را قطع كن و از آنچه برايت روشن نيست، تغافل نما.

و همه يكبار ديگر اين سخن علي (ع) را به ياد آورند كه:

عنوان العقل مداراه الناس

نشانه عاقل بودن مداراي با مردم است.

وليدبن عتبه در جايگاه محاكمه قرار گرفته بود. اما كسي را ياراي پيش آمدن براي تنبيه او نبود. هر چه باشد او برادر مادري خليفه بود و خليفه سوم هم به مجازات برادر خوانده اش راضي نبود، حتي اگر نماز صبح را در حال مستي چهار ركعت بجاي آورده باشد. او بايد براي فسق و فجورهاي آشكارش تنبيه مي شد، اما كسي را جرأت چنين اقدامي نبود، جز علي (ع)! در جايي كه حرف از اجراي احكام اسلامي به ميان مي آمد، علي ذره اي مداهنه و سهل انگاري به خود راه نمي داد. در ميان بهت و حيرت همگان، علي (ع) با گامهايي استوار به سياستگاه آمد. در مقابل چشمان حيرتزده مردم، شلاق در دست گرفت و آنرا بر بدن متهم كوبيد، بي آنكه بخواهد با توسل به بهانه هايي همچون مهر و رأفت اسلامي، حكم اسلام را زير پا گذارد.

ايها الناس لا تشكوا عليا فوالله انه لخشن في ذات الله

اي مردم ، از علي شكايت نكنيد، به خدا سوگند او در راه خدا سخت و خشن است.

علي (ع) خود در توصيف مالك اشتر مي گفت:

به درستي كه او كسي است كه احتمال نمي دهم سستي به خرج دهد و لغزش پيدا كند و از اين بيمناك نيستم كه كندي كند در جايي كه سرعت لازم است و يا سرعت به خرج دهد در موردي كه سستي سزاوارتر است.

آري! تربيت شدگان مكتب علوي همچون مالك اشتر مي دانند كه مداراي انسان عاقل با سستي و سهل انگاري در اصول و اجراي ارزشهاي اسلامي تفاوت دارد. آنان مي دانند كه در اجراي قوانين الهي نبايد هيچگونه واهمه و ترسي به خود راه دهند و هرگز پيوندها و عواطف انساني و منافع زودگذر مادي و تهديدها و تطميها در ايشان اثري ندارد. (لا يخافون لومه لائم)

آنجا كه جاي شدت و سخت گيري است محكم و سازش ناپذيرند و آنجا كه جاي ملايمت و مدارا است، اهل رفق و حلم اند! اما متأسفانه امروزه بيماري افراط و تفريط در روابط اجتماعي گريبانگير جامعه ما است. در موارد بسياري كه نياز به داروي رفق و مدارا و ملاطفت براي درمان برخي از بيماريهاي سطحي اجتماع بوديم، خشونت به خرج داديم، به گونه اي كه امروز برخي از آن بيماريهاي سطحي به زخمهايي عميق تبديل شده است و به عكس در بسياري از اوقات كه نياز به برخورد قاطع و اجراي حدود الهي بود، بخاطر مصلحت انديشي از انجام آن اباء كرديم.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
تنهايي علي عليه السلام

علي (ع) تنهاست!

چه كسي تنها نيست؟؟

كسي كه با همه و در سطح همه است.

كسي كه رنگ زمان به خود مي گيرد.

احساس خلأ مربوط به روحي است كه آنچه در اين جامعه و زمان و در اين ابتذال روزمرگي وجود دارد نمي تواند سيرش كند.

و لذا آنهمه ياران، آنهمه همرزمان، آنهمه نشست و برخاست با اصحاب پيامبر، هيچكدام براي علي (ع) تفاهمي بوجود نياورده است.

هيچكدام از آنها در سطح او نيستند.

مي خواهد دردش را بگويد،

حرفش را بزند،

گوش نيست، دلي نيست، و فهمي نيست تا بفهمد.

رنج بزرگ يك انسان اين است كه عظمت او و شخصيت او در قالب فكرهاي كوتاه، در برابر نگاههاي پست و پليد، و احساس او در روحهاي بسيار آلوده و اندك و تنگ قرار گيرد.

نيمه شب به طرف نخلستان مي رود، آنجا هيچكس نيست، مردم راحت آرميده اند، هيچ دردي آنها را در دل شب بيدار نگاه نداشته است، و اين مرد تنها،‌ كه روي زمين خودش را تنها مي يابد، با اين زمين و اين آسمان بيگانه است، و فقط رسالت و وظيفه اش، او را با جامعه و اين شهر پيوند داده.

ولي وقتي به خودش بر مي گردد مي بيند كه تنهاست.

شبانه به نخلستان مي رود، و باز براي اينكه ناله او بگوش هيچ فهم پليدي و هيچ نگاه آلوده اي نرسد، سر در حلقوم چاه فرو ميكند و مي گريد.

اين گريه از چيست؟؟؟

افسوس كه گريه او يك معما براي همه است، زيرا حتي شيعيان او نمي دانند علي چرا مي گريد.

از اينكه خلافتش غصب شده؟

از اينكه فدك از دست رفته؟

از اينكه فلاني روي كار آمده؟

از اينكه او از مقامش...؟

از اينكه همسرش را...؟، از اينكه...؟، از...؟

علي (ع) در طول تاريخ تنها انساني است كه در ابعاد مختلف و حتي متناقض كه در يك انسان جمع نمي شود قهرمان است. چنين انساني و در چنين سطحي معلوم است كه در دنيا تنهاست. چنين انساني در جامعه اش و در برابر ياران همرزمش كه عمري را در راه عقيده كار كرده اند، با پيامبر صادقانه شمشير زده اند، اما در اوج اعتقاد و ايمان و اخلاصشان به پيامبر و اسلام، قبيله و تعصبات قومي را فراموش نكرده اند، مقام را آگاهانه و يا ناخودآگاهانه نتوانسته اند از ياد برند و سمبل اخلاص مطلق و يكدست- همچون علي (ع)- شوند، تنهاست.

از اين دردناكتر اينكه علي (ع) در ميان پيروان عاشقش نيز تنها است!!

در ميان امتش كه همه عشق و احساس و همه فرهنگ و تاريخشان را به علي (ع) سپرده اند تنها است.

او را همچون يك قهرمان بزرگ، يك معبود و يك اله مي ستايند اما نمي شناسندش و نمي دانند كه كيست؟ دردش چيست؟ حرفش چيست؟ رنجش چيست؟ و سكوتش چراست؟؟

اين است كه علي (ع) در ميان پيروانش هم تنهاست.

اين است كه علي (ع) در اوج ستايشهايي كه از او ميشود، مجهول مانده است.

درد علي (ع) دو گونه است:

يك درد ، درديست كه از زخم شمشير ابن ملجم در فرق سرش احساس مي كند و درد ديگر، دردي است كه او را تنها در نيمه شبهاي خاموش به دل نخلستانهاي اطراف مدينه كشانده و بناله در آورده است.

ما تنها بر دردي مي گرييم كه از شمشيرابن ملجم در فرقش احساس مي كند، اما اين درد علي (ع) نيست، دردي كه چنان روح بزرگي را بناله آورده است تنهايي است، كه ما آنرا نمي شناسيم!!

بايد اين درد را بشناسيم، چرا كه علي (ع) درد شمشير را احساس نمي كند و ما درد علي را احساس نمي كنيم.
 

loverman

عضو جدید
نهج البلاغه گمشده بشريت معاصر

ما منتظريم كه كتاب نهج البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگي مادي و معنوي و بالاترين كتاب رهايي بخش بشر است و دستورات معنوي و حكومتي آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ماست.

(امام خميني «ره»)

نهج البلاغه مرهمي است بر دردهاي جانكاه بشريت.

نهج البلاغه داروي مؤثري است بر تلطيف روح انسانها و مبارزه با خشونتها.

نهج البلاغه اثري است به درخشندگي آفتاب، به لطافت گل، به قاطعيت صاعقه، به غرش طوفان و برق، به تحرك امواج، به بلندي ستارگان دوردست بر اوج آسمانها.

نهج البلاغه در حقيقت فرزند قرآن است.

اين مجموعه زيبا و نفيس كه روزگار از كهنه كردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افكار و انديشه اي نوتر و روشن تر بر ارزش آن افزوده، منتخبي است از خطابه ها و دعاها، وصايا، نامه ها و جمله هاي كوتاه مولاي متقيان علي (ع) كه بوسيله سيد شريف رضي در حدود هزار سال پيش گردآوري شده است.

او از نظر خودش آنهايي كه از جنبه بلاغت برجستگي خاصي را داشته اند انتخاب كرده، از اينرو اين منتخب را نهج البلاغه نام نهاد. كلمات اميرالمؤمنين (ع) از قديم ترين ايام با دو امتياز همراه بوده است. 1- فصاحت و بلاغت 2- همه جانبه بودن (چندي بعدي بودن) توأم شدن ايندو با هم سخن علي (ع) را در حد اعجاز قرار داد و به همين جهت سخن علي (ع) در حد واسط كلام مخلوق و كلام خالق قرار گرفته

((فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق))

[[نهج البلاغه]]

به اقرار اغلب دانشمندان و نويسندگان و ادباي حتي معاصر غير شيعي عرب، زيباترين متن عرب است.

سخناني كه از نظر ادبي در اوج زيبايي و از نظر فكر در عمق بسيار و از نظر اخلاق سرمشق و نمونه است،

در آن عباراتي هست كه هر خواننده اي اقرار مي كند كه در بشريت نظاير اين عبارات وجود ندارد.



چرا نهج البلاغه چنين كششي دارد؟

1- نهج البلاغه ، همه جا سخن از همدردي با طبقات محروم و ستمديده انسانها است. سخن از مبارزه با بي عدالتي و ظلم و طاغوتهاست.

2- نهج البلاغه همه جا در مسير آزادي انسانها گام بر مي دارد. آزادي از زنجير اسارت هوا و هوسهاي سركش، از زنجير اسارت ستمگران خودكامه، طبقات مرفه پرتوقع، جهل و بي خبري، كه انسان را به لذت و بدبختي مي كشاند، و هشدار مي دهد كه هر جا نعمتهاي فراواني روي هم انباشته است حقوق از دست رفته اي در كنار آن به چشم مي خورد.

3- جذبه هاي عرفاني نهج البلاغه چنان است كه ارواح تشته را با زلال خود آنچنان سيراب و مست مي كند كه نشئه شراب طهورش را به لرزه مي اندازد ، لرزه اي دردناك و در عين حال لذت بخش.

4- در هر ميداني گام مي نهد چنان سخن را ادا مي كند و دقايق را مو به مو شرح مي دهد كه گويي گوينده متخصص همين موضوع بوده است . ليكن از امتيازات سخنان امام علي (ع) اين است كه محدود به زمينه خاصي نيست در شرح اسماء و صفات الهي به چهره يك فيلسوف مجسم مي شود كه فقط از توحيد سخن گفته، در خطبه جهاد، فرمانده و افسر شجاع و دلاوري را مي بينيم كه دقيقترين تاكتيكها را تشريح مي كند. در مسند حكومت و رهبري راه وصول به يك آرامش اجتماعي و سياسي و نظامي را با پخته ترين عبارات بيان مي كند و در مسند درس و اخلاق عباراتي محكم، عميق و نافذ براي سالكان مي گويد كه مرد وارسته اي چون ((همام)) پس از شنيدن آن صيحه اي مي زند و نقش زمين مي شود.

چرا از نهج البلاغه دوريم؟

ما كه چنين گنجي در خانه داريم چرا تهي دستيم؟ ما كه چنين چشمه زلال و گوارا و جوشنده اي در دسترس داريم چرا تشنه ايم؟ ما كه داراي اين ميراث بزرگ اسلامي هستيم چرا دست بسوي ديگران دراز مي كنيم؟ و پاسخي جز اين ندارد كه،

نهج البلاغه را نشناخته ايم و بر ارزش واقعي اين مجموعه بزرگ واقف نگشته ايم.

و عجيب اين كه نهج البلاغه در ديار خويش در ميان شيعيان علي (ع)، حتي در حوزه هاي علميه شيعه غريب و تنهاست. همچنانكه خود علي (ع) غريب و تنهاست. بديهي است اگر محتويات كتابي و يا انديشه ها و احساسات و عواطف شخصي با دنياي روحي مردمي سازگار نباشد، اين كتاب يا آن شخص در عمل تنهاست و بيگانه مي ماند و هر چند نامشان با هزاران تجليل و تعظيم برده شود.
 

loverman

عضو جدید
نهج البلاغه گمشده بشريت معاصر

ما منتظريم كه كتاب نهج البلاغه كه بعد از قرآن بزرگترين دستور زندگي مادي و معنوي و بالاترين كتاب رهايي بخش بشر است و دستورات معنوي و حكومتي آن بالاترين راه نجات است، از امام معصوم ماست.

(امام خميني «ره»)

نهج البلاغه مرهمي است بر دردهاي جانكاه بشريت.

نهج البلاغه داروي مؤثري است بر تلطيف روح انسانها و مبارزه با خشونتها.

نهج البلاغه اثري است به درخشندگي آفتاب، به لطافت گل، به قاطعيت صاعقه، به غرش طوفان و برق، به تحرك امواج، به بلندي ستارگان دوردست بر اوج آسمانها.

نهج البلاغه در حقيقت فرزند قرآن است.

اين مجموعه زيبا و نفيس كه روزگار از كهنه كردن آن ناتوان است و گذشت زمان و ظهور افكار و انديشه اي نوتر و روشن تر بر ارزش آن افزوده، منتخبي است از خطابه ها و دعاها، وصايا، نامه ها و جمله هاي كوتاه مولاي متقيان علي (ع) كه بوسيله سيد شريف رضي در حدود هزار سال پيش گردآوري شده است.

او از نظر خودش آنهايي كه از جنبه بلاغت برجستگي خاصي را داشته اند انتخاب كرده، از اينرو اين منتخب را نهج البلاغه نام نهاد. كلمات اميرالمؤمنين (ع) از قديم ترين ايام با دو امتياز همراه بوده است. 1- فصاحت و بلاغت 2- همه جانبه بودن (چندي بعدي بودن) توأم شدن ايندو با هم سخن علي (ع) را در حد اعجاز قرار داد و به همين جهت سخن علي (ع) در حد واسط كلام مخلوق و كلام خالق قرار گرفته

((فوق كلام المخلوق و دون كلام الخالق))

[[نهج البلاغه]]

به اقرار اغلب دانشمندان و نويسندگان و ادباي حتي معاصر غير شيعي عرب، زيباترين متن عرب است.

سخناني كه از نظر ادبي در اوج زيبايي و از نظر فكر در عمق بسيار و از نظر اخلاق سرمشق و نمونه است،

در آن عباراتي هست كه هر خواننده اي اقرار مي كند كه در بشريت نظاير اين عبارات وجود ندارد.



چرا نهج البلاغه چنين كششي دارد؟

1- نهج البلاغه ، همه جا سخن از همدردي با طبقات محروم و ستمديده انسانها است. سخن از مبارزه با بي عدالتي و ظلم و طاغوتهاست.

2- نهج البلاغه همه جا در مسير آزادي انسانها گام بر مي دارد. آزادي از زنجير اسارت هوا و هوسهاي سركش، از زنجير اسارت ستمگران خودكامه، طبقات مرفه پرتوقع، جهل و بي خبري، كه انسان را به لذت و بدبختي مي كشاند، و هشدار مي دهد كه هر جا نعمتهاي فراواني روي هم انباشته است حقوق از دست رفته اي در كنار آن به چشم مي خورد.

3- جذبه هاي عرفاني نهج البلاغه چنان است كه ارواح تشته را با زلال خود آنچنان سيراب و مست مي كند كه نشئه شراب طهورش را به لرزه مي اندازد ، لرزه اي دردناك و در عين حال لذت بخش.

