شکر..خوبم مرسی...
سحرخیرزیا...
سحرخیرزیا...
-
سلام..حالو احوال آبجی؟
آهان
قابل نداشت
چیچیو ممنون مهندس؟
سایت های امروز با ظاهر دیروزی!
قوربونت برم برای من افتخار بزرگیه که دوست خوبی مثل تو پیدا کردم عزیزم.
[IMG]
[IMG]
[IMG]
[IMG]
چرا فهمیدم
سلام
خودتون بودید که !
ممنون
بیاموزیم ...
شخصی نزد همسایه اش رفت و گفت:
گوش کن! می خواهم چیزی برایت تعریف کنم. دوستی به تازگی در مورد تو می گفت ...
همسایه حرف او را قطع کرد و گفت: قبل از اینکه تعریف کنی، بگو آیا حرفت را از میان سه صافی گذرانده ای یا نه؟
- کدام سه صافی؟
- اول از میان صافی واقعیت. آیا مطمئنی چیزی که تعریف می کنی واقعیت دارد؟
-نه. من فقط آن را شنیده ام. برایم تعریف کرده اند.
- سری تکان داد و گفت: پس حتما آن را از میان صافی دوم، یعنی خوشحالی گذرانده ای. مسلما چیزی که می خواهی تعریف کنی، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، باعث خوشحالیم می شود.
- دوست عزیز فکر نکنم تو را خوشحال کند.
بسیار خوب، پس اگر مرا خوشحال نمی کند، حتما از صافی سوم، یعنی فایده رد شده است. آیا چیزی که می خواهی تعریف کنی برایم مفید است؟
- نه، به هیچ وجه!
همسایه گفت: پس اگر این حرف، نه واقعیت دارد، نه خوشحال کننده است و نه مفید، آن را پیش خودت نگه دار و سعی کن خودت هم زود فراموشش کنی...
سلام
:دی
تعحب نداره که!
سلام
صبح شما هم بخیر
من که همیشه سحر خیزم!
اوهوم :دی ... نه خب منم همون هشتم :دی
میگم که
سلام,مرسی شما خوبین؟ اوکی, حتما.واقعا از توجه شما به تاپیکم ممنونم.
اصن من میتونم به نظرت با یه خانم مشاور خیلی خیلی محترم با بدخلقی حرف بزنم؟
نهههههههههههههههههههههههههههههههههههههه آوا جان ببخشید با لحن بدی اصلن نگفتم یه بار دیگه بخونین این دفعه با لحن یه آدم که دلش گرفته بخونین جانا
اه ببخشید اومدم پروفایلت...............
یه وقت منو هک نکنیا.............
ما با هم دوستیم...........................
سلام چون لپ تاپم روشنه موزیک گوش میدم و روی پروژه ام کار میکنم و هز از گاهی هم صفحه باشگاه رو رفرش میکنم
ولی بازم نبوذم که صبح تا حالا نبودم
حکایت:
می گویند ابلیس زمانی نزد فرعون آمد، در حالی که فرعون خوشه های انگور در دست داشت و می خورد...
ابلیس به او گفت: کسی می تواند که این خوشه انگور را به مرواریدی درشت و خوش آب و رنگ مبدل سازد؟
فرعون گفت: نه.
ابلیس با جادوگری و سحر آن خوشه انگور را به مروارید تبدیل کرد!
فرعون با تعجب گفت: آفرین بر تو که استاد ماهری هستی!!
ابلیس سیلی محکمی بر گردن او زد و گفت:
مرا با این استادی به بندگی قبول نکردند؛ تو با این حماقت چگونه دعوی خدایی می کنی؟؟!!!!!
---
راستی چرا ....
یا علی
انگار خیلی جدی هستی نه ؟
گفتم من هرجا دلم بخواد میرم
میتونی جلومو بگیر
خواهش میکنم ماهمیشه به یاد دوستان هستیم
اره دیدم ..دست گلت دردنکنه
سلام اوا جان
خوبی؟
من مدتهاست تشکرندارم
دلیلش چیه؟ -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
