تهران..ولی عصر..ترافیک مسخره
بنــزِ سیاه رنگِ متالیکِ مسخره
با شیشه های دودی و با رینگ نقره ای
یک آدم نجیب ِ رمــــــــــــانتیک مسخره
چشمان مست، خیره به دنبال دختریست
دختر کنــــــــار شیشه ی بوتیکِ مسخره
با گونه های گل به ای و لنز های سبز
قـــــــــــــد بلند و هیکل باریکِ مسخره
بوق و چـراغ و بعد مسیری همیشگی
یک جای دنج ِ خلوت و نزدیکِ مسخره
مردان گر گرفته و زن های بی دلیل
زیـــــر فشار قدرت تحریکِ مسخره
هی قهوه می خورند و هی حرف می زنند
آرامش خیالی ِ مـــــــــــــــــــوزیک مسخره
شب از صـدای آه زنی زوزه می کشد
در یک فضای ساکت و تاریک مسخره
بره شکارِ نیمه شبِ گرگ می شود
یک گرگ پیر ِ مبتذل ِ شیکِ مسخره
فردا شروع تازه.. یک سوژه ی جدید
تهران ..ولی عصـر..ترافیک مسخره
.