صحبت گل سرخ از باران و
صحبت باران از گل سرخ است ،
اما هي باد مي آيد ،
آمدن ، وزيدن،و افعال ساده ئي ديگر.
با اين همه ،وقتي كه وزيدن باد…هي بي جهت است،
يعني چه!؟ هي علامت حيرت! هي علامت پرسش؟
گل سرخ ،پياده ئي مغموم است
گوشة يك پارك قديمي شايد
خواب دامنه ئي دور از دست را مي بيند.
پس چرا پي ستاره در پيالة آب مي گردي گلم !؟
يك امشب نخواب و بر بام باد برآ،
سينه ريز ستارگان باكره را به نرخ يك آواز ساده خواهي خريد .
فكر مي كني من بي جهت به اين زبان هفت ساله رسيده ام !؟
نه به جان نسيما ،نه!
بخاطر همة آن خوابهامان در نيمة راه بيم و باور است كه چانه مي زنم
باد كه بيايد ،باران كه بيايد
تو بايد به عمد از ميان آوازهاي كودكان بگذري
چترت را كنار ايستگاهي در مه فراموش كن
خيس و خسته به خانه بيا
نمي خواهم شاعر باشي ،باران باش !
همين براي هفت پشت روئيدن گل كافي ست ،
چه سرخ ،چه سبز ،چه غنچه !
"سید علی صالحی"