@رفیقام و .... : )
خسته از گذشته های نه چندان دور و بدون هیچ امیدی به آینده…
تنها کوله باری از خاطــــ: )ـــرات را به دوش می کشم
جایی سراغ نداری که بتوانم تنها برای لحظه ای کوله ام را بگذارم ؟؟؟
و به اندازه چشم بر هم زدنی آرام گیرم؟ * : ( *
نه …
از من نخواه که کوله ام را بر شانه های تو بگذارم
حتی شانه هایت را در رویا نیز از آن خود نمیدانم
این است حقیقت
نه ...
شانه هایت با ارزش تر این است که آرامگاه من باشند !
با ارزش تر ... باور کن …
________________________________________
پ.ن: دارم باهاش کنار میام