آمریکا و رژیم نفت پس از جنگ جهانی دوم

onia$

دستیار مدیر تالار مدیریت
[h=1]آمریکا و رژیم نفت پس از جنگ جهانی دوم[/h]

تجربه شوک های نفتی دهه 70 اهمیت ثبات سیاسی را در تضمین امنیت جریان انرژی آشکار کرد

آنچه در ادامه می‌خوانید خلاصه‌ای از یک پایان‌نامه دانشجویی است. مشخصات این پایان‌نامه را در زیر می‌بینید.
عنوان پایان‌نامه: آمریکا و رژیم نفت پس از جنگ جهانی دوم
استاد راهنما: دکتر حسین پوراحمدی
استاد مشاور: دکتر حجت‌الله غنیمی‌فرد
استاد داور: دکتر محمدباقر حشمت‌زاده
تاریخ ارائه: شهریور ۱۳۸۸
محقق: زینب صدوقی، دانشجوی دکترای سیاست‌گذاری فرهنگی


پس از جنگ جهانی دوم، ایالات‌متحده آمریکا به واسطه دور ماندن از صحنه جنگ و در اختیار داشتن منابع اقتصادی، سیاسی و نظامی، ‌به مهم‌ترین بازیگر در صحنه نظام بین‌الملل تبدیل شد. در این دوران در چارچوب نظام دوقطبی، آمریکا به عنوان رهبر و قدرت برتر نظام بین‌الملل توانست با کشورهای آتلانتیک شمالی و ژاپن به اجماعی در زمینه اصول، قوانین و راهکارهای حفظ و گسترش نظام سرمایه‌داری لیبرال دست یابد. همچنین آمریکا تلاش کرد از طریق ایجاد رژیم‌ها، زمینه همکاری را تسهیل کند، عدم قطعیت و هزینه اقدامات انفرادی را کاهش دهد و منافع خود و دیگر کشورهای صنعتی را تامین کند.
شکل‌گیری این رژیم‌ها مزایایی برای سایر کشورها نیز به دنبال داشت؛ از جمله دستیابی به سیستم مالی باثبات، بازار باز و آزاد برای جریان کالاها با تعرفه پایین و دستیابی به نفت با قیمت باثبات. رابرت کوهن در کتاب «پس از هژمونی» رژیم‌های شکل گرفته در دوران پس از جنگ جهانی دوم را به سه دسته تجاری، مالی و رژیم نفت تقسیم می‌کند.
وی معتقد است حوزه تجاری و مالی دو حوزه حیاتی و مرتبط هستند. سیاستمداران آمریکایی پس از جنگ دوم جهانی به این نتیجه رسیدند که برای کسب، حفظ و افزایش قدرت خویش نیازمند وضع قوانین و قواعدی در زمینه امور تجاری و مالی هستند و در همین راستا قواعدی در زمینه کاهش
تعرفه‌های گمرکی و ایجاد بازار باز و آزاد وضع و اجرا شد. همچنین قوانینی در زمینه ایجاد نظام پولی باثبات و نرخ ثابت ارز ایجاد شد که در این زمینه هژمونی دلار طی کنفرانس برتون وودز و تلاش برای تثبیت نرخ دلار به پشتوانگی طلا، شایان ذکر است. در این راستا آمریکا سعی کرد از طریق توافقات رسمی ‌و ساختارهای نهادی اهداف خویش را محقق سازد. از دیگر اقدامات آمریکا در دوران مذکور، شکل‌دهی به رژیم جهانی نفت بود. پس از جنگ دوم با توجه به دو مشکل عمده جنگ و رکود، سیاستمداران آمریکایی به فکر طراحی استراتژی نفتی و رژیم نفتی خاصی افتادند. آنها به دنبال شکل دهی به نظم نوینی در عرصه جهانی بودند که از طریق آن امنیت جریان نفت با قیمتی عادلانه و مناسب تضمین شده و شرکت‌های خصوصی بتوانند آزادانه در هر جای دنیا، بدون هیچ محدودیتی به تجارت بپردازند، سرمایه‌گذاری کنند و سود ببرند (Bromely,1991:105).
با توجه به اهمیت مساله، در ادامه به بررسی رژیم نفت پس از جنگ جهانی با محوریت ایالات‌متحده آمریکا خواهیم پرداخت. تاکنون نویسندگان مختلفی به بحث و بررسی پیرامون رژیم‌ها پرداخته و تعاریفی از این واژه ارائه کرده‌اند. کراسنر رژیم‌ها را این‌گونه تعریف می‌کند: «مجموعه‌ای از اصول، قواعد، هنجارها و رویه‌هایی که انتظارات بازیگران پیرامون موضوعات خاص با یکدیگر تلاقی کرده و خواسته‌های بازیگران برآورده می‌شود.» بر این اساس رژیم نفت را می‌توان مجموعه‌ای از اصول، هنجارها، قواعد و رویه‌های تصمیم‌گیری در بازار جهانی نفت دانست که بر اساس آن روابط بازیگران تنظیم شده و خواسته‌ها و نیازهای بازیگران (تضمین امنیت نفت) در این حوزه موضوعی مرتفع می‌شود.
قبل از جنگ جهانی دوم، صنعت نفت بیشتر در نیمکره غربی متمرکز بود، در سال 1938 بیش از سه چهارم نفت جهان در غرب تولید می‌شد و تقریبا 70درصد
نفت خام در غرب به مصرف می‌رسید. ایالات‌متحده آمریکا 60درصد تولید و مصرف این کالای حیاتی را در اختیار داشت، سپس اتحاد جماهیر شوروی و ونزوئلا قرار داشتند که هرکدام در حدود 10 درصد تولید جهانی را در دست داشتند. رژیم نفتی بین‌المللی قبل از جنگ دوم به‌وسیله تعداد محدودی از شرکت‌های نفتی، تحت احکام و قواعد روشنی مبنی بر اینکه کجا و تحت چه شرایطی شرکت‌ها باید به تولید نفت پرداخته و آن را به فروش برسانند، اداره می‌شد.
در طول جنگ اهمیت نفت بیش از پیش برای کشورهای پیشرفته آشکار شد و تنظیم سازوکار و حاکمیت رویه‌هایی را در جهت تضمین امنیت جریان نفت اجتناب‌ناپذیر ساخت. ایالات‌متحده سعی کرد سازوکارهایی تعبیه کند تا بتواند جریان آزادانه نفت با قیمتی ارزان و ثابت را تضمین کند و به عبارتی تامین امنیت انرژی در این دوره با توجه به نیاز فزاینده به این سوخت حیاتی، به‌عنوان یکی از پایه‌های برتری جویی آمریکا، از اهمیت زیادی برخوردار شد.
رژیم نفت پس از جنگ، در دو دسته رژیم غیررسمی‌ (70-1945) و رسمی (از دهه 70 به بعد) قابل بررسی است. اولین رژیم نفت پس از جنگ جهانی دوم با محوریت آمریکا و شرکت‌های نفتی که عمدتا آمریکایی بودند، شکل گرفت. این رژیم با ساختاری مشخص، سیستم قیمت‌گذاری و مدل عرضه و تقاضای خاص و تلاش‌های صورت‌گرفته توسط کشورهای صنعتی و شرکت‌های عمده نفتی توانست نفت را به شکل آسان و ارزان در اختیار مصرف‌کنندگان قرار دهد و متضمن بقای سیستم سرمایه‌داری کینزی باشد.
در دوران پس از جنگ دوم نیز اعمال و رویه‌های بازیگران عمده بازار جهانی نفت، توسط احکام و قوانین موجود از دوره قبل از جنگ، تحت‌‌تاثیر قرار گرفت؛ هرچند نهاد و سازمان مشخصی تشکیل نشده؛ بنابراین نمی‌توان در فاصله بیست ساله پس از جنگ دوم از رژیمی‌ رسمی‌ در این حوزه سخن به میان آورد. البته به موازات اینکه حکومت های کشورهای تولیدکننده بیشتر تثبیت شده و شرکت‌های مستقل داخلی پیشین وارد بازارهای بین‌المللی می‌شدند، به همان اندازه این قوانین بیشتر مضمحل شد؛ به‌گونه‌ای که تا اواخر دهه 60 هیچ رژیمی ‌در این زمینه وجود نداشت. در دوران مورد بررسی با توجه به حاکمیت اصل خودیاری و منفعت محوری، هیچ حکمی‌ وجود نداشت تا به‌عنوان یک قاعده آمره به وسیله بازیگران متنفذ مورد توافق قرار گیرد و تنها پس از شوک اول نفتی اوایل دهه 1970 بود که آمریکا و دیگر کشورهای غربی به فکر تشکیل آژانس بین‌المللی انرژی به‌عنوان بستری برای بسط رفتارهای همکاری جویانه در جهت دستیابی به نتایج و اهداف مورد نظر افتادند.
به‌طور کلی پس از جنگ دوم دو گروه در صدد سازماندهی به نفت در عرصه بین‌الملل برآمدند: شرکت‌های عمده نفتی و ایالات‌متحده آمریکا. شرکت‌ها به دنبال تسلط بر منابع نفتی بوده تا از این طریق بتوانند تداوم تسلط‌شان را بر بازار نفت تضمین کنند. سیاستمداران آمریکایی نیز به دنبال کنترل بر منابع نفتی هم به‌عنوان منبع قدرت برای این کشور و هم به‌عنوان راهی برای تضمین بقای کشورهایی نظیر کشورهای اروپای غربی، ژاپن و کشورهایی که در حوزه اقتصاد جهانی
مد نظر آمریکا قرار می‌گرفتند، برآمدند. آنها شرکت‌ها را ابزاری برای تامین منافع خود دانسته و به شدت به دنبال تضمین بقای آنها بودند. تلاش‌های این دو گروه شکل دهنده به رژیم جهانی نفت در دوران پس از جنگ دوم بود.
به دنبال شکل‌گیری سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک)، فروپاشی سیستم مالی برتون وودز و در نوسان قرار گرفتن نرخ برابری دلار در مقایسه با سایر ارزهای معتبر بین‌المللی و به تبع آن بی ثباتی قیمت نفت و وقوع اولین شوک نفتی در سال 1973، تامین امنیت انرژی بیش از پیش مورد توجه ایالات‌متحده و دیگر کشورهای پیشرفته قرار گرفته و از آنجا که سیاست‌ها و استراتژی نفتی در پیش گرفته شده در رژیم نفت پس از جنگ جهانی دوم نتوانست ثبات بازار نفت را پس از دهه 70 تضمین کند، ایجاد تغییراتی در این رژیم اجتناب‌ناپذیر شد. بر این اساس از دهه 70 به بعد به دنبال تزلزل در موقعیت هژمونیک ایالات‌متحده و پس از شکل‌گیری آژانس بین‌المللی انرژی، تغییراتی در رژیم نفت و استراتژی نفتی کشورهای پیشرفته صنعتی صورت پذیرفت. بنابراین باید از ساختار و رژیمی‌ جدید در صنعت نفت مبتنی بر حکمرانی جدید سخن به میان آورد. به طور کلی اقدامات آمریکا در زمینه تامین انرژی تا اوایل دهه 70 را این گونه می‌توان برشمرد:


تسلط بر منابع نفتی کشورها و مناطق نفت خیز
یکی از استراتژی های نفتی در پیش گرفته شده توسط ایالات‌متحده آمریکا در دوران پس از جنگ، اقداماتی در جهت تسلط بر منابع نفتی در کشورها و مناطق مختلف بود. در حقیقت کنترل نفت و منابع نفتی نقش مهم و کلیدی را در استقرار یک نظم اقتصادی لیبرال که آمریکایی‌ها به دنبال ایجاد آن بودند، ایفا کرد. در این میان منابع نفتی و نفت مناطقی نظیر خاورمیانه و خلیج فارس به دلیل ارزان بودن و حمل آسان به شدت مورد توجه قرار گرفته و سهم مهمی ‌در استراتژی انرژی ایالات‌متحده ایفا کرد؛ به گونه‌ای که این کشور تا سال 1948 صرفا به دنبال تضمین جریان نفت خاورمیانه و کنترل بر نفت اعراب به ویژه عربستان بود و تسلط بر این منابع به عنوان بخشی از استراتژی امنیت ملی آمریکا درآمد.
از جمله اقدامات آمریکا برای تسلط و نفوذ بر منابع نفتی که عمدتا در مناطق بی‌ثبات به لحاظ سیاسی قرار گرفته بودند، مداخلات سیاسی و نظامی ‌و به اجرا گذاشتن طرح های مختلف در این مناطق بود. ارسال کمک و حمایت از کشورهای نفت خیز در راستای تسلط بر منابع نفتی از دیگر سیاست‌ها و اقداماتی بود که در این زمان در پیش گرفته شد.


حمایت از شرکت‌های نفتی آمریکایی
یکی دیگر از اقدامات ایالات‌متحده، بسط رژیم کمپانی محور و ایجاد توان اقتصادی برای این شرکت‌ها در راستای فعالیت در سطح بین‌المللی، با هدف دستیابی به امتیازات و تولیدات تازه بود. در سیاست نفتی تدوین شده پس از جنگ جهانی دوم دو اصل مهم وجود داشت: حمایت از ذخایر غرب برای رفع نیازهای آمریکا و دیگر کشورهای صنعتی و دیگری تضمین حقوق شرکت‌های نفتی آمریکایی برای سرمایه‌گذاری در منابع نفتی خارجی. اولین اصل بیانگر دغدغه آمریکا در زمینه امنیت ملی و دومی‌ نشانگر تعهد به ایجاد نظم اقتصادی لیبرال بر اساس قدرت آمریکا بود.


استفاده از دلار در معاملات نفتی
یکی از روش‌های گسترش هژمونی آمریکا پس از جنگ دوم جهانی تحمیل سیستم واحد مالی، معرفی دلار به عنوان ارز غالب جهانی به تمامی‌کشورها و لحاظ کردن دلار در معاملات نفتی بود. با فروپاشی سیستم مالی برتون وودز در دهه 1970 و به طور خاص بین سال های 1973 تا 1979، نرخ برابری دلار در برابر سایر ارزها کاهش یافت. از سال 1971 به بعد ایالات‌متحده سعی کرد با استفاده از روش‌های اقتصادی، هژمونی دلار را در صحنه بین‌المللی حفظ کند. در این میان معاملات نفتی نقش موثری در این زمینه ایفا کرد. در سال 3-1972 قراردادی بین ایالات‌متحده و عربستان سعودی به امضا رسید، بر اساس این قرارداد عربستان به عنوان بزرگ‌ترین صادرکننده نفت در مقابل فروش نفت تنها دلار دریافت می‌کرد و چون کشورهای عضو اوپک بزرگ‌ترین منبع تامین نفت در سطح جهانی بودند، این کار دلیلی برای نگهداری دلار در کشورهای مختلف شد. در حقیقت حمایت عربستان و سایر کشورهای عضو اوپک از دلارایالات‌متحده آمریکا باعث شد تا عملا نفت به عنوان پشتوانه دلار آمریکا قرار گیرد.


کنترل سیستم قیمت‌گذاری نفت
قبل از جنگ جهانی دوم هیچ گونه سیستم قیمت‌گذاری مشخصی در حیطه نفت وجود نداشت و بیشتر تولید و مصرف نفت در ایالات‌متحده صورت گرفته و شرکت‌های نفتی، بازیگران اصلی چرخه نفت در زمینه قیمت‌گذاری بودند. در این زمان شرکت‌های نفتی نقش زیادی در معاملات نفتی ایفا می‌کردند، این شرکت‌ها هیچ گاه قیمت واقعی خرید نفت را آشکارا اعلام نکردند، زیرا از این طریق کشورهای تولیدکننده از قدرت چانه زنی کمتری برخوردار شده و شرکت‌های نفتی می‌توانستند نفت را ارزان تر بخرند و از این طریق سود فراوانی به دست می‌آوردند. (خلعتبری، 1373: 139)؛ بنابراین با فروش نفت خام به شعبه‌های خود در سراسر دنیا با پایین ترین قیمت ممکن، کمترین سود را عاید کشورهای نفت خیز می‌کردند و پس از فروش فرآورده‌های نفتی با قیمتی بالا به کشورهای مصرف‌کننده، از جمله کشورهای نفت خیز، بیشترین سود را نصیب خود می‌کردند. سیستم قیمت‌گذاری مذکور و نقش شرکت‌های غربی در این زمینه عملا در رژیم نفتی شکل گرفته توسط ایالات‌متحده نقش موثری داشته و هژمونی آمریکا در این عرصه را تضمین می‌کرد.


اقدامات ایالات‌متحده آمریکا در زمینه تامین امنیت انرژی از دهه1970 تاکنون
پس از فروپاشی سیستم مالی برتون وودز و شناوری نرخ برابری دلار در قبال سایر ارزهای معتبر بین‌المللی و به تبع آن افزایش اسمی‌ قیمت نفت و تبعات حاصل از آن و به خصوص وقوع شوک اول نفتی، بررسی این شرایط مورد توجه دولت‌ها اعم از تولیدکننده و مصرف‌کننده قرار گرفته و تحقیقات سیاسی و اقتصادی متعددی را موجد شد و بر این اساس کشورهای مختلف به ویژه ایالات‌متحده آمریکا را در جهت ایجاد تغییرات و اصلاحاتی در رژیم پیشین به خصوص در چارچوب آژانس بین‌المللی انرژی به عنوان رژیم رسمی‌ و بستر اقدامات مشترک کشورهای پیشرفته صنعتی، برانگیخت. در این زمان نیز چند اتفاق در رژیم نفت حائز اهمیت است.


آمریکا و آژانس بین‌المللی انرژی
پس از شوک اول نفتی، ایالات‌متحده آمریکا و دیگر کشورهای غربی به پیشنهاد نیکسون کنفرانسی ترتیب داده و زمینه شکل‌گیری رژیمی‌ رسمی‌ را که بتواند مبنای تصمیم‌گیری و اقدام دسته جمعی باشد، فراهم آوردند. از این زمان به بعد می‌توان از رژیمی‌ رسمی ‌مبتنی بر اصول و قواعد خاص و همچنین الگوهای رفتاری معین سخن به میان آورد. از بدو شکل‌گیری آژانس بین‌المللی انرژی، ایالات‌متحده نفوذ قابل‌توجهی در تصمیم‌گیری‌ها، اقدامات و حتی تخصیص بودجه آن داشته است، به گونه‌ای که در بسیاری موارد نظرات و تصمیمات این کشور روند سیاستگذاری آژانس را تعیین می‌کند.


سیاست تضعیف اوپک
یکی از مهم‌ترین مواردی که باید در رژیم نفت شکل گرفته در دوران پس از جنگ جهانی دوم در نظر گرفته شود، شکل‌گیری سازمان کشورهای صادرکننده نفت در سال 1960 است. با توجه به نفوذ اعضای سازمان در بازار جهانی نفت و محدودیت‌هایی که با شکل‌گیری این سازمان برای کشورهای پیشرفته به وجود آمد، سیاست تضعیف اوپک در دستور کار قرار گرفت. با توجه به سیاست‌هایی که عمدتا از دهه 70 در جهت تضعیف موقعیت اوپک در بازار جهانی نفت در پیش گرفته شد، موقعیت این سازمان پس از مدتی به چالش کشیده شده و نقش آن در کنترل قیمت‌ها و روند قیمت‌گذاری نفت زیر سوال رفت. همچنین شکل دهی به بورس نفت کمک شایان توجهی به ایالات‌متحده در زمینه کنترل سیستم قیمت‌گذاری نفت کرد، به گونه‌ای که امروزه سیستم قیمت‌گذاری نفت خام را می‌توان سیستمی‌کاملا آمریکایی دانست.


تلاش برای برقراری ثبات در مناطق نفت‌خیز
تجربه شوک های نفتی دهه 70 بیش از پیش اهمیت ثبات سیاسی را در تضمین امنیت جریان انرژی و ثبات بخشی به بازار جهانی نفت آشکار کرد و فرض وجود شرایط باثبات سیاسی در رشد و توسعه اقتصادی و ارتباط تنگاتنگ سیاست و اقتصاد را تقویت کرد. ایالات‌متحده برقراری شرایط باثباتی که بتواند جریان آزادانه نفت را تضمین کرده و امنیت بازار جهانی نفت را تامین کند، در دستور کار قرار داد و در جهت دستیابی به این هدف استفاده از هر ابزاری توجیه شد. به گونه‌ای که می‌توان گفت سیاست خارجی ایالات‌متحده در طول جنگ سرد و پس از آن در بسیاری مناطق مانند خاورمیانه به اقتصاد سیاسی نفت پیوند خورد. به ویژه پس از وقوع حادثه تروریستی 11 سپتامبر و به دنبال آن تهاجم نظامی‌آمریکا به عراق و افغانستان بیش از پیش اهمیت ثبات سیاسی در منطقه مورد تاکید قرار گرفت.


توسعه سرمایه‌گذاری‌های نفتی
گسترش سرمایه‌گذاری‌های نفتی در مناطق مختلف به ویژه در منطقه خاورمیانه از دهه 70 به بعد با شدت بیشتری دنبال شده است. مخازن نفتی منطقه خاورمیانه پربازده و کم هزینه بوده؛ بنابراین عمده سرمایه‌گذاری‌ها در این منطقه صورت می‌گیرد. ایالات‌متحده حمایت‌های زیادی از سرمایه‌گذاری‌ها به عمل آورده و با توجه به شرایط بی‌ثبات خاورمیانه و بحران بازار جهانی نفت، به ویژه افزایش قیمت نفت در سطح جهانی، سرمایه‌گذاری در مناطق دیگر را نیز تشویق می‌کند. این سیاست با جدیت از دهه 70 و 80 دنبال شده است.
تلاش در راستای استفاده از منابع جایگزین، توسعه تکنولوژیک و سیاست متنوع‌سازی انرژی
با توجه به آثار منفی بحران‌های نفتی، کشورهای غربی سعی کردند با تکیه بر منابع دیگر انرژی از میزان آسیب پذیریشان در قبال شوک‌های نفتی بکاهند. در این زمان استفاده از انرژی‌های جایگزین به خصوص انرژی هسته‌ای در دستور کار قرار گرفت. همچنین سیاست صرفه‌جویی و ترغیب مردم به صرفه‌جویی در زمینه انرژی و افزایش آگاهی مردم در زمینه پایان‌پذیر بودن این منابع سوختی، بسیار مورد توجه قرار گرفت. در این زمینه سرمایه‌گذاری زیادی صورت گرفته، تحقیقات تشویق شده و محققان مورد حمایت قرار گرفتند. در واقع ایالات‌متحده با این کار سعی کرد از میزان آسیب‌پذیری در قبال بحران‌های نفتی بکاهد.


سیاست توسعه عرضه نفت غیراوپک
از دیگر عواملی که توانست امنیت جریان نفت را برای کشورهای غربی و مصرف‌کننده در فاصله بیست ساله پس از جنگ دوم جهانی به ارمغان آورد، کشف منابع جدید در مناطقی خارج از خاورمیانه بود. به گونه‌ای که در این سال‌ها بسیاری از کشورهای مصرف‌کننده غربی به تولیدکنندگان نفت تبدیل شده یا تولیدشان را افزایش دادند و توانستند با کاهش وابستگی‌شان به منابع خاورمیانه، از میزان آسیب‌پذیری در برابر بحران‌ها کاسته و از تغییرات قیمت نفت جلوگیری به عمل آورند. در این سال‌ها به تدریج منابعی در دریای شمال، مکزیک و بقیه مناطق کشف شده یا بهره‌برداری از منابع موجود در این کشورها و مناطق گسترش یافت.


جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
بر اساس آنچه گفته شد، ایالات‌متحده همواره نقش محوری در رژیم جهانی نفت پس از جنگ جهانی دوم داشته و چه در دوران بیست ساله پس از جنگ تا اوایل دهه 70، در قالب رژیم غیررسمی ‌و چه پس از دهه 70 درقالب رژیم رسمی‌، سعی کرده امنیت جریان نفت تضمین کند؛ به گونه‌ای که نفت با قیمتی باثبات در اختیار ملل پیشرفته صنعتی قرار گیرد.
امروزه با توجه به قدرت یافتن بسیاری از کشورها در بازار جهانی نفت و حتی با توجه به کاهش نرخ برابری دلار در مقایسه با سایر ارزهای معتبر بین‌المللی، کاهش ظرفیت تولیدی کشورهای غیراوپک و در راس آنها ایالات‌متحده آمریکا که برخی آن را دلیلی بر افول موقعیت هژمونیک ایالات‌متحده در رژيم جهانی نفت می‌دانند، هنوز آمریکا نقش محوری در تعیین روندهای بازار جهانی نفت و رژیم جهانی نفت دارد. بر این اساس تحلیل رژیم جهانی نفت بدون در نظر گرفتن موقعیت مرکزی و استراتژی نفتی این کشور امکان ناپذیر است. بنابراین فرض وجود شرایط با ثبات سیاسی در توسعه اقتصادی تقویت شده و می‌توان این گونه نتیجه‌گیری کرد که ثبات بازار جهانی نفت تا حد زیادی وابسته به موقعیت ایالات‌متحده و تصمیم‌گیری‌ها و سیاست‌گذاری‌های این کشور است.
منابع و مآخذ:
*ابراهیمی، ایلناز. چشم‌انداز انرژی در خاورمیانه و امنیت اقتصادی جمهوری اسلامی‌ایران، تهران: موسسه تحقیقاتی تدبیر اقتصاد، 1386
*پارا، فرانسیسکو. نگاهی نو به سیاست‌های نفتی، ترجمه مریم پاشنگ، تهران: آن، 1384
*خلعت‌بری، فیروزه. مبانی اقتصادی نفت، تهران: صابری، 1373
*فرشاد گهر، ناصر. بررسی قدرت اوپک در سیاست جهانی، تهران: مهر، 1373.
*Bromely, Simon. American Hegemony and World Oil. Pensylvania,The Pensylvania State University Press, 1991
*Bromely, Simon, Busby, Joshua,. Duguet, Nils, Ives, Kate and. Nelson, lebon. « The International Politics of Oil» . Oxford, St Antonys International Review (2006)
http://www.sant.ox.ac.uk/ext/stair/2_1/betts&eagletonpierce&roemer-- mahler.pdf
*Bromely , simon. « The United States and The Control of The World Oil» , Government and Opposition, (2005)
http://assets.opencrs.com/rpts/RL34686_20080929.pdf78
*Caffenttzis, C. George. «Discourse on Prophetic Methodology: Oil Crisis and Political Economy, past and Future « a talk given at the left frum cooper union, NY,) 2008 (
http://www.networkideas.org/news/mar2008/Oil_Prices.pdf
*Collina, Tom Z. «Oil dependence and US foreign policy: real dangers, realistics solutions», (2005)
http://foreign.senate.gov/testimony/2005/CollinaTestimony051020.pdf
*Gendzier, Irene.» Oil, Iraq and the US foreign policy in the middle east» , Situation analysis issues, (2003).
http://manghani.free.fr/sa/issue2/gendzier.pdf
*Keohane. Robert. After Hegemony: Cooperation and Discord in the World Political Economy. Princeton, Princeton university press ,1984.
* Krasner, Stephen D. «Structural causes and regim consequeneces: regim as an intervening variables». International Organization,V36,No2,(1982)
http://www.audentes.eu/courses/POL7063/09.03/KrasnerRegimes.pdf
*Mommer , Bernard. «The governance of international oil :the changing rules of the game», Oxford Institute for Energy Studies,2000.
*Venn, Fiona. The Oil Crisis. Britain, Pearson education press, 2002
*Prakash, Ravi. «Euro oil and the almighty dollar»,(2006)
www.optionstradinglessons.com/otl_article3.php
*Schneider, Steven A. The Oil Price Revolution, Baltimore and London, the Jhons hopkins university press, 1983
 
بالا