پریروز رفته بودیم جایی مهمونی،صاحبخونه یه پسر بچه 4/5 ساله داشت..
داشتم میوه پوست میکندم که یه دفه دیدم پسر صابخونه با یه چیزی از پشت محکم زد تو سرم ... از شدت ضربه چشم داشت سیاهی رفت!!!
یه دفه باباش دعواش کرد گفت چرا عمو رو زدی
برگشته میگه میخام ببینم دور سرش از اون ستاره ها و پرنده ها می چرخه یا نه
مامانمم با کلی ذوق برگشته میگه اخیی عزیزم چقدر پسرتون کنجکاوه
منو میگی :|
بقیه مهمونا
))