سناساوجی
پسندها
327

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • و بالاخره خواهي فهميد که :
    هميشه يک ذره حقيقت پشت هر"فقط يه شوخي بود" هست.
    يک کم کنجکاوي پشت "همين طوري پرسيدم" هست.
    قدري احساسات پشت "به من چه اصلا" هست.
    مقداري خرد پشت "چه ميدونم" هست.
    و اندکي درد پشت "اشکالي نداره" هست
    به يک‏جايي از زندگي که رسيدي، مي فهمي:
    توانايي عشق ورزيدن؛ بزرگ‌ترين هنر دنياست.
    به يک‏جايي از زندگي که رسيدي، مي فهمي:
    مهم نيست که چه اندازه مي بخشيم بلکه مهم اينه که در بخشايش ما چه مقدار عشق وجود داره
    به يک‏جايي از زندگي که رسيدي، مي فهمي:
    از درد هاي کوچيکه که آدم مي ناله؛ ولي وقتي ضربه سهمگين باشه، لال مي شه.
    به يک‏جايي از زندگي که رسيدي، مي فهمي:
    اوني که زود ميرنجه زود ميره، زود هم برميگرده. ولي اوني که دير ميرنجه دير ميره، اما ديگه برنميگرده ...
    دختری سه ساله بود که پدرش آسمانی شد . .

    دانشگاه که قبول شد، همه گفتند: با سهمیه قبول شده!!!

    ولی ... هیچوقت نفهمیدند

    کلاس اول وقتی خواستند به او یاد بدهند که بنویسد بابا! . . .

    یک هفته در تب ســـــــوخت . . .
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/456602-مي-توانيم-كاري-كنيم-كه-همتايان-ما-در-دنياهاي-دوردست،-آسان-تر-بتوانند-نشانه-هايي-از-وجود-ما-بيابند-اما-اين-تعهدي-سنگين-براي-ما-ايج
    مرسی دوست گلم...از آشناییت خوشالم

    فقد یه سوال فنی!!!
    اسمت دقیقا چیه؟
    زندگی کتابی است پر ماجرا
    هیچگاه آن را به خاطر یک ورقش دور نینداز
    انسان آزاد آفریده شده است اما همه جا در زنجیری است که خود بافته است …
    یک شبی مجنون نمازش را شکست
    بی وضو در کوچه لیلا نشست
    عشق آن شب مست مستش کرده بود
    فارغ از جام الستش کرده بود
    سجده ای زد بر لب درگاه او
    پر زلیلا شد دل پر آه او
    گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
    بر صلیب عشق دارم کرده ای
    جام لیلا را به دستم داده ای
    وندر این بازی شکستم داده ای
    نشتر عشقش به جانم می زنی
    دردم از لیلاست آنم می زنی
    خسته ام زین عشق، دل خونم مکن
    من که مجنونم تو مجنونم مکن
    مرد این بازیچه دیگر نیستم
    این تو و لیلای تو ... من نیستم
    گفت: ای دیوانه لیلایت منم
    در رگ پیدا و پنهانت منم
    سال ها با جور لیلا ساختی
    من کنارت بودم و نشناختی
    عشق لیلا در دلت انداختم
    صد قمار عشق یک جا باختم
    کردمت آوارهء صحرا نشد
    گفتم عاقل می شوی اما نشد
    سوختم در حسرت یک یا ربت
    غیر لیلا برنیامد از لبت
    روز و شب او را صدا کردی ولی
    دیدم امشب با منی گفتم بلی
    مطمئن بودم به من سرمیزنی
    در حریم خانه ام در میزنی
    حال این لیلا که خوارت کرده بود
    درس عشقش بیقرارت کرده بود
    مرد راهش باش تا شاهت کنم
    صد چو لیلا کشته در راهت کنم
    سلام سنا جان. خوبی؟ ممنون بابت این همه نوشته های مفید و زیبا که برام فرستادی.

    من اومدم برای برداشتن یه مطلب مهم و باید دوباره برم. بعدا" صحبت می کنیم.

    فعلا" با اجازه ی شما خانم دکتر
    Dear God
    I know that I’m not perfect, I know I sometimes forget to pray, I now I have questioned my faith, I know I sometimes lose my temper, but thank you for loving me unconditionally and giving me another day to start over again
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا