مجادله بر سر یک خال در ادبیات
حافظ....اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...به خال هندویش بخشم سمرقندو بخارا را
صائب تبریزی....اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...به خال هندویش بخشم سرو دست و تن وپا را
هر آن کس چیز می بخشد ز مال خویش می بخشد...نه چون حافظ که می بخشد سمر قندو بخارا را
شهریار....اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...به خال هندویش بخشم تمام روح اجزا را
هر آن کس چیز می بخشد بسان مرد می بخشد....نه چون صائب که می بخشد سرو دست وتن وپارا
سرو دست وتن وپا را به خاک گور می بخشند...نه بر آن ترک شیرازی که برده جمله دلها را
..................
اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را...خوشا بر حال خوشبختش بدست آورد دنیا را
نه جان وروح می بخشم نه املاک بخارا را.....مگر بنگاه املاکم؟چه معنی دارد اینکارا؟
خال هندویش دیگر ندارد ارزشی اصلا....که با جراحی صورت عمل کردند خال ها را
نه حافظ داد املاکی نه صائب دست وپاها را....فقط می خواستند اینها بگیرند وقت ماها را
لطفا به اشتراک بگذارید ( در باشگاه و یا خارج از باشگاه با دوستان خود نیز مطرح کنید سپاس)
اطلاع رسانی : بزودی اولین کارگاه مجازی اسکیس و راندو با حضور استاد آرتور امید آذری
میان لحظه و خاک، ساقه گرانبار هراسی نیست.
همراه! ما به ابدیت گل ها پیوسته ایم.
تابش چشمانت را به ریگ و ستاره بسپار:
تراوش رمزی در شیار تماشا نیست.
نه در این خاک رس نشانه ترس
و نه بر لاجورد بالا نقش شگفت.
در صدای پرنده فرو شو.
اظطراب بال و پری سیمای تو را سایه نمی کند.
در پرواز عقاب
تصویر ورطه نمی افتد.
سیاهی خاری میان چشم و تماشا نمی گذرد.
و فراتر:
میان خوشه و خورشید
نهیب داس از هم درید.
میان لبخند و لب
خنجر زمان درهم شکست.