*** s.mahdi ***
پسندها
20,975

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    خيلي ممنون بخاطر شعر بسيار زيباتون و مچنين پيشنهاد دوستي
    اميدوارم بتونم دوست خوبي باشم براتون
    به اميد پيروزيه هميشگيه حق برباطل:gol:
    متشکرم من ار این غزل حافظ خوشم میاد...
    مرسی از دعوتتون
    امام حسن (ع):
    نیکی آن است که پیش از آن امروز و فردا کردن و تعلل و پس از آن منت نباشد.
    سلام آقا مهدي...ممنون از محبتتون واقعا شعر زيبايي بود...لذت بردم عزيز.
    هميشه شاد باشيد.



    یادمون میره اون بالاها کسی هست که همیشه ما رو میبینه
    پس هیچ وقت زشتی هامون رو پنهون نکنیم
    همیشه همونی باشیم که هستیم:gol::gol:
    شب تنهائی خوب
    گوش كن ، دورترین مرغ جهان می خواند
    شب سلیس است ، و یكدست ، و باز
    شمعدانی ها
    پلكان جلو ساختمان
    در فانوس به دست
    و در اسراف نسیم
    گوش كن ، جاده صدا می زند از دور قدم های ترا.
    چشم تو زینت تاریكی نیست
    پلك ها را بتكان ، كفش به پا كن ، بیا
    و بیا تا جایی ، كه پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
    و زمان روی كلوخی بنشیند با تو
    و مزامیر شب اندام تو را ، مثل یك قطعه آواز به خود جذب كند .
    پارسایی هست در آنجا كه تو را خواهد گفت :
    بهترین چیز رسیدن به نگاهی است كه از حادثه عشق تر است
    سهراب سپهری
    سلام دوست عزیز... مرسی
    هر چند که دیر شده ... منم ایام سوگواری سید الشهدا اباعبدالله الحسین رو به همه محبان حضرت تسلیت عرض می کنم.
    از خداوند منان خواستارم که همه ما رو مشمول شفاعت سالار شهدا قرار بده.
    ببخشید که دیر جواب دادم، یه مدتی نبودم
    موفق باشید
    سلامی چو بوی خوش آشنایی
    بدان مردم دیده ی روشنایی

    درودی چو نور دل پارسایان
    بدان شمع خلوتگه پارسائی

    نمیبینم از همدمان هیچ برجای
    دلم خون شد از غصه ساقی کجایی

    زکوی مغان رخ مگران که آنجا
    فروشند مفتاح مشکل گشائی

    عروس جهان گر چه در حد حسنست
    ز حد میبرد شیوه ی بی وفایی

    دل خسته من گرش همتی هست
    نهخواهد ز سنگین دلان مومیائی

    می صوفی افکن کجا میفروشند
    که در تابم از دست زهد ریائی

    رفیقان چنان عهد صحبت شکستند
    که گویی نبودست خود آشنایی

    مرا گر بگذاری ای نفس طامع
    بسی پادشائیی کنم در گدائی

    بیاموزمت کیمیای سعادت
    زهم صحبت بد جدایی جدایی

    مکن حافظ از جور دوران شکایت
    چه دانی ای بنده کار خدائی
    سلام داداش مهدي خوبي؟ آخ گفتي اين عكسه الان دقيقا شرح حاله منه!
    دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند
    گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

    ساکنان حرم سر عفاف و ملکوت
    با من راه نشین باده ی مستانه زدند

    آسمان بار امانت نتوانست کشید
    قرعه ی کار به نام من دیوانه زدند

    جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
    چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

    شکر آن را که میان من و او صلح افتاد
    صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند

    آتش آن نیست که از شعله ی آن خندد شمع
    آتش آن است که در خرمن پروانه زدند

    کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
    تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند

    سلام دوست گرامی
    ممنون بابت شعر
    اینم شعر رو از من بپذیر از حافظ عزیز
    امام زین العابدین (ع):
    هر کس به مردم نسبتی بدهد که در آنها هست، به او نسبتهایی خواهند داد که در او نیست.

    (واقعا جا نداره در سخنان این بزرگواران بیاندیشیم و از اونها درس بگیریم و عمل کنیم؟؟؟)
    آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط..
    از دوری تو غمین و نالان هستیم
    وز کردۀ خود کمی پشیمان هستیم
    اصلیت ما را تو اگر می پرسی
    از کوفه ولی مقیم تهران هستیم!
    ما لشگری از سلاح روسی داریم
    در دوز و کلک رگ ونوسی داریم
    هر جمعه که شد بیا که ما منتظریم
    این هفته فقط نیا عروسی داریم
    از جور زمانه ما شکایت داریم
    اندازۀ کوه و صخره حاجت داریم
    ما مشکلمان گرانی و بیکاریست
    آقا به نبودنت که عادت داریم..
    ما قیمت روز ارز را می دانیم
    معیار بهای بورس در تهرانیم
    فعلا دو سه روزیست هوا پس شده است
    هر روز دعای عهد را می خوانیم
    صد موعظه کن ولی ز تسلیم نگو
    از خمس و زکات و ضرب و تقسیم نگو
    آقا تو بیا ولی فقط با یک شرط...
    ار آنچه که ما دوست نداریم نگو!

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا