دخترم با تو سخن مي گويم
زندگي در نگهم گلزاريست
و تو با قامت چون نيلوفر
شاخه پر گل اين گلزاري
من در اندام تو يك خرمن گل مي بينم
گل گيسو ، گل لبها ، گل لبخند شباب
من ز جشمان تو گلهاي فراوان ديدم
گل عفت ، گل صد رنگ اميد
گل فرداي بزرگ
گل فرداي سپيد
مي خرامي و تورا مي نگرم
چشم تو آينه روشن دنياي من است
بلبل عاشق نيست
بلكه گلچين سيه كرداريست
كه سراسيمه دود در پي گلهاي لطيف
تا يكي لحظه به چنگ آرد و ريزد بر خاك
دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاك
تو گل شادابي
به ره باد مرو
غافل از باغ مشو
اي گل صد پر من
با تو در پرده سخن مي گويم
گل چو پژمرده شود جاي ندارد در باغ
گل پژمرده نخندد برشاخ... كس نگيرد ز گل مرده سراغ ..!
دخترم گوهر من تو كه تك گوهر دنياي مني
دل به لبخند حرامي مسپار دزد را دوست مخوان
چشم اميد به ابليس مدار دخترم اي همه ي هستي من
تو چراغي تو چراغ همه شبهاي مني به ره باد مرو تو گلي ، دسته گلي ، صد رنگي
پيش گلچين منشين تو گلي گوهر تابنده ي بي مانندي
خويش را خوار مبين اي سرا پا الماس از حرامي بهراس قيمت خود مشكن قدر خود را بشناس