bmd
پسندها
2,747

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • انگار دارم کم میارم
    مرسی
    امضام و چند هفته هست عوض کردم
    درسا رو میخونید؟
    با رئیسم بحثم میشد ....همیشه حرف زور میزنه منم تو کتم نمیره ...در این راستا طبق صحبتهای رد و بدل شده بین جناب رئیس و مدیر عامل، جناب آقای مدیر عامل تصمیم گرفتن بنده جلو چشمشون باشم ..... و بنده را تحت نظر بگیرن .....
    ای خداااااااااااااا
    به به
    مرسی
    سلام
    خوبین؟
    صبح شما هم بخیر
    البته من از 8 بیدارم
    نه نمیکشمت ...فعلا نظرم عوض شده ...
    میذارم زنده بمونی و زجر بکشی
    هم این و هم اینکه دلم یخواد امروز یکی رو بکشممممممممممم
    ممنون حاجی ممنون دوست خوبم
    این سپید هم دوست خوبیه ولی خیلی خشن ناکه در مورد من و تو با احساس مشترکمون
    حاجی سفر به خیر استاد قرار دهن ما رو آسفالت کنه , تمرین دارد شدید قرار بزنه
    حاجی دعا کن ختم به خیر بشه
    میبینمت ایشالله
    آره حاجی جون اوجوووووووووووووووور....زیادی رو ابرا نرو واست خوب نیستاااااااااااااااا...
    چیز میشی حاجی...
    سلام
    حاجی من دارم میرم دانشگاه متاسفانه
    فعلا خدا حافظ تا بیام در خدمتت
    این سپید داره بد جور میزنه ها
    سلام........ صبحت بخیر ...
    خوبی؟
    یه چیزی میگم به هیشکی نگیا....
    دلم برات تنگ شده بود
    به هیشکی نگوووووووووووووووووو
    سلام حاجی جون...خوبی؟صبح زیبای بارونی شما هم بخیر...
    نه عزیز زیاد نت نمیام...فقط یه کوچولو میام و میرم...
    خوشی حاجی جون؟
    می کشمت ....................................................................................................................
    نه عزيزجان اين چه حرفيه...منظور من از ايراد نظر...يعني فرمايش شما و نقطه نظراتتون بود....نه ايراد و عيب...متاسفانه كلمه ايراد در بين زبان محاوره معنايش به تاراج رفته و به خطا پذيرفته شده...ايراد از اورد يا فرمايش گرفته ميشه...ممنونم دوست خوبم كماكان منتظرم.
    سلام
    ممنون که سری به من زدید،خیلی سرم شلوغه وقت ندارم زیاد به باشگاه سر بزنم ولی بازم از توجهتون ممنونم.موفق باشید.
    نگاهت می‌کنم، بی‌پروا
    شاید که نگاهم را به نگاهی پاسخ دهی
    به هر غمزه‌ای دل تنگ مرا به طپش می‌آری

    به چشمانت که می‌رسم خیره می‌مانم
    نیازمند نگاه توام
    تا در من زنده کنی هر آنچه بی حضورت مرده
    روی مگردان
    بگذار ذوب شوم در نگاهت
    بگذار رهسپار سرزمین سکوت شویم
    آنجا که لب خاموش است و چشم سخن می‌گوید

    چشمانت را می‌بندی
    .........................شب فرامی‌رسد
    دوست عزيزم...اختيار داريد شكسته نفسي ميكنيد
    من هم هيچكدوم از نوشته هام بر اساس استاندارد نيست كه نظري طبق استاندارد بخواهم
    من نظري طبق احساس خواستم
    ممنونم از ايراد نظرتون...ميشه محبت كنيد و دقيقتر موارد رو گوشزد بفرماييد؟؟البته اين رو هم متذكر بشم كه كاملا في البداهه بود
    مشتاق شنيدن نظراتتون هستم. [IMG] [IMG]
    نوشته های من فقط به درد خودم میخورن دپرسی هستن ...:دی

    :gol:
    اگه متن جالبی داشتم یا پیدا کردم چشم حتما:gol:

    مواظب خودت باش ...
    سلام. مرسی زیاااااااد:gol:

    میدونم عزیزم ... یه روزایی ... یه لحظه هایی آدم به سکوت بیشتر احتیاج داره ...


    آدم ها مي ­آيند

    زندگي مي­ کنند

    مي­ ميرند

    و مي­ روند

    اما ...

    فاجعه­ ي زندگي تو

    آن هنگام آغاز مي­ شود

    که آدمي مي­ ميرد

    اما

    نمي رود !

    مي­ ماند ...

    و نبودنش در بودن تو

    چنان ته­ نشين مي شود

    که تو مي­ ميري در حالي که زنده­ اي

    و او زنده مي­ شود در حالي که مرده است ...!

    آزاده طاهائي
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا