پشت پلک های غروب چشم او منتظر است
مثل دیوانه گیسو در باد
مثل پروانه زخمی در باد
دست او اشک مرا می کاود
پشت آن پنجره باران خورده
دلم انگار فرو می ریزد
هیچ کس اینجا نیست
منم و خیال یک عشق غریب
او چقدر نزدیک است
پشت یک ثانیه او جا مانده
من به این فاصله می اندیشم
و به آواز نگاهی که مرا می خواند
او چقدر نزدیک است