گوشی را گرفتم که انگار همه غرهایم را موکول کنیم آخر شب
هرچند آخر شب ها من دیگه غرهایم یادم می رود
آخر شب ها بیش تر دلم لالایی می خواهد
روی تخت ولو شده بودم
چراغ های خانه را هنوز روشن نکرده بودم
چه سرعت عملی داشت این من
که گوشی را از همان گوش شروع کردن به کوبیدن روی آن عنکبوت چهار سانتی پشمالو
چطور آن عنکبوت چهار سانتی پشمالو را دیدم لحظه ای که می خواست بغضم بترکد؟
دوچرخه ام دویاره پنچر شد
هیچ راه حل عملی برای پروژه پیدا نشده است هنوز
آدم بی خاصیتی هستم که غرهای کوچک و بی اساس دارد
ساده دردمندی هستم بی حال
این گل مصنوعی که نه
این گل خشک شده یک هو حرکتش گرفت
بترسم؟!
کاش حوصله داشتم کمی بترسم
فعلا می روم پی سالاد
2 هفته است خودم را بسته ام به سالاد
ترجیح می دهم یک ساده دردمند بی حال سالاد خور باشم فی الواقع