چرا دیدمش داشت با فرهاد میرفت بیرون شام بخوره :دی
اخه کم کار ما حال بهم زنی داره تو بدتر کن :دی
زرنگ خانوم رفتم دادم بدو زودی بیا تشکر کن تا سرد نشده :دی
عجب... چیزی گفتم مگه؟!
می رفتی خب؟ هوای تازه! و ...
نه نمی دونم! خوش به حال سیستمت. اینجور فکر می کنم که خوش می گذرونه باهات!
یعنی تو امروزو استراحت کردی؟! جالبه که چی فکر می کردم!
نگفتم بده! ممون، ترجیح میدم تو گرما یعنی تو داغی هوا نخورمش...!
عجبا... جدا کامل به نظر میومد که به شدت خسته ای و معذب!
عجب... نوش جان. خوب به دردسرت انداختم!
باشه... چشامو درآوردی!
حدس می زدم روز سختی رو گذرونده باشی!
اینم می دونستی بهم چای دادی؟
اونوقت میگه دوست نداشتم... عجبا... تو کلا علاقه خاصی به دگر آزاری داریا!