دردهای پر التهابم را
در مزرعه ی نگاهت ، همدم خواهم کرد
و غروب های دلگیر جمعه را
به امید روزهای درپیش
به خواب خواهم سپرد
خورشید در چشمانت جاری
و ابرغمناک بهاری همسایه ات
خواهم بارید از اسمان نیلگون
تا طراوت بخشم
دل الودگی ات را...
نه اتفاقا همشون دوستن ولی ازین دوستان امروزی
میدونی چی جالبتره؟؟
جالبتر اینه که خدا اینا رو گذاشته من ببینیم و عاشق خودش بشم ولی اینا رو دیدم و عاشق همینا شدم فقط.