ای وای به کلی یادم رفته بود. ببخشید. انقد که ذوق کردم وقت دارم واسه خواب فراموش کردم
میشه یجا رو پیدا کرد که همش باشه؟ مث اونی که آهنگای منوچهر رو ازش گرفتم؟
کودکی که لنگه کفشش را امواج از او گرفته بود روی ساحل نوشت: دریا دزد کفشهای من.مردی که از دریا ماهی گرفته بود روی ماسه ها نوشت: دریا سخاوتمندترین سفره هستی.موج دریا آمد و جملات را با خود محو کرد...تنها برای من این پیام را باقی گذاشت که:برداشتهای دیگران در مورد خودت را در وسعت خویش حل کن تا دریا باشی.