خو دیگه رفتیم داداشمو نومزد دارش کردیمو برگشتیم
بهش گفتیم فعلا تو خماری باش
تا بعد عید فطر یه فکری به حالت کنیم...
دیگه الان اومدیم سر خونه زندگیمون...
باز ایشالا بعد ماه رمضون رفع زحمت می کنیم
چرا اتفاقا خیلی حال داد جای شووووومااا خالییییی...
(مگه میشه آدم تو شهر خودش بهش خوش نگذره اونم بد این همه غریبی؟؟؟!!!...
)