nafas z
پسندها
213

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام
    خوبم
    شما چطورید؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خبری ازتون نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    خواهش میکنم قربونت من ک کاری نکردم....آجی اگه دوس داشتی برا من دعا کن.....تو پاکتر از من هستی زود دعات مستجاب میشه....
    آفلین فدات بشم کافیه ب خدا ایمان داشته باشی تحمل همه چیزو برات آسونه میکنه....این ک ی چیز عادی ک میتونی تکرارش کنی....قربون خانم دکتر خودم برم....:)
    آجی قربون اون دلت برم اصلا ناراحت نباش حتما حکمتی داشته ک قبول نشدی ....ب خدا ایمان داشته باش و توکل کن مطمئن باش ک خدای مهربون وبخشنده بیشتر از خودمون ب فکر خوشبختی وآیندمونه....خودش گفته از مادر براتون مهربونترم مگه مادرت چیزی جز خوشبخت شدن وعاقبت ب خیری تو میخواد؟؟؟؟پس خودتو ناراحت نکن و با پشتکاری قوی بشین درس بخونم.....من ی آجی دکتر میخوام ها حواست باشه...
    ب نظرم آجی اول برو در مورد هزینش تحقیق کن بعد با خانوادت مشورت کن اگه تونستن خب خدارو شکر اگه هم نشد بشین برا سال دیگه بخون ولی تلاشتو بیشتر از امسال کن...
    خوبه خانوادتم ک منطقین....اول هنوز خیلییییی فرصت داری ...بعدشم آجی جونم خودت چی فک میکنی؟؟؟نظرت چیه؟؟؟؟؟؟
    باشه عزیز دلم مشکلی نیس هر جور راحتی.....خانوادت چی میگن یعنی نظرشون چیه؟؟؟؟امسال اولین سالی بود که شرکت کردی؟؟؟
    تویی نفس؟ فک کردم نازی جونه:d
    هوم؟ گوشات میخاره؟
    خو بخارون
    من اینجا هرچی میگم انگار مث قصه ی حسین کرد میمونه که تو هی میگی میرم بلا سر خودم بیارم.
    منم یه چیزی برم بخورم. بعدش بشینم نیگا کنم فردا چه خاکی به سرم کمن، کل کارای هفته مونده برای این دو روز آخرش
    آبنبات ندیده هستم دیگه :D
    من سحری میخورم و فلنگو میبندم، آممممم چیطو؟
    اتفاقاً اونو گفتم که بری بگردی سرت گرم بشه فکرای بیخودی به ذهنت نرسه :w12:
    نه باباها گریه نمی‌کنند، دلداری میدن :w24:
    آنقدر خـسته ام
    که حاضرم
    سـرم را روی تکه سنگی
    بگذارم وبخوابم
    اما
    به دیوار وجود بعضی ها
    که بارهـا بر سرم آوار شد
    تکیه ندهم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا