بوی بهار دارد از سر و روی خانه مان بالا میرود!
و درخت سبزخانه همسایه...
پنجره مان را درآغوش گرفته است!
و بوی بهارنارنج حیاط...
تمام مرا باخدا چشم درچشم میکند!
کاش این بار...
باصدای توپ وتفنگ جارچی
روزنه های قلب من گشاد شود!
آن قدر گشاد...
که فقط خدابتواند چارچوب درش را پر کند!
و درخت سبزخانه همسایه...
پنجره مان را درآغوش گرفته است!
و بوی بهارنارنج حیاط...
تمام مرا باخدا چشم درچشم میکند!
کاش این بار...
باصدای توپ وتفنگ جارچی
روزنه های قلب من گشاد شود!
آن قدر گشاد...
که فقط خدابتواند چارچوب درش را پر کند!