نتایح جستجو

  1. mahsa.love88

    salam

    salam
  2. mahsa.love88

    و اکنون...

    و اکنون...
  3. mahsa.love88

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو...

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو نه...من...من از من مینویسم...از من به نام او من نیز نامی دارم نامم قشنگترین واژه ی هستیست نامم... هر چه باشد مهم نیست چیست مهم این بود که روزگاری صدایی از نامم به گوشم میرسید و اکنون نه! اکنون من ... من...
  4. mahsa.love88

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو...

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو نه...من...من از من مینویسم...از من به نام او من نیز نامی دارم نامم قشنگترین واژه ی هستیست نامم... هر چه باشد مهم نیست چیست مهم این بود که روزگاری صدایی از نامم به گوشم میرسید و اکنون نه! اکنون من ... من...
  5. mahsa.love88

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو...

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو نه...من...من از من مینویسم...از من به نام او من نیز نامی دارم نامم قشنگترین واژه ی هستیست نامم... هر چه باشد مهم نیست چیست مهم این بود که روزگاری صدایی از نامم به گوشم میرسید و اکنون نه! اکنون من ... من...
  6. mahsa.love88

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو...

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو نه...من...من از من مینویسم...از من به نام او من نیز نامی دارم نامم قشنگترین واژه ی هستیست نامم... هر چه باشد مهم نیست چیست مهم این بود که روزگاری صدایی از نامم به گوشم میرسید و اکنون نه! اکنون من ... من...
  7. mahsa.love88

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو...

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو نه...من...من از من مینویسم...از من به نام او من نیز نامی دارم نامم قشنگترین واژه ی هستیست نامم... هر چه باشد مهم نیست چیست مهم این بود که روزگاری صدایی از نامم به گوشم میرسید و اکنون نه! اکنون من ... من...
  8. mahsa.love88

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو...

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو نه...من...من از من مینویسم...از من به نام او من نیز نامی دارم نامم قشنگترین واژه ی هستیست نامم... هر چه باشد مهم نیست چیست مهم این بود که روزگاری صدایی از نامم به گوشم میرسید و اکنون نه! اکنون من ... من...
  9. mahsa.love88

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو...

    سالها نوشتم برای چه؟ برای که؟ می خواهم باز بنویسم اما این بار برای تو...نه...نه...دیگر تو نه...من...من از من مینویسم...از من به نام او من نیز نامی دارم نامم قشنگترین واژه ی هستیست نامم... هر چه باشد مهم نیست چیست مهم این بود که روزگاری صدایی از نامم به گوشم میرسید و اکنون نه! اکنون من ... من...
  10. mahsa.love88

    mikhaham benevisam ta bedani ke hamechiz to nisti....!

    mikhaham benevisam ta bedani ke hamechiz to nisti....!
  11. mahsa.love88

    امروز باز اشک گوشه ی چشمانم را مهمان شد گویی دلش تنگ شده بود برای چشمانم از شادی زیادم خسته شده...

    امروز باز اشک گوشه ی چشمانم را مهمان شد گویی دلش تنگ شده بود برای چشمانم از شادی زیادم خسته شده بود بی رمق می بارید می بارید می بارید می خواست بگوید اما ... امروز باز صدای شکستن گوشه ای از دلم را شنیدم کاش میتوانستم ببینمش که دیگر جایی سالم از ان مانده یا نه نمانده می دانم به خدا می دانم خودم...
  12. mahsa.love88

    امروز باز اشک گوشه ی چشمانم را مهمان شد گویی دلش تنگ شده بود برای چشمانم از شادی زیادم خسته شده...

    امروز باز اشک گوشه ی چشمانم را مهمان شد گویی دلش تنگ شده بود برای چشمانم از شادی زیادم خسته شده بود بی رمق می بارید می بارید می بارید می خواست بگوید اما ... امروز باز صدای شکستن گوشه ای از دلم را شنیدم کاش میتوانستم ببینمش که دیگر جایی سالم از ان مانده یا نه نمانده می دانم به خدا می دانم خودم...
  13. mahsa.love88

    امروز باز اشک گوشه ی چشمانم را مهمان شد گویی دلش تنگ شده بود برای چشمانم از شادی زیادم خسته شده...

    امروز باز اشک گوشه ی چشمانم را مهمان شد گویی دلش تنگ شده بود برای چشمانم از شادی زیادم خسته شده بود بی رمق می بارید می بارید می بارید می خواست بگوید اما ... امروز باز صدای شکستن گوشه ای از دلم را شنیدم کاش میتوانستم ببینمش که دیگر جایی سالم از ان مانده یا نه نمانده می دانم به خدا می دانم خودم...
  14. mahsa.love88

    امروز باز اشک گوشه ی چشمانم را مهمان شد گویی دلش تنگ شده بود برای چشمانم از شادی زیادم خسته شده...

    امروز باز اشک گوشه ی چشمانم را مهمان شد گویی دلش تنگ شده بود برای چشمانم از شادی زیادم خسته شده بود بی رمق می بارید می بارید می بارید می خواست بگوید اما ... امروز باز صدای شکستن گوشه ای از دلم را شنیدم کاش میتوانستم ببینمش که دیگر جایی سالم از ان مانده یا نه نمانده می دانم به خدا می دانم خودم...
  15. mahsa.love88

    امروز باز اشک گوشه ی چشمانم را مهمان شد گویی دلش تنگ شده بود برای چشمانم از شادی زیادم خسته شده...

    امروز باز اشک گوشه ی چشمانم را مهمان شد گویی دلش تنگ شده بود برای چشمانم از شادی زیادم خسته شده بود بی رمق می بارید می بارید می بارید می خواست بگوید اما ... امروز باز صدای شکستن گوشه ای از دلم را شنیدم کاش میتوانستم ببینمش که دیگر جایی سالم از ان مانده یا نه نمانده می دانم به خدا می دانم خودم...
  16. mahsa.love88

    روزگاری بس بی پروا میدمیدم در نفس خنکای صبح به امید تو به پرواز در می امدم در جای جای اسمان به...

    روزگاری بس بی پروا میدمیدم در نفس خنکای صبح به امید تو به پرواز در می امدم در جای جای اسمان به امید تو به صدای خنده ام گلها می شکفتند برای تو من امیدم را تو می دانستم اما تو سراسر ناامیدی بودی چه سخت گذشت روزهای ناامیدی در اغوش امیدهایم من بی تو امیدوارترم از قبل به...به هر انچه می دانم و...
  17. mahsa.love88

    روزگاری بس بی پروا میدمیدم در نفس خنکای صبح به امید تو به پرواز در می امدم در جای جای اسمان به...

    روزگاری بس بی پروا میدمیدم در نفس خنکای صبح به امید تو به پرواز در می امدم در جای جای اسمان به امید تو به صدای خنده ام گلها می شکفتند برای تو من امیدم را تو می دانستم اما تو سراسر ناامیدی بودی چه سخت گذشت روزهای ناامیدی در اغوش امیدهایم من بی تو امیدوارترم از قبل به...به هر انچه می دانم و...
  18. mahsa.love88

    روزگاری بس بی پروا میدمیدم در نفس خنکای صبح به امید تو به پرواز در می امدم در جای جای اسمان به...

    روزگاری بس بی پروا میدمیدم در نفس خنکای صبح به امید تو به پرواز در می امدم در جای جای اسمان به امید تو به صدای خنده ام گلها می شکفتند برای تو من امیدم را تو می دانستم اما تو سراسر ناامیدی بودی چه سخت گذشت روزهای ناامیدی در اغوش امیدهایم من بی تو امیدوارترم از قبل به...به هر انچه می دانم و...
  19. mahsa.love88

    روزگاری بس بی پروا میدمیدم در نفس خنکای صبح به امید تو به پرواز در می امدم در جای جای اسمان به...

    روزگاری بس بی پروا میدمیدم در نفس خنکای صبح به امید تو به پرواز در می امدم در جای جای اسمان به امید تو به صدای خنده ام گلها می شکفتند برای تو من امیدم را تو می دانستم اما تو سراسر ناامیدی بودی چه سخت گذشت روزهای ناامیدی در اغوش امیدهایم من بی تو امیدوارترم از قبل به...به هر انچه می دانم و...
  20. mahsa.love88

    روزگاری بس بی پروا میدمیدم در نفس خنکای صبح به امید تو به پرواز در می امدم در جای جای اسمان به...

    روزگاری بس بی پروا میدمیدم در نفس خنکای صبح به امید تو به پرواز در می امدم در جای جای اسمان به امید تو به صدای خنده ام گلها می شکفتند برای تو من امیدم را تو می دانستم اما تو سراسر ناامیدی بودی چه سخت گذشت روزهای ناامیدی در اغوش امیدهایم من بی تو امیدوارترم از قبل به...به هر انچه می دانم و...
بالا