mina jigili
پسندها
1,151

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • در قلک دلم برای آینده خویش جز « عشق خداوند » هیچ چیز دیگه ای پس انداز نمی کنم...
    به خود نگاه میکنم ببینم خطا کجاست؟ بعد از کمی تأمل و قدری سکوت؛ پی میبرم آنجا که خالی از خداست مملو از خطاست!
    به سلامتی مادر ...
    گفتم مادر ! ... گفت: جانم
    گفتم درد دارم ! ... گفت: بجانم
    ... گفتم خسته ام ! ... گفت: پریشانم
    گفتم گرسنه ام ! ... گفت : بخور از سهمِ نانم
    ... گفتم کجا بخوابم! ... گفت: روی چششمانم
    اما یک بار نگفتم:
    مادر من خوبم
    شادم...!
    همیشه از درد گفتم
    این روزها ساکت که بمانی…
    می رود به حساب جواب نداشتنت
    عمرا اگر بفهمند داری جان میکنی
    تا احترامشان را نگه داری …
    غصه های امروز برای امروزم کافیست غصه فردا را فردا میخورم............................
    سلام دوست خوبم با سپاس از مطلب ارسالی لطفا پیش از ارسال قوانین را مطالعه بفرمائید
    تمامی مطالب باید در بخش بندی های مرتبط با خود و به تفکیک و در صورت امکان همراه با توضیحات باشند و البته همانطور که عرض کردم در بخش بندی مرتبط

    ممنونم :gol:
    آدمه ها عاقبت خواهند فهمید که اشتباهات برای آموختن هستند نه تکرار کردن;)
    همیشه برای آمدن هر کسی به زندگیتان دلیلی وجود خواهد داشت
    یا شما برای تغییر زندگیتام به او نیاز دارید یا او به شما برای تغییر زندگیش...
    (خودم)و در این بین اگر شما تحت تاثیر تغییر واقع شوید طوری که او به تغییر کردن محتاج تر است این شما هستید که دچار تباهی می شوید
    قمرالملوک وزیری اولین خواننده زن ایران
    " هنر زندگی بخش است ... چه در حيات هنر مند و چه بعد از آن . و قمر نخستين زنی بود که پس از موسيقی مطربی قاجاری به طور جدی روی هنر آواز کار کرد
    در تاريخ خوانندگی ايران فقط دو خواننده ی صاحب سبک هستند که اين هر دو از کسانی بودند که در زمان خود موسيقی ايران را از کسالت و يکنواختی نجات دادند ؛ يکی قمر الملوک وزيری و ديگری ويگن . ياد هر دو جاودانه باد !
    چندی پيش خانم فرحناز شريفی ، دانشجوی رشته ی کار گردانی و سينما با دشواری بسيار فيلم مستند و جالبی از زند گی قمر ساخت .اين فيلم که"صدای ماه" نام دارد، با صدای قمرآغاز می شود و با آخرين تصو ير وی که ورود او را به يکی از استوديو های راديو نشان می دهد ، پایان می پذ يرد . گو اينکه درفيلم صدای ماه تصوير متحرکی از قمر وجود ندارد ، اما حضور وی در سراسر فيلم احساس می شود
    اگر زن نيمی از جامعه است ، چگونه است که حضورش در عرصه های مختلف نمی تواند کامل باشد ؟
    به نوعی که ما برای نخستين بار است که تصوير گور قمر را در فيلمی مستند می بينيم . قمر جزو شخصيت های استثنايی ماست و نمی شود در جامعه ای زن را بزرگ داشت اما هنر او را ند يده گرفت. هنر قمر فقط در خواندن آواز خلاصه نمی شود ، او يک فعال اجتماعی بود . او جزو ميراث فرهنگی و معنوی ما به شمار می رود و ما براحتی نمی توانيم سرمايه های هنر ملی خود را نا د يده بگيريم."
    اما متأسفانه اين سخن ها به جايی نرسيد و فيلم همچنان در محاصره ممنوعيت باقی ماند . باشد روزی از زندان بيرون آيد تا همه بتوانند جسارت يک خواننده ی زن را درآن سال های به تماشا و به گوش بنشينند.