4- در هر ميداني گام مي نهد چنان سخن را ادا مي كند و دقايق را مو به مو شرح مي دهد كه گويي گوينده متخصص همين موضوع بوده است . ليكن از امتيازات سخنان امام علي (ع) اين است كه محدود به زمينه خاصي نيست در شرح اسماء و صفات الهي به چهره يك فيلسوف مجسم مي شود كه فقط از توحيد سخن گفته، در خطبه جهاد، فرمانده و افسر شجاع و دلاوري را مي بينيم كه دقيقترين تاكتيكها را تشريح مي كند. در مسند حكومت و رهبري راه وصول به يك آرامش اجتماعي و سياسي و نظامي را با پخته ترين عبارات بيان مي كند و در مسند درس و اخلاق عباراتي محكم، عميق و نافذ براي سالكان مي گويد كه مرد وارسته اي چون ((همام)) پس از شنيدن آن صيحه اي مي زند و نقش زمين مي شود.

چرا از نهج البلاغه دوريم؟

ما كه چنين گنجي در خانه داريم چرا تهي دستيم؟ ما كه چنين چشمه زلال و گوارا و جوشنده اي در دسترس داريم چرا تشنه ايم؟ ما كه داراي اين ميراث بزرگ اسلامي هستيم چرا دست بسوي ديگران دراز مي كنيم؟ و پاسخي جز اين ندارد كه،

نهج البلاغه را نشناخته ايم و بر ارزش واقعي اين مجموعه بزرگ واقف نگشته ايم.

و عجيب اين كه نهج البلاغه در ديار خويش در ميان شيعيان علي (ع)، حتي در حوزه هاي علميه شيعه غريب و تنهاست. همچنانكه خود علي (ع) غريب و تنهاست. بديهي است اگر محتويات كتابي و يا انديشه ها و احساسات و عواطف شخصي با دنياي روحي مردمي سازگار نباشد، اين كتاب يا آن شخص در عمل تنهاست و بيگانه مي ماند و هر چند نامشان با هزاران تجليل و تعظيم برده شود.
 

سرمد حیدری

مدیر تالارهای مهندسی شیمی و نفت
مدیر تالار
شخصيت علمي، فرهنگي علي عليه السلام

((سلوني قبل أن تفقدوني))

صداي درخواست علي (ع) كه با تضرع، از مردمش مي خواست تا ازعلم و معرفتش سرمست شوند، در ميان همهمه حاضران گم شد! پنهان شد! و پس از آن با سؤال بي ربط و بي محتواي شخص كوته فكري از دست رفت! تمام شد! فقط اثري از آن در كتب تاريخي بجاي ماند، تا در سالهايي دور و در روزگاري ديگر،‌ دانشمند سني مذهبي چون ((ابن ابي الحديد)) بگويد:

((اين ادعايي است كه در طول تاريخ فقط شخصيتي مثل علي (ع) كرده است و مي تواند بكند))

همانا اين سيد انسانهاي متكامل و رشد يافته است كه ضمن رعايت اصل اعتدال و پرهيز از هر گونه افراط و تفريط درگرايش به يكي از اين جنبه ها، همه ابعاد وجودي خويش را در حد اعلاي خود پرورش مي دهد. به گواهي تاريخ، علي (ع) در رشته هاي گوناگون از علوم عقلي و نقلي، طبيعي و ماوراء الطبيعه، رياضيات و اخلاقيات و اقسام فنون و حرفه هاي ديگر تخصص داشته اند، كه برخي از آنها را بر مي شماريم:

- ساخت اولين مدرسه اسلامي در ((صفه)) و تدريس در آن مدرسه

- انجام معالجات پزشكي (جذام- ضدعفوني- امراض داخلي)

- تدوين قرآن كريم

- ابداع علم صرف و نحو عربي و علم تجويد و تعليم اين علوم

- ستاره شناسي و جهت يابي در شب: (اولين بار در راه ″جلولا و نهاوند″ براي لشكر، مورد بهره برداري قرار گرفت.)

- تدريس زبان خارجي: (زبان پارسي ساساني- زبان سرياني- خط پهلوي)

- دعوت عي (ع) به دانشگاه جندي شاپور خوزستان جهت تدريس ادبيات، طب و علوم ديگر كه به علت وقوع جنگ صورت نگرفت.

- تعليم مديريت: (هركس را كه براي اداره قسمتي از كارهاي حكومتي و دولتي مي فرستادند، پيش از آن مي بايست كلاس مديريت را مي گذراند. اين مدرسه در مدينه قرار داشت.)

- تسلط و تكلم به لهجه ها و زبان ملتهاي جهان، حتي گويشهاي محلي كه البته غير از عربي، تلكم به زبانهاي فارسي، تركي، عبري، لاتين و هندي در تاريخ زندگي ايشان درج گرديده است.

- ترجمه كتب علمي (اميرالمؤمنين ((قراباذين)) اثر دانشمندان دانشگاه جندي شاپور را از پارسي به عربي برگرداند، و راه را براي ديگران گشود.)

- تدريس علوم اسلامي ازجمله: عرفان، فقه، علوم قرآني، فلسفه و ... در سنين جواني

- تسلط كامل بر تورات و انجيل (علاوه بر قرآن)

- شناخت تاريخ گذشتگان و تاريخ ملل ديگر (ازجمله ايران و تاريخ آن)

- برگزاري كلاس تعليم قضاوت و استوار ساختن اصول محاكمات حقوقي و جزايي

- فلز شناسي

جدا از تخصصهايي كه در رشته هاي پيشين ذكر شد، اميرالمؤمنين را مي توان يكي از بزرگترين نويسنده ها و خطباي تاريخ ادبيات عرب نام برد. به شهادت تمام ادبا و عقلاي تاريخ، نهج البلاغه اثري است از قرآن- كلام الهي- فروتر و از كلام بشر، فراتر!

به غير از قرآن منسوب به مولاي متقيان، ايشان اولين نويسنده در تاريخ اسلام هستند و پس از ايشان است كه سلمان فارسي ، ابوذر غفاري، اصبغ بن نباته و عبدا... ابن ابي رافع نيز به تأليف كتب اسلامي پرداختند. حضرت علي (ع) دوازده كتاب تأليف نمود كه موضوع آنها: علوم قرآني، پيشگويي حوادث عالم، احاديث پيامبر اسلام (ص) ، واجبات دين، ابواب فقه، علوم سياسي اجتماعي، مباحث مديريتي، وصيت نامه به محمد حنفيه و ديوان شعر است. بيشتر آنها هم اكنون از جمله ميراث امامت محسوب شده و نزد حضرت صاحب الزمان (عج) موجود است. البته بايد توجه داشت همه علومي كه پيش از اين ذكرشد،‌ مواردي بودند كه زمينه و شرايط اجتماعي آن روز اجازه بروز اين علوم را به مولاي متقيان داد، چه بسا اگر ذهن و معرفت مردم و ظرف علمي جامعه، ظرفيت و يا زمينه بروز بيش از اين را داشت مواردي بيش از آنچه ذكر شد از سيره اميرالمؤمنين به ظهور مي رسيد و يا اينكه چه بسا علوم ديگري هم به دست بشر مي رسيد كه به دليل همين نبودن ظرفيتها از دسترس بشريت به دور مانده و در سينه پرنورشان به امانت مانده است تا رسيدن زمان آن، ان شاءا...! چرا كه امام مخزن علم الهي است و تمام اسرار و رموز هستي در نزد او موجود است، ولي چون تسليم محض خداست هرگاه خداوند بخواهد از آن علم استفاده خواهد كرد.
 

soqrat

عضو جدید
دعوت به مطالعه تاریخ و عبرت از آن

دعوت به مطالعه تاریخ و عبرت از آن

حضرت امام علی (ع) به فرزندش حضرت امام حسن (ع) میفرمایند:
پسرکم، هرچند من به اندازه همه آنان که پیش از من بوده اند نزیسته ام، اما در کارهاشان نگریسته ام و در سرگذشتهاشان اندیشیده و در آنچه از آنان مانده، رفته و دیده ام تا چون یکی از ایشان گردیده ام.
بلکه با آگاهی که از کارهاشان به دست آورده ام گویی چنان است که با نخستین تا پسینشان به سر برده ام. پس از آنچه -دیدم- روشن را از تار و سودمند را از زیانبار باز شناختم...
(نهج البلاغه-ترجمه دکتر سیدجعفر شهیدی-نامه31- ص298)
 
بالا