والله زمین برای من جای قشنگی نیست؛ برا تموم آدما دیگه مردم!
به خاطرات تلخ و بد گره خوردم؛ والله تموم سال برای من شده پاییز…
چقدر خیره بشم به عکس روی میز! دیگه شدم بدون تو مرد پاییز…
صدام خیلی گرفته مثل صدای سازم؛ میخوام دنیامو بازم کنار تو بسازم
دلم تنگه یه لحظه، بازم پیشت بشینم!
خیلی دلم تنگه گلای باغچه رو چیدم من ببین چه قشنگه
لباس نو پوشیدم واست ببین چه خوش رنگه
بهم میاد یا نه بد نشدم من که
ببین چقدر آروم بغضمو قورت میدم نمیاد از این چشا اشک که
آروم بغل کردم عکسامونو بد نبودم من که
دلمو گم کردم اما باز خیلی دلم تنگه آروم شدم سنگدل
آروم دل چه آسون نشست دلم ببین
آروم دل...
خیلی دلم تنگه گلای باغچه رو چیدم من ببین چه قشنگه
لباس نو پوشیدم واست ببین چه خوش رنگه
بهم میاد یا نه بد نشدم من که
ببین چقدر آروم بغضمو قورت میدم نمیاد از این چشا اشک که
آروم بغل کردم عکسامونو بد نبودم من که
دلمو گم کردم اما باز خیلی دلم تنگه آروم شدم سنگدل
آروم دل چه آسون نشست دلم ببین
آروم دل...
دلم گرفته از همه تو قلب من جهنمه نگو به قلب من برو دوست دارم فقط تورو
ستاره ی شبم چرا به غربتم نمیزنی به قلب بی قرار من چرا دمی نمیزنی
ستاره ی شبم چرا به غربتم نمیزنی به قلب بی قرار من چرا دمی نمیزنی
غمم گرفته بعد از این تو روی زندگی بخند برام بخند
بدون تو دلم غمه برن همه فقط یه بار برام بخند
ستاره ی شبم چرا به غربتم نمیزنی به قلب بی قرار من چرا دمی نمیزنی
ستاره ی شبم چرا به غربتم نمیزنی به قلب بی قرار من چرا دمی نمیزنی
مادر بچه بودیم میگفتی صدو بیست ساله شی
الان باید بالای سرم روی سنگ قبرم باشی
صد و بیست ساله این دنیا فقط بیست سال بود
مادر دعا کردی اما پشتم نبود
مادر دعا کردی این عروس خونه ات شه
فکرشو میکردی عروست باعث مرگم شه
مادر حلالم کن اشکات رو سنگ قبرمنه
به همین اشکات قسم بریده بودم از همه
مادر من با...
امشب واس اخرین بار دارم عکساتو میبینم
نیستی ببینی بی خدافظی میرم
یه تیغ روبه رومو مشت پره قرصه
رگام ک سهله سنگم میباره
نه گلایه ای دارم نه شاکی ام از
فقط ازت میخام وجدانتو بزاری وسط
اون وقت میفهمی چاره امثال من مرگه
از قدیم گفتن جواب بارون تگرگه
مدیونی وقتی مردم حتی به مردم نگا کنی
بالای جنازم...
تو مپندار که مهر از دل محزون نرود
آتش عشق به جان افتد و بیرون نرود
وین محبت به سد افسانه و افسون نرود
چه گمان غلط است این ، برود چون نرود
چند کس از تو و یاران تو آزرده شود
دوزخ از سردی این طایفه افسرده شو
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او
داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بسکه دادم همه جا شرح دلارایی او
شهر پرگشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد
کی سر برگ من بی سر و سامان دارد