    قمرالملوک وزيری در سال 1284 در قزوين زاده شد . امسال (1392 ) صدهشت ساله شده است
    بسیار دوستت می دارم قمر عزیزم و دیدن مستند صدای ماه را به دوستان توصیه می کنم
    ای جگر گوشه کیست دمسازت با جگر حرف میزند سازت

    تارو پودم در اهتزاز آرد سیم ساز ترانه پردازت
    حیف نای فرشتگانم نیست تا کنم ساز دل هم آوازت
    وای ازین مرغ عاشق زخمی که بنالد به زخمه سازت
    چون من ای مرغ عالم ملکوت کی شکسته است بال پروازت
    شور فرهاد و عشوه شیرین زنده کردی به شور و شهنازت
    نازنینا نیازمند توام عمر اگر بود می کشم نازت
    سوز و سازت به اشک من ماند که کشد پرده از رخ رازت
    گاهی از لطف سرفرازم کن شکر سرو قد سرافرازت
    شهریار این نه شعر حافظ بود که به سر زد هوای شیرازت


    آدمی غــــــرورش را خیلی زیاد .
    شاید بیشتر از تمـــــــام داشتــه هــــایــش- دوست می دارد
    حالا ببین اگر خودش، غـــــــرورش را بـــه خـــــاطــــر تـــــو، نادیده بگیرد ،
    چه قدر دوســتت دارد !

    و این را بِفهــــــــــــم ای آدمیــــــــــزاد !
    سکوت و صبوري مــــــــرا


    به حســــابِ ضعف و بي کسي ام نگذاريد !

    دلـــــــم به چيـــزهايي پاي بند است ...

    که وفای هر کسی به آن قـــــد نــــميدهد..


    خطــا از مـن اسـت می دانمـ .

    از مـن کـــه سـال هـاسـت گـفتـــه امـ “ ایــاک نــعبد ”

    امـا بـــه دیـگران هـمـ دلـسپــرده امـ

    از مـن کـــه سـال هـاسـت گـفتـــه امــ ” ایــاکَ نستَعيـن "

    امــا بــه ديگران همــ تـكيــه كــرده امـ
    امـا رهایـمــ نـکـن

    بیـش از هـمـیشــه دلـتـنگمــ بـــه انـدازه ی تـمامــ روزهـای نـبودنـمــ ...
    مجلس عروسی یکی از بزرگان بود و ملا نصرالدین را نیز دعوت کرده بودند . وقتی می خواست وارد شود ، در مقابل او دو درب وجود داشت با اعلانی بدین مضنون: از این درب عروس و داماد وارد می شوند و از درب دیگر دعوت شدگان.ملا از درب دعوت شدگان وارد شد. در آنجا هم دو درب وجود داشت با اعلانی دیگر : از این درب دعوت شدگانی وارد می شوند که هدیه آورده اند و از درب دیگر دعوت شدگانی که هدیه نیاورده اند. ملا طبعا از درب دو می وارد شد. ناگهان خود را در کوچه دید،همان جایی که وارد شده بود.
    این داستان حکایت زندگی ماست.کسانی را به زندگی مان دعوت می کنیم(رابطه هایی را آغاز می کنیم) اما وقتی متوجه می شویم از آنها چیزی عایدمان نمی شود ، رابطه را قطع و افراد را به حال خودشان رها می کنیم. روابط عاطفی ما چیزی بیشتر از الگوی حاکم بر مناسبات تجاری و اقتصادی نیست.

    عشق بر مبنای ترس و ضعف محاسبه گر است. اگر محبتی می کنیم توقع جبران داریم دوست داشتن های ما قید و شرط و تبصره دارد.حساب و کتاب دارد . اگر کسی را دوست داریم به خاطر این است که لیوان نیازمان پر شود .اگر رابطه ای سود آور نباشد آن را ادامه نمی دهیم.
    حکایت جالبی است که فراموش شدگان ،هرگز فراموش کنندگان را فراموش نمی کنند!
    همواره به خاطر بياور که در اوجي معين ديگر ابري نيست.
    اگر زندگيت ابري است به اين دليل است که روحت آن قدر که بايد بالا نرفته است... .
    خداییش نگو نه خیلی بداخلاق شدی بابا حداقل یه لب خند بزن اخمو
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا