من در این خانه به گمنامی نمناک علف نزدیکم
من صدای نفس باغچه را می شنوم
و صدای ظلمت را وقتی از برگی می ریزد
و صدای سرفه روسنی از پشت درخت
عطسه اب از هر رخنه سنگ
چکچک چلچله از سقف بهار
و صدای صاف باز و بسته شدن پنجره تنهایی
و صدای پاک پوست انداختن مبهم عشق
متراکم شدن ذوق پریدن در بال
و ترک خوردن خودداری روح
...
من به اغاز زمین نزدیکم
نبض گل هارا می گیرم
اشنا هستم با سرنوشت تر اب عادت سبز درخت
فرا رسیدن بهار و تجدید حیات طبیعت خجسته باد امیدوارم در سال جدید به همه ارزو های قشنگتون برسید