نگين...NeGiN سبز
پسندها
3,608

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • راستی

    همین الان به آخرین پستت تو تالار رفتم
    موضوع رو خیلی نفهمیدم
    ولی باز هم به علایق درونیت بیشتر فکر کن و به هرچیزی عشق و دوست داشتن نگو .
    راستی اون همه حرف زدم نمی دونستم داری از تالار میری.


    هر جا هستی شاد و موفق باشی
    حاتمی
    اگر خواستی جواب بدی خوشحال میشم باز هم بحث کنیم ؛ شاید دفعه بعد بهتر حرف زدم ، ولی من کلاً کم نت میام و باشگاه هم همینطور . اگه پیام بدی حتماً جواب میدم ولی ممکنه یه کم دیر و زود بشه که مطمئنم عفو میکنی .


    شاد باشی
    حاتمی
    اما منطق دوست داشتن چیز دیگری است :

    میان عاشق و معشوق هیچ حایل نیست
    تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز

    به قول اون داستان بسیار زیبای رودکی که وقتی عاشق درب خونه معشوق رو می زنه و در جواب سوال کیستی میگه " توام " ، ناشی از تجربه تلخ " من " بودن در مرحله قبل ، اجابت میشه .

    وقتی کسی رو دوست داری اون رو به خاطر " خودش " می خوای اینه که در هر صورتی " اگر او زخم زند به که دیگری مرهم "

    الان ساعت 3:26 صبحه و حق بده صحبتام لجام گسیخته و آشفته باشه و روده درازی من رو هم ببخش . (1)

    کوتاه کلام این که نمیتونی کسی رو بخوای ، از رفتنش ناراحت بشی و اونرو ببخشی چون نه با معیار عقل ، نه با قانون عشق و نه با اصول دوست داشتن همخوانی نداره .

    ---------------------------------------------
    پانوشت :
    (1) تو عمرم اینقدر تایپ نکرده بودم ، این بود که 75% حرفام رو ننوشتم و اونا رو گذاشتم به عهده خودت که به هوشه عتماد دارم .
    ولی ....

    دوست عزیز من

    اگر بخوایم احساسات و دل رو جایگزین عقل کنیم - فارغ از خوبی ها و بدی هاش - بایستی با قواعد خودش جلو بریم : یا قانون عشق یا قانون دوست داشتن .

    به قول وحشی بافقی :

    هزاران پرده بر قانون عشق است
    به هریک نغمه ها ز افسون عشق است

    یا به قول اوحدی مراغه ای :

    ای محتسب ، تو دانی وشرع و اساس آن
    قانون عشق را بگذار آن چنان که هست

    قانون عشق میگه معشوقت رو دوست داشته باش از صمیم قلب اما ..... برای " خودت " . این وسط " تو " ملاک عمل هستی - تأکید می کنم هیچ کدوم رو نه رد می کنم نه تأیید - اگر نفعی در معشوق بود ، بخواهش و اگر نبود ولش کن . اگر جفا کرد تحمل نکن و اگر رفت و تو هنوز در عشقت مصممی شکایت کن و اگر بی توجه بود عشقت رو به نفرت تبدیل کن و از او متنفر بشو.
    این شعر سعدی رو بخون ، ادبیات ما پر است از این جور اشعار که فنای کامل عاشق رو در معشوق می بینه . شاید پذیرش این روش دوست داشتن برای انسان منفعت محور عقل مدار قرن 21 سخت باشه . یک فیمینیست با این شعر هیچ ارتباطی برقرار نمیکنه ، همچنین یکی از طرفدارن احیای حقوق مردان - تعجب نکن یه همچین تشکل هایی هم هست -

    دلیل هم داره ، عقل ریاضی و منطق ضابطه مندی بر انسان امروز حاکم شده . نه اینکه این بد باشه . با این تفکر ، اتفاقاً ، عقلانیت در بنیادهای نخستین جامعه نهادینه می شه و اولین بنیاد و ساختار اجتماعی و محل رشد ابتدایی افراد با عقلانیت آمیخته میشه . این آمیختگی بعد از ورود افراد به لایه های بالاتر نهادهای اجتماعی در جامعه رشد می کنه و یک عقل تلاشگر ، جستجوگر ، پرسشگر و البته هدفمند بر جامعه حاکم میشه که خیلی هم در تعالی جوامع موثره و باعث پیدایش نهادهای مدنی پیش رفته ای در جامعه میشه .
    مگر نسیم سحر بوی زلف یار منست
    که راحت دل رنجور بی‌قرار منست

    به خواب درنرود چشم بخت من همه عمر
    گرش به خواب ببینم که در کنار منست

    اگر معاینه بینم که قصد جان دارد
    به جان مضایقه با دوستان نه کار منست

    حقیقت آن که نه درخورد اوست جان عزیز
    ولیک درخور امکان و اقتدار منست

    نه اختیار منست این معاملت لیکن
    رضای دوست مقدم بر اختیار منست

    به لاله زار و گلستان نمی‌رود دل من
    که یاد دوست گلستان و لاله زار منست

    و گر مراد تو اینست بی مرادی من
    تفاوتی نکند چون مراد یار منست
    یک قصه بیش نیست غم عشق و وین عجب
    کز هر زبان که می شنوم نامکرر است .

    اگر با منطق عشق جلو بریم قطعاً شکایت شما از معشوقت بجاست . حق داری که اون رو بخوای و " رفتنش چشمانی رو غرق اشک کنه " البته یک ایراد به کلام شما با منطق عشق وارده و اون هم اینه که چرا می بخشیش ؟ تو نمی تونی اون رو ببخشی چون با ضوابط عشق همخوانی نداره .

    " خدایا به هر که دوست داری بیاموز که عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر که دوست تر می داری بچشان که دوست داشتن از عشق برتر "

    مطمئنم ان جمله مرحوم دکتر شریعتی رو بارها شنیدی ولی به تفاوت دوست داشتن و عشق هم فکر کردی ؟ و به دلیل برتری هر کدوم بر دیگری دقت کردی ؟

    این جمله رو بی مقدمه نوشتم و به صورت کاملاً ضربتی میریم سراغ دوست داشتن .
    عشق ناکام ، عشق نافرجام ، عشق خیانت شده و ... ! اینها موضوعات رایجیه که فعلاً در هم سن و سال های ما مرسوم شده . اما یکبار دیگه در مفاهیم مرتبط با احساس علاقه به دیگران غور کنیم . در این مورد پیشنهاد می کنم رساله عشق افلاطون رو که با نام " ضیافت " چاپ شده حتماً بخونی . از دیدگاههای کاملاً مجزایی میشه در موردش بحث کرد ولی در مورد خود عشق چیزای آموختنی خوبی داره . تأکید میکنم من دارم نظر خودم رو میگم و خوشحال میشم شما هم نظر خودت رو بگی - هرچند که به این سبک مکالمه علاقه ای ندارم . کلاً روش های پست مدرن ارتباط آمیخته با روش قابلگی سقراط رو ترجیح می دم ، بگذریم -
    اما من تعبیرم در دو مورد ابتدایی میگنجه .

    از ابتدای امر این موضوع رو بگم که شما صاحب متن ارسالی هستین ! به این معنی که اولاً " المعنی فی بطن شاعر " و ثانیاً من قصد اصلاح یا تکمیل متن رو ندارم و صرفاً اظهار نظر می کنم. گذشته از این موضوع اینکه شما بر فوبیای نوشتن غلبه کردی و منویات درونی خودت رو می نویسی ، من اتفاق مبارک و فرخنده ای می دونم .

    اما بر گردیم به متن :

    اینقدر اشارات و مراجع مستقیم و استعاری در متن هست که من فرض رو بر محور احتمال دوم خودم میذارم .
    اگر غیری به جای من گزیند دوست حاکم اوست
    حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم

    دوست عزیز ، مهندس گرامی آینده
    سرکار خانم نگین سبز تر از هزار بار بهار

    سلام

    متن شما رو که احتمالا سهواً و به اشتباه برای من ارسال شده بود چند بار و کامل خوندم .
    البته این تاکید بر اشتباه به دلیل عدم سابقه ارادت به شما در این سایته و اگر عالماً و عامداً
    این پیام برای من ارسال شده که زهی توفیق !

    نمی دونم این یک متنی از سر دلتنگیه یا یک شکواییه از یاری بی وفا و یا یک متن ادبی زاییده
    ذهن خلاق شما ، ولی اگر در ذیل دو مورد اول طبقه بندی می شه مطالبی رو از باب وظیفه بر
    رد سلام و پیام برای شما ارسال می کنم و اگر در ذیل مورد سومه که - با عرض پوزش و ارادت-
    به لحاظ ادبی و صنایع لفظی و معنوی و فنون بلاغت و عناصر خیال ضعیفه .
    قربون دستت تو که داری موقت میری هم همین دست سیدنی رو هم بگیر و با خودت به بر هم ما راحتیم از دست غرغر هاش هم تو تنها نیستی:biggrin:
    نگین چرا بچه بازی در میاری بخدا داره گریه ام میگیره من که بجز تو که ابجی دیگهای ندارم نمی خوای چند وقت دیگه بری واسم خواستگاری بیمرام
    فکر کردی چی؟فکر کردی کی هستی؟
    برو اصلا.برووووووو.دیگه چرا تاپیک زدی؟
    آزار داشتی؟مرض داری؟کرم داری؟
    بخدا نامردی اگه بری چون من که تازه اومدم که هیچ ولی ادرین با بچه های دیگه که خیلی بهت وابسته اند بی انصاف نباش یکم فکر کن ابجی منم نمی بخشمت اگه بری
    نگین میخوای بری چرا اخه ؟ بابا نخواستیم نکنه ازدسته من ناراحت شدی؟
    این حرفها یعنی چی نگین
    باید دلیل قانع کننده واسه رفتن داشته باشی وگرنه من نمیبخشمت
    حرف از فراموشی هم نزن که خودت میدونی نمیشه
    اینقدر منو عذاب نده
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا