termah
پسندها
1,107

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شما بهترينيد داداشه گلم. ايشالا عروسيه پسراتون جبران كنيم:smile::gol:
    خواهش ميكنم چوب كاري نفرماييد،من انچه كه واقعيت اس بازگو ميكنم البته دوست هم ندارم كسي از نوشته هايم ناراحت شود
    امون از دست نت خراب و کم سرعت...
    میدرکمت...
    خودم کشیدم...بد دردیه....[IMG]
    هوا کجاش گرمه...
    اینجا که "هوا بس ناجوانمردانه سرد است"

    سلاااااااااام آجیه گلم خوبی؟
    از 8صب تا 4.30کلاس بودم امشبم تو اتاقم تهنااااااااااام
    هم اتاقام رفتن خونه ولی من فردا کلاس دارم شنبه میرم
    مواظب خودت باش
    بوس
    ترماه....
    من الان تازه متوجه شدم که add نیستم باهات...

    راستی من حوصله ی اون اسپمگاه رو ندارم
    ببخش...
    سلام.خوشحال میشم نظرت را بدونم
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/261872-با-این-جمله-موافقین-با-مخالف-لازم-نیست-که-گذشته-خود-را-دقیق-و-صریح-بیان-کنید.?
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/261864-آیا-انجام-تحقیق-در-شرایط-فعلی-جامعه-نتیجه-می-دهد؟؟؟?
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/261859-آیا-حاضر-به-انجام-جراحی-زیبایی-هستید؟؟؟?
    یکی میره کتابخونه کتابش رو پس بده.....
    خانم کتابدار میگه : خوب کتابش جالب بود ؟
    میگه : والا شخصیت زیاد داشت
    و داستان خاصی هم نداشت
    خانم کتابدار میگه : ای وای پس شما دفترچه تلفن منو برده بودید!!!!
    سلام ، به سیستم گویای نانوایی شاطر اکبر خوش آمدید
    جهت اطلاع از قیمت نان عدد 1
    ثبت نام خرید نان به صورت قسطی عدد 2
    طرح های تشویقی رنگی عدد 3
    و شرکت در قرعه کشی پنج نان رایگان در هفته عدد 4 را فشار دهید
    برای تا ابد ماندن بايد رفت ... گاهی به قلب کسی ... گاهی از قلب کسی
    مردی می ره پیش کشیش تا اعتراف کنه. می گه: من در زمان جنگ جهانی دوم به یک مرد در خانه خودم پناه دادم.
    کشیش می گه: خوب این که گناه نیست!
    مرد می گه: ولی من بهش گفتم برای هر یک هفته ای که در خانه من بمونه باید ۵ دلار بپردازه.
    کشیش می گه: درسته که کارت خوب نبوده، ولی تو با نیت خوبی این کار رو انجام دادی.
    مرد می گه: اوه! متشکرم! خیالم راحت شد. فقط یه سوال دیگه…
    کشیش می گه: بگو فرزندم.
    مرد می گه: آیا باید بهش بگم که جنگ تموم شده
    معلم: کی می دونه چرا هواپیما پروانه داره؟
    رضا: آقا اجازه؟ برای اینکه خلبان عرق نکنه!
    معلم: از کجا فهمیدی؟
    رضا: آقا اجازه؟ یه دفعه که ما داشتیم فیلم تماشا می کردیم، دیدیم که وقتی پروانه هواپیما از کار افتاد، خلبانه خیس عرق شد!
    دیوانه اولی: من وقتی رو کله ام وامیستم خون توی سرم جمع میشه، ولی وقتی روی پاهام وامیستم، خون تو پاهم جمع نمی شه، می دونی چرا اینجوریه؟
    دیوانه دومی: خوب معلومه، چون پاهات مثل کله ات تو خالی نیستند!!!
    غضنفر هی نگاه به گوشیش میکرده و میخندیده ، بهش میگن اس ام اس اومده ؟ میگه آره ، میگن چیه ؟ میگه یکی هی اس ام اس میده Low Battery !!!
    یارو میره جوراب فروشی میگه جوراب دارین ؟
    فروشنده میگه مردونه ؟
    یارو باهاش دست میده میگه مردونه !
    از قلمراد می پرسن آرزوت چیه؟
    میگه: دکتر بشم از اتاق عمل بیام بیرون بگم: متاسفم!
    فخر فروشی در سال ۹۰ !
    دیشب نون سنگک خوردیم با پنیر
    تازه لامپامون هم روشن بود !
    غضنفر باباش میمیره بهش میگن مراسم نمیگیری؟
    میگه نه به جاش میریم مشهد
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا