"ALIREZA & M"
پسندها
2,908

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خخخ حالا دخدرای خردادی و بگی یه چی مرداش به درد نمیخوووورن که!! والاااااااااو:D
    سلام
    ممنون از عکس زیباتون
    شرمنده اگه دیر جواب دادم زیاد باشگاه نمیام
    التماس دعا.
    سلام...
    ببخشید خیلی کم میام باشگاه و خیلی کم میمونم...
    خوبم ممنون
    شما خوبی؟
    محتاجیم به دعا
    خداوندا کسی را همچو من عاشق مکن

    ور بکردی، با غم هجران یار زارش مکن

    یا به یارش وصلتی ده با دلی خوش

    یا مگردانش گذر بر کوی یار و حکم غم بر او مکن

    چو هجران است پایان عشق او

    چشم به راه یار با خون دل هر شب مکن

    ای خدا این عشق مگر تاوان کدام نا فرمانی است؟

    یا ببخش یا جان بگیر با درد عشق رسوا مکن

    این سخن اینجا بگردانم تمام

    عشق خود ده ، گر نه با من این مکن
    وقتی دلم به مهر کسی مبتلا نبود
    در سینه ام حرارت دوزخ به پا نبود

    من بودم و خدای من و کوهی از غرور
    دیگر کسی در عرشه ی دل ناخدا نبود

    تا اینکه در میان غزل های سرکشم
    آمد کسی که با غزلم آشنا نبود

    او مبتلابه شعر شد و من به چشم او
    بر درد لاعلاج من اما دوا نبود

    دیوار بین ما که فقط اوج می گرفت
    در قید و بند عشق و تب ماجرا نبود

    حتی به قدر پنجره دیوار دل نداشت
    از او دگر نصیب دلم جز صدا نبود

    ای آسمان تو باش گواه پریدنم
    در این قفس به قدر من وعشق جا نبود

    قلب ستاره زیر سُم فرشیان شکست
    او مستحق این همه جور و جفا نبود
    من هم از اهل این زمین سیرم

    من هم از نــامرادی تقدیر

    سالها میشود ، زمین گیرم

    کرده مبهوت قلب زار مرا

    دست‌های پــر از محبت تـو

    به خــدا خستگی نمی آیـــد

    به دلم از وفـور صحبت تــو

    سالهـــا در بــرابـــر قلبــم

    سـد عقلم مهار شد بر عشق

    ترسم این است ، غرق گردانی

    ای غریبه ، دل مرا ، در عشق

    آری ای مهربان تر از خورشید

    ای تبارت همه تلألو نـور

    ترسم این است عاشقت گـردد

    این دل زار و عقل گردد کور

    تکیه بر هیچ کس نداده بود

    سالها این دل شکسته ی من

    ترسم این است عادتش گردد

    تکیه بر تو ضمیر خسته ی من

    بعد داغش ز عشق می ترسم

    از شکست گــریـزانم

    خسته ام ، بند آخرش با تو

    در همین شعر رو به پایانم .. ...
    ای دل ، ز زمــانه رسـم احسان مَطَلَب

    وز گردش دوران سر و سامان مطلب ؛

    درمان طلبـــی ، درد تو افــزون گردد

    با درد بساز و هـیـچ درمان مطلب...!!

    ( خیـام نیشابوری )
    عمری به جز بیهوده سر کردن نکردیم...

    تقویم ها گفتند وما ، باور نکردیم!!

    ( قیصر امین پور )
    مبارز صبور!!خخخخ
    آره خو کم سعادتی از بندس شما ببخش..:smile:
    شکر کاربدی نمیکنم . هستم ریزم کسی منو نمیبینه
    ای داداش وقتی شهرام منو نبینه از بقیه ک توقعی نیست
    برو دعواش کن :cry:
    فکــر می کــردم
    در قلب تــ ـــ ـــو
    محکومم به حبــس ابد.
    به یکبــاره جــا خــوردم…
    وقـــتی........
    زندان بان برســـرم فریاد زد:
    هــی..........
    تــو................
    آزادی.....
    .
    و صـــدای گامهای غریبه ای که به سلـول من می آمـــد
    سهم ِ تـو از من.
    هرچه بود .
    سـپـردی اش بـه بـاد !.
    سهم ِ من از تــو.
    هر چـه بـود .
    هـســت .
    به همان طراوت و گرمای ِ آغازین .
    عـزیـز می دارمـش...
    تا آخرین نـبـض ِ بـودن....
    تا لحـظـه ی سـپــردن بـه خــاک … ..
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا