طوفان زندگی
زندگی طوفانیست قایق زندگیم سوراخ است تا کجا می باید، دست وپایی بزنیم صخره ها بسیارندساحلی پیدا نیست بادبان را بکشیدشاید از روی ترحم بادی
بوزدنفسی تازه شودکاش می شد کمکی خواست زآب یاکه با چشمی باز لحظه ای را خوابیدولی افسوس که این راه بسی دشواراست راهی بایدساخت
چاره ای اندیشیدموج ها را باید، بسی هموارنمودنظری باید کردبرجک فانوس را،جور دیگر جستجوئی بکنیم زندگی را باید،به شقایق گره زد . . .