nooshafarin
پسندها
2,368

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نوشی جونم سال نو مبارک ساال خوب و پز از شادی داشته باشی


    عید را، با زیبایی‌هایش
    با بهاری که شاید بهار همگان نباشد
    بهاری که تنها بهار زمین بود، و دیگر زمین سبز نیست ....
    عید را
    تلخ و شادی‌هایش را
    بگذریم از عید
    یک سال گذشت ....
    سال جدید را، برایت آرزوی شادی ها دارم
    پرشور، پر انرژی و سرشار از موفقیت باشی

    [IMG]

    برای لحظه‌ لحظه‌های زندگیت، آرزوی خوشبختی دارم
    قلبی سفید، پاک، و آرام :gol:


    [IMG]


    هر بهار

    سبز شدن را یادمان می دهد

    که میان زمستان دلها ،

    هر شکوفه

    قاصد زندگی است .



    دلتان ،

    بهاری

    زندگیتان ،

    پر از شکوفه

    و بهارتان

    سر سبز باد ....



    " سال نو پیشاپیش مبارک "

    [IMG]
    حالا چرا معمار + مهندس هان؟ چرا عمران + مهندس نه؟
    فک کنم دلیلش اینه که معمار قبل از اینکه مهندس باشه یه هنرمنده، واقعیته امرم همینه دیگه غیر اینه؟ قبلنم فک کنم باید با بچه های هنر امتحان میدادین تا معماری قبول شین حالا نمیدونم چرا جز فنی مهندسی شده .جایه سواله ... چی بگوم والله من که سر از کار این سیستم اموزشی در نیاوردم. ولی خداییش از همه با کلاستر تو دانشگامون این معمارا بودن هم دختراش دوباره هم دختراش:D پسراش زیاد تعریفی نداشتن، استاداشونم خیلی بانمک بودن، استادای ما با کتو شلوارای خاکی و موهایه ژولیده میومدن تو کلاس، بعبارته دیگه مستقیم از کارگاه میومدن دانشگاه ولی اساتیده معماری همه موهاشونو دم اسبی میبستن با شلوار جینو کفشایه انچنانی، خیلیم مودبو دوس داشتنی بودن خوش اخلاقم بودن، برعکسه استادای ما:(....
    ای بابا نوش افرین دس به دلم نزار که خینیه.. شلمانم دیگه کرکو پرش ریخت، اخه من کی تا 2 نصفه شب بیدار میموندم نهایتش 12/30. تا دیاز پام نخورم خواب نمیگیره که... کیش میشششششششششششششششش
    من به این چیزی که گفتی اصلا فکر نمیکردم
    بیخیال
    ثوط همون صوطه دیگه ، سواتت هم نم کشیده گذشت دیگه فک کنم حسابی پیر شدی !!!
    چقد باهوشی از کجا میدونی که نخوابم بدتر میشم؟!
    زکات علم ، گفتنش به دیگرونه!
    ....
    توام خواب نداری مثه من...
    فردا مگه نباید بری سره کار دختر، نکنه مودبانه اخراجت کردن
    شبت خوش ، خوب بخوابی
    من حالم خوش نیست:razz:
    خیلی هم خوبم:confused:
    حالا که اینطور شد نمیرم بخوابم تا بهت ثابت کنم که هیچ کارم نشده ....
    :cry:
    حالا تو هی نمک بپاش رو زخممون... ببین میتونی تا سیزده بدر دق مرگمون کنی
    در ضمن یوسفه کنعان دیگه به ایران بر نمیگرده:crying: من باید برم اونجا، اینو باید واسه اون میخوندی
    ای....
    ببین چطور با چرب زبونی سنمونو فهمید... خیلی نامردی
    ساده ایم دیگه چیکار میشه کرد، فعلا یکی طلبت، دارم واست حالا. حالا نمیشه حدودشم بگی با تلرانسه + -5 سال.
    ولی جدی تنها معماری که بنظر میاد یه چیزی بارشه (گفتم بنظر میاد جو گیر نشی حالا) تو و اون ارتمیسه شیطونین، والله معمار جماعت ندیدیم بتونه اسمه یا معماره خارجکی رو بگه، حالا نهاااااااااااااااااااااایتش کتابه نویفرت رو بشناسه هنر کرده... خوشمان امد. در ضمن شما چقد علاقه داری ابعاد وجودی عمرانیا رو کشف کنی هان؟ خودتو درگیر نکن دخترم پیچیدگیش از حل یه معادله دو مجهولی پیچیده تره.. در ضمن " شرطه لازمه هر پروژه ای یه معماره ولی شرطه کافیش یه مهندسه عمرانه گله گلابه" اینو با اب طلا بنویس قاب کن بزن سینه دیوار
    جدی میگی انگاری فراموشی گرفتم
    آی خدا مُردم طاقت موندن ندارم:D
    پس دیگه برم... تو هم فرار نکن چون الان نمیتونم به حسابت برسم :D
    آی چرا دستم رو لقد میکنی
    نوش آفرین خدا بگم چکارت نکنه صدامو از این پایین میشنوی
    خدا رو شکر هنوز زنده م میدونم بعدا باهات چکار کنم :D
    من دیگه برم که اصلا طاقت موندن ندارم
    Bye=Buy:D
    یعنی واقعا جدی جدی بیفتم!
    تو چقد سنگدلی!
    خدا رو خوش میاد که بنده ش بیفته بعد بنده دیگه ش بر و بر نگاش کنه
    واقعا که به قول خودت ایشششششششش!
    چرا این شکلی شدی تو ؟
    حالا چون تویی از اونوریه دارم میفتم:D
    حالا دستم رو میگیری تا نیفتم؟
    مگه الان حالم خوش نیست؟
    یعنی جدا تب دارم و خودمم خبر ندارم ؟
    نمیدونم؟
    ولی من که احساس میکنم که خیلی هم حالم خوبه
    من که مث شما نیستم که برندارم (ببخشین یعنی بردارم:D) چی شد اصلا بذار ببینم چی گفتم
    آها من ؟
    من؟
    من نه اصلا بر نمیدارم
    اصلا
    اون باید خجالت بکشه که بر و بر داره نیگاه میکنه:D
    آخ من چقد دوست دارم که از اینور بوم بیفتم ولی فعلا که دارم از اون ور بوم میفتم:(
    این ابروان واقعا کمند ولی دیگه زیادی آرایش نشده :D
    سلام
    فعلا که پیدام هنوز به کم پیدایی یه دو سه هفته ای مونده:D
    حسابی تا دلت بخواد بچه ها آتیش بازی کردن و از این بمبها(واقعا دیگه اسمش رو نمیشد گذاشت ترقه) پرتاب میکردن ، جناب فردوسی هم سر جای همیشگیش نظاره گره اوضاع بودن:D
    من عاشقه این عکسا و شعراییم که میفرستین... از کجا پیداشون میکنی؟ مخصوصا این عکسا، فوق العادست، مثه شخصیته عمرانیا:D
    فک کنم تو بزرگتری، من که 1361/11/18 من که راستشو گفتم ببینم راستشو میگی یا... ابانشو یادمه فک کنم 8/30 ولی سالشو نگفته بودی.
    امشبم که از فراقه یار دلو دماغه بیرون رفتنو نداشتم ، ولی حالا به زور بردنمون بیرون، 4شنبه سوری لب دریا نبودیم که امشب تجربه ش کردیم، جایه همه تون خالی بود، خیلی بامزه بود فقط این نسیم دریا البته نسیم که چه عرض کنم طوفان، اتیشو زود خاموش کرد ولی قشنگ بود، مخصوصا بزنو بکوب اخرش:D
    تو فوتبالی نیستیا champions league گذاشتی اومدی سایت، موندم چرا ارتمیس اینقد عشقه فوتبال
    شب خوش...
    راستی یادم رفت سلام کن... ســــلام


    سالی سراسر شادی و توفیق برای شما و خانواده گرامیتان آرزو مندم :gol:
    سهیل
    [IMG]
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا