sarmashigh
پسندها
183

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • شب هم آهنگی
    لب‌ها می لرزند.
    شب می تپد.
    جنگل نفس می کشد.
    پروای چه داری، مرا در شب بازوانت سفر ده.
    انگشتان شبانه ات را می فشارم ،
    و باد شقایق دور دست را پرپر می کند.
    به سقف جنگل می نگری:
    ستارگان در خیسی چشمانت می دوند.
    بی اشک ،
    چشمان تو نا تمام است،
    و نمناکی جنگل نارساست.
    دستانت را می گشایی ،
    گره تاریکی می گشاید.
    لبخند می زنی ، رشته رمز می لرزد.
    می نگری ، رسایی چهره ات حیران می کند.
    بیا با جاده پیوستگی برویم.
    خزندگان در خوابند.
    دروازه ابدیت باز است.
    آفتابی شویم.
    چشمان را بسپاریم ، که مهتاب آشنایی فرود آمد.
    لبان را گم کنیم، که صدا نا بهنگام است.
    در خواب درختان نوشیده شویم ،
    که شکوه روییدن در ما می گذرد.
    باد می شکند ، شب راکد می ماند.
    جنگل از تپش می افتد.
    جوشش اشک هم آهنگی را می شنویم ،
    و شیره گیاهان به سوی ابدیت می رود.
    جوشش اشک هم آهنگی را می شنویم ،
    و شیره گیاهان به سوی ابدیت می رود.
    سهراب سپهری
    دوست عزیز ،دوست داشتید و وقت به خواندم برید:gol:
    سرابی به اسم دنیا
    تاوان
    :gol::gol::gol:....
    سلام ،ممنون :gol:...
    شکر که خوب هستید ..
    امیدوارم همیشه خوب وتندرست باشید :smile:....
    1
    بام را برافکن ،



    و بتاب ،


    که خرمن تیرگی اینجاست.
    بشتاب ،


    درها را بشکن ،


    وهم را دو نیمه کن ،


    که منم


    هسته این بار سیاه.


    اندوه مرا بچین ،


    که رسیده است.


    دیری است،


    که خویش را رنجانده ایم ،


    و روزن آشتی بسته است.


    مرا بدان سو بر،


    به صخره برتر من رسان ،


    که جدا مانده ام.


    به سرچشمه "ناب" هایم بردی ،


    نگین آرامش گم کردم ،


    و گریه سر دادم.


    فرسوده راهم ،


    چادری کو میان شعله و با ،


    دور از همهمه خوابستان ؟
    2
    و مبادا ترس آشفته شود ،


    که آبشخور جاندار من است.


    و مبادا غم فرو ریزد،


    که بلند آسمانه زیبای من است.


    صدا بزن ،


    تا هستی بپا خیزد ،


    گل رنگ بازد،


    پرنده هوای فراموشی کند.


    ترا دیدم ،


    از تنگنای زمان جستم .


    ترا دیدم ،


    شور عدم در من گرفت.


    و بیندیش ،


    که سودایی مرگم .


    کنار تو ، زنبق سیرابم.


    دوست من ،


    هستی ترس انگیز است.


    به صخره من ریز،


    مرا در خود بسای ،


    که پوشیده از خزه نامم.


    بروی ،


    که تری تو ،


    چهره خواب اندود مرا خوش است.


    غوغای چشم و ستاره فرو نشست،


    بمان ، تا شنوده آسمان ها شویم.


    بدر آ،


    بی خدایی مرا بیاکن،


    محراب بی آغازم شو.


    نزدیک آی،
    تا من سراسر ((من)) شوم.




    سهراب سپهری
    سلام بدجنس من خوبم تو چی؟
    عکس بارون میفرستی اره؟
    اتفاق باز داشت بارون مییبارید:razz:
    خواهش میشه
    ممنونم ایشالا شمام همیشه سربلندوپایدار باشین
    ما همیشه یاد دوستان هستیم حتی وقتی سرنمیزنیم
    دورم به صورت از در دولتسرای تو لیکن به جان و دل ز مقیمان حضرتم



    مرسی
    یه تاپیک ایدز زدم
    کسی نمیره توش
    سفارشی بود
    دیدم تاپیکش بدتر از بیماراش تنهاس!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا