**زهره**
پسندها
3,937

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام زهره
    اوهوم خوبم تو خوبي خوشي؟
    بي معرفت شدي:(
    باهات قهرم:razz:
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    .
    :cry:
    وااا. چرا اینتر میزنم فاصله نمیندازه؟ اینترنت دایل آپ همینه دیگه مادر!


    نبسته ام به کس دل

    نبسته کس به من دل

    چو تخته پاره بر موج

    رها رها رها من

    ز من هر آن که او دور

    چو دل به سینه نزدیک

    به من هر آنکه نزدیک

    از او جدا جدا من

    نه چشم دل به سویی

    نه باده در سبویی

    که تر کنم گلویی

    به یاد آشنا من

    ستاره ها نهفته اند

    در آسمان ابری

    دلم گرفته ای دوست

    هوای گریه با من
    نبسته ام به کس دل نبسته کس به من دل چو تخته پاره بر موج رها رها رها من ز من هر آن که او دور چو دل به سینه نزدیک به من هر آنکه نزدیک از او جدا جدا من نه چشم دل به سویی نه باده در سبویی که تر کنم گلویی به یاد آشنا من ستاره ها نهفته اند در آسمان ابری دلم گرفته ای دوست هوای گریه با من
    سلام زهره جونم خوبی عسلی؟ اخطارم بخاطر اسپم که چه عرض کنم تو قسمت سوتی ها بود زهره بک گراند صفحه من عوض شده و خودم خبر ندارم یعنی کسی میتونه عوضش کنه؟
    خدایا :
    نعمت سلامتی مبدا همه نیازهاست وعاقبت به خیری مقصد همه نیازها.
    به بزرگیت سوگند آنرا به تمامی دوستانم عطا بفرما .
    آمین:gol:
    پادشاهی 2شاهین هدیه دریافت کرد آنها را به مربی پرندگان دربار سپرد تا برای استفاده در مراسم شکار تربیت کند. ماه بعد، مربی نزد پادشاه آمد و گفت که یکی از شاهین‌ها تربیت شده و آماده شکار است اما نمی‌داند چه اتفاقی برای آن یکی افتاده و از همان روز اول که آن را روی شاخه‌ای قرار داده تکان نخورده است.
    این موضوع کنجکاوی پادشاه را برانگیخت و دستور داد تا پزشکان و مشاوران دربار، کاری کنند که شاهین پرواز کند. هیچکدام نتوانستند. روز بعد پادشاه دستور داد تا به همه مردم اعلام کنند که هر کس بتواند شاهین را به پرواز درآورد پاداش خوبی دریافت خواهد کرد. روز بعد پادشاه دید که شاهین دوم نیز با چالاکی تمام در باغ در حال پرواز است. پادشاه دستور داد تا معجزه‌گر شاهین را نزد او بیاورند.
    درباریان کشاورزی متواضع را نزد شاه آوردند و گفتند اوست که شاهین را به پرواز درآورد. پادشاه پرسید: «تو شاهین را به پرواز درآوردی؟ چگونه این کار را کردی؟ شاید جادوگر هستی؟»
    کشاورز که ترسیده بود گفت: «سرورم، کار ساده‌ای بود، من فقط شاخه‌ای را که شاهین روی آن نشسته بود بریدم. شاهین فهمید که بال دارد و شروع به پرواز کرد.»
    سلام حاج خانومی...خوبی زهره جان؟

    از سرگیری مجدد فعالیت تالار زبانکده..لطفا تشریف بیاورید...#327
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا