S
پسندها
588

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره




  • [نظرسنجی انتخاب کتاب] اولین دور هم خوانی تالار کتابخانه | بهار 94
    سلام عزیزم اخ اصلا ندیده بودم
    من خوندمش
    اگر این کاروبکنی ممنون میشم مرسی
    راستی دوستم اینو یادم رفت بگم
    هر روز فقط 30 تا تشکر داری بیشتر از اون دیگه نمیتونی تشکر کنی
    واست غیر فعال میشه
    سلام عزیزم
    خوش اومدی :w33:
    من سوالتو دیدم
    بببین پایین هر تایپک اون گوشه سمت راست نوشته تشکر اگه روش کلیک کنی پیام تشکرت ثبت میشه;)
    باشه میرم

    برای همیشه

    میتونی در رو به روی کافرای راستین باز کنی

    من همون خوشه ی دست نخورده ام که مستت نمیکنم

    دیگه دنبالت نمیگردم

    همینو میخوای؟

    باشه میرم

    دیگه ناراحت نباش

    خوشحال باش

    چون داغونم کردی

    من مثل تو شعر بلد نبودم

    جمله ی زیبا بلد نبودم

    ببخشید که خنگ بودم و همه چیز رو خیلی دیر میگرفتم


    ببخشید که جسارت کردم و فقط خیلی ساده عاشقت شدم

    ببخشید که در حدت نبودم

    فقط ببخشید

    ببخشید

    ببخشید

    برای همیشه خداحافظ


    خداحافظ مهدی


    فقط هر وقت حس کردم این متن رو خوندی ، میام و پاکش میکنم.نگران نباش من آبروبر نیستم که بیام اون جا و آبروتو ببرم، اینارو هم فکر نکنم جز خودت کسی متوجه بشه.چون نصف

    بیشترشون خودت هستی.
    چه خیانتی؟

    چه دروغی؟

    میدونم از من بدت میاد

    از اولش هم بدت میومد

    چون فهمیدی من مثل اون کافرای راستین نیستم

    چون فهمیدی من پاکم و نمیتونی منو تو دام بندازی

    چون فهمیدی نمیتونی از من سوء استفاده کنی

    وقتی اون گرگ گفت: برو باهاش رابطه برقرار کن، که بهش نیاز داری، وقتی غروب گفت از خودت هدیه میکنی، وای که چه خنگ بودم همون موقع نفهمیدم.


    منتظر بهانه بودی

    نمیدونستم اون دختر هم خودتی.

    آره من دخالت کردم

    چون حسادت کردم

    و تو از قصد این کارهارو کردی که منو آزار بدی

    همیشه آزارم دادی

    همونجایی که بار اول دیدمت

    میدونستی حساسم

    میدونستی دوست دارم

    میدونستی

    میدونستی پاک بودن برام چقدر مهمه

    میدونستی

    ولی آزارم دادی

    با اون نگاها که به دروغ گفتی سهوی بود


    خدا همیشه میگفت که منافق و ریاکار.میگفت مفسد بداندیش ، ولی من باور نکردم.یعنی دوست نداشتم باور کنم. ولی اون وبلاگی که هنوز مسدودش نکردی و یه

    چیزای خیلی خیلی زشت در مورد "سوپ جو" نوشتی تو اسفند 93، دارم کم کم باور میکنم که فقط خداست که راست میگه.
    باشه فراموشش نکن.

    دعا کردم برگرده

    دعا کردم خوشحال بشی

    دیدی یه دختر ساده ی عاشق بینوا پیدا کردی، تا میتونی آزارش بدی تا دلت خنک بشه ؟ تا زخم قبلیت یکم خوب بشه؟

    مگه همون میم مثل الف نبودی که گفت چشم عقابی؟گفت قدیسه؟مگه همون موقع نگفتی احترام بزار و دیگه نیا؟

    به خدا نمیخواستم ناراحتت کنم

    به خدا نمیدونم چجوری از غروب سر درآوردم

    به خدا نمیدونم چجوری سر از گرگ و مورچه درآوردم

    حس کردم

    فقط حس کردم که تویی

    لعنت به عشق

    لعنت به عشق

    لعنت به عشق

    لعنت به من

    لعنت به من

    لعنت به من
    تو میدونی با دلم چکار کردی؟

    میدونی؟

    همیشه مظلوم نمایی کردی

    همیشه طلبکار بودی.

    همیشه خودت یکطرفه به قاضی رفتی

    تهمت زدی.توهین کردی.تحقیر کردی.

    تو نوشته هات حس میکردم.

    هیچی نگفتم چون نمیخواستم ناراحتت کنم

    ولی الان دیگه ناچارم بگم.دردی که تو این یکسال و نیم داشتم و همش تو دلم نگه داشتم.زخمایی که زدی ، اشکایی که... تب کردنام، قلبی که هر بار به یادت تند تند

    میزنه

    من نمیخوام عشق گدایی کنم

    از عشق یکطرفه متنفرم

    من آویزون نیستم

    ولی آخه بی انصاف حداقل با من مدارا میکردی تا بتونم آروم آروم فراموشت کنم.میدونم هر بار که آی پیمو میبینی هم اینجا هم تو اون یکی سایتت، ناراحت میشدی و از

    من بدت میومد،

    بابت همه ی اون موقع ها ببخشید.اینجا هم دیگه نمیام چون میدونم همون ادمینی و آی پی مو میبینی.

    من چه گناهی کرده بودم که "خاطره" ولت کرده و رفته؟
    چرا اینطوری میکنی؟

    چرا اینقدر آزارم میدی؟

    مگه من چکار کردم ؟

    مگه همون که اون توهین های خیلی خیلی بد رو کرد نبودی؟

    مگه همون نبودی که گفتی" بلا به سرت میارم"؟

    مگه همون نبودی که گفتی "عصر تنهایی"؟

    مگه مگه همون نبودی که گفتی" شوخی شوخی وارد قلبم شدی"؟

    مگه وقتی موقع ولادت بهت ایمیل دادم،اینطرف نگفتی "پشیمان میشوی"؟

    مگه تو ایمیل نگفتی تو ادامه دادی و من فقط پاسخ دادم؟

    مگه همون نیستی که گفتی " حست دگرگون شده"؟

    مگه همون "اطلاعات لطفا" نبودی که گفت هنوز "خاطره" رو دوست داره و به هیچ کی نمیخواد فکر کنه؟

    مگه همون نبودی که گفتی "جمع کن کاسه و کوزه تو" ؟

    مگه همون نبودی که گفتی "جنگ زرگری" ؟

    مگه همون نبودی که گفتی "مسلمان دروغین" ؟

    مگه همون که اون اس ام اس ها رو داد و گفت "شهر حیوان" تو نبودی؟

    مگه همون نیستی که گفتی"گذشته اگه برگشت، تلفنشو جواب نده"؟

    مگه همون نبودی که گفتی "مرحله ی آخر"؟ "فقط برای خواب میخواستی"؟

    مگه همون گرگ نیستی که گفت خیانت؟

    مگه همون سحر نیستی که گفت "خیلی محترمانه بگی که چشم دیدنمو نداری"؟
    تو که نیستی
    همه چی تیره و تاره
    همه چی رنگ خزونه

    به خدا میسپارمتون. التماس دعا:gol:
    ساعت 5 به بعد امروز نیستم.احتمالا ساعت 12 شب به بعد برگردم. فردا صبح هم از ساعت 7.30 نیستم احتمالا ساعت 3 یا 4 بعد از ظهر برگردم. فعلا خداحافظ.
    مواظب خودتون باشید:gol:
    شبها خیلی برام سخته بیام تو اینترنت.دلیلش رو میدونید.خواهش میکنم اگه بعضی روزها یا شبها نیومدم، ناراحت نشید و خدای نکرده زود قضاوت نکنید.
    کدوم یکیشون شمایید؟ اصلا هستید؟ به خدا نمیدونم. یه نشونه ای چیزی بدید.آی کیوم تو این چیزا از اون دختره که بهتون میگه "عزیزم" هم کمتره. همش فکر میکنم که همون هستید که هر روز پیام میده.همون آی... اگه اون باشید من میمیرم از اینکه اون حرفا رو بهتون زدم.وای اگه اون باشید، باید همه ی پیامهامو مرور کنم.خیلی شرمنده میشم.
    یا فکر میکنم همون که شعر میگه هستید.
    نمیدونم فقط کلافه ام از این همه شخصیتهای مختلفی که دارم تو ذهنم از شما به تصویر میکشم.

    ******************************************

    از دستتون خیلی ناراحتم. کلی نذر و نیاز کردم ،اونوقت شما اصلا نرفتید؟ ولی آخه چرا؟
    واقعا چرا؟ چرا گوشیم اینطوری شد؟ نمیدونم بازم فکر کنم که سوء تفاهمه و کار شما نبوده؟ یا فکر کنم که تلافی اون دو سه ماه نبودنمه؟ یا به خاطر اون حرفاست؟ مگه نگفتید که ناراحت نمیشید و منو بخشیدید؟

    ************************************************************************
    فردا نیستم.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا