shahab1999
پسندها
12

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • خیلی خوبه .. هم داری از وقتت استفاده می کنی و هم استعداد هات رو می شناسی و ازش بهره میبری ... خوشحالم نه برای اینکه دوران سختی داری .. برای اینکه داری پر بارش می کنی و این طور که خودت میگی داری تلاشت رو هم میکنی ... میگذره اما بذار بعدا که یادش میوفتی یکی از بهترین دوران زندگیت باشه ...
    باوشههههههههههههههه شهاب سنگ ؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!:biggrin: بخند تا مشکلات کم بیارن نه تو ...;)
    سلام .. چه عجب از این ورا ؟؟!!!1
    صفا آوردی ... شکر خدا ... با بی پولی مسازیم و البته که میسوزیم ...
    حوصله ت سر رفته ؟؟!! زیرشو کم کن سر نره ...
    یعنی اونجا کار نیست تو انجام بدی که میری داستان مینویسی ؟؟!!!
    می تونی یه چند تا بشکه گاز و نفت رو بیاری باشگاه ؟؟!!!! :cool:
    خو خوبه .. ولی تو بیشتر از این ازت بر میاد ... میگم آآآآآآآآآآآآ میخوای یه چند تا پیشنهاد خوب بدم که سرگرم بشی ؟؟!!!! :cool:
    داداش شهاب من یه مرده ... مرد هم از کار خسته نمی شه ....
    شیراز که دختر خوب زیاده ... فک کنم داداش باید یه دوره برات بذارم هااااا :D
    شووری پاش شکسته .. بیمارستان و پرستاری و مهمون داری و فیزوتراپی .....
    اینجا هم صبح برف می یومد ....
    سلام شهاب ..
    خوبی پسر ؟؟
    کجاهایی تو ؟
    هی میری تو غیب و بر می گردی ؟؟؟!!!!
    مگه چیکار کرد ؟؟!!!
    سلام ب روی ماهت ب اون چشای نازت چطوری شهاب جون جون ؟؟؟؟؟؟
    خوبی؟؟؟؟؟؟
    ن بابا مگه دیونه شدم هاااااااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:D
    اولین روز دبستان بازگرد
    کودکی ها شاد و خندان باز گرد

    درسهای سال اول ساده بود
    آب را بابا به سارا داده بود

    درس پند آموز روباه و خروس
    روبه مکار و دزد و چاپلوس

    روز مهمانی کوکب خانم است
    سفره پر از بوی نان گندم است

    با وجود سوز و سرمای شدید
    ریز علی پیراهن از تن می درید

    تا درون نیمکت جا می شدیم
    ما پر از تصمیم کبری می شدیم

    پاک کن هایی ز پاکی داشتیم
    یک تراش سرخ لاکی داشتیم

    کیفمان چفتی به رنگ زرد داشت
    دوشمان از حلقه هایش درد داشت

    مانده در گوشم صدایی چون تگرگ
    خش خش جاروی با پا روی برگ

    همکلاسیهای من یادم کنید
    باز هم در کوچه فریادم کنید

    همکلاسیهای درد و رنج و کار
    بچه های جامه های وصله دار

    بچه های دکه سیگار سرد
    کودکان کوچک اما مرد مرد

    کاش هرگز زنگ تفریحی نبود
    جمع بودن بود و تفریقی نبود

    کاش می شد باز کوچک می شدیم
    لااقل یک روز کودک می شدیم

    یاد آن آموزگار ساده پوش
    یاد آن گچها که بودش روی دوش

    ای معلم نام و هم یادت به خیر
    یاد درس آب و بابایت به خیر

    ای دبستانی ترین احساس من
    بازگرد این مشقها را خط بزن

    مهر بر همه بچه مدرسه ای های قدیمی مبارک:smile:
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/488896-خدا-چه-رنگیه-؟-چه-شکلیه?p=6811481#post6811481
    چراااااااااااااااااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پسرم چرا اینکارو کردی سوخاری میشی هااااااا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    تـــــــولـد نــسترن بــــــانو «» ســرپاسبان شـــمالیااااا «» island1991
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا