MoHsEN M.P
پسندها
525

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • :Dمنظورم یه خبر دیگه بود!
    بیچاره کارگره از دست تو میکشه...:biggrin:
    :surprised:چی شبا؟ دیدی گفتم مشکوکی...

    سوهانه مشهده دیگه...:cool:
    چرا شلوغه؟؟؟
    مشکوک میزنیاااا...
    خبریه؟ :D



    اینم سوقاتی:

    ﯾﮏ ﺭﻭﺯ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻭ ﺩﺭﺑﺎﺭﻳﺎﻧﺶ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﻜﺎﺭ ﺑﻪ ﺟﻨﮕﻞ ﺭﻓﺘﻨﺪ .
    ﻫﻮﺍ ﺧﻴﻠﯽ ﮔﺮﻡ ﺑﻮﺩ ﻭﺗﺸﻨﮕﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻭ ﻳﺎﺭﺍﻧﺶ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭ ﻣﯽ ﺁﻭﺭﺩ .
    ﺑﻌﺪ ﺍﺯﺳﺎﻋﺘﻬﺎ ﺟﺴﺘﺠﻮ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭ ﻛﻮﭼﻜﯽ ﺩﻳﺪﻧﺪ .
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺷﻜﺎﺭﻳﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﮔﺬﺍﺷﺖ،
    ﻭ ﺟﺎﻡ ﻃﻼﯾﯽ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺟﻮﻳﺒﺎﺭ ﺯﺩ ﻭ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺁﺏ ﺑﻨﻮﺷﺪ ،
    ﺍﻣﺎ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﻪ ﺟﺎﻡ ﺯﺩ ﻭ ﺁﺏ ﺑﺮ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﻴﻦ ﺭﻳﺨﺖ .
    ﺑﺮﺍﯼ ﺑﺎﺭ ﺩﻭﻡ ﻫﻢ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺗﻔﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩ،
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺧﻴﻠﯽ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺷﺪ ﻭ ﻓﻜﺮ ﻛﺮﺩ ،
    ﺍﮔﺮ ﺟﻠﻮﯼ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺭﺍ ﻧﮕﻴﺮﻡ ،
    ﺩﺭﺑﺎﺭﻳﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﻔﺖ:
    ﭼﻨﮕﻴﺰ ﺟﻬﺎﻧﮕﺸﺎ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﺍﺯ ﭘﺲ ﯾﮏ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﺮﺁﻳﺪ ؛
    ﭘﺲ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺷﻤﺸﻴﺮ ﺑﻪ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺿﺮﺑﻪ ﺍﯼ ﺯﺩ .
    ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﺮﮒ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﭼﻨﮕﻴﺰ ﻣﺴﻴﺮ ﺁﺏ ﺭﺍ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻛﺮﺩ ﻭ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ ﻣﺎﺭﯼ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺳﻤﯽ ﺩﺭ ﺁﺏ ﻣﺮﺩﻩ ﻭ ﺁﺏ
    ﻣﺴﻤﻮﻡ ﺍﺳﺖ .
    ﺍﻭ ﺍﺯ ﻛﺸﺘﻦ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻣﺘﺎﺛﺮ ﮔﺸﺖ .
    ﻣﺠﺴﻤﻪ ﺍﯼ ﻃﻼﯾﯽ ﺍﺯ ﺷﺎﻫﻴﻦ ﺳﺎﺧﺖ ،
    ﺑﺮ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﺎﻟﻬﺎﻳﺶ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
    ﯾﮏ ﺩﻭﺳﺖ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﻤﺎﺳﺖ ؛
    ﺣﺘﯽ ﺍﮔﺮ ﻛﺎﺭﻫﺎﻳﺶ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺮﻧﺠﺎﻧﺪ .
    ﺭﻭﯼ ﺑﺎﻝ ﺩﻳﮕﺮﺵ ﻧﻮﺷﺘﻨﺪ :
    ﻫﺮ ﻋﻤﻠﯽ ﻛﻪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺧﺸﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﻣﺤﻜﻮﻡ ﺑﻪ ﺷﻜﺴﺖ ﺍﺳﺖ ...
    ﺧﺪﺍﯾﺎ ﮐﻤﮏ ﮐﻦ ...
    ﺩﯾﺮﺗﺮ ﺑﺮﻧﺠﯿﻢ ،
    ﺯﻭﺩﺗﺮ ﺑﺒﺨﺸﯿﻢ ،
    ﮐﻤﺘﺮ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﮐﻨﯿﻢ ،
    ﻭ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻓﺮﺻﺖ ﺑﺪﻫﯿﻢ .
    نگاه همه به پرده سینما بود.
    (جشنواره فیلم های 10دقیقه ای بود به گمانم...)
    اکران فیلم شروع شد.
    شروع فیلم: تصویر سقف یک اتاق...
    دو دقیقه از فیلم گذشت
    سه ، چهار، پنج ...
    هشت دقیقه ی اول فیلم تنها تصویر سقف اتاق!
    صدای همه درآمد.
    اغلب حاضران سالن سینما را ترک کردند.
    ناگهان دوربین حرکت کرد و آمد پایین
    و به یک معلول قطع نخاع خوابیده روی تخت رسید..

    جمله زیرنویس فیلم: این تنها 8 دقیقه از زندگی این انسان بود و شما طاقتش را نداشتید.
    خدایا شکرت
    به به چه عجب یادی از ما کردی:surprised:
    هر شهری که دور مرزا هستو رفتیم
    دور ایرانگردی
    خوابالو هم خودتی....از صب زود بیدارم من
    ای بابا واقعا ناراحت کنندس
    از خودت چه خبر ؟؟کارو درسو.....
    وای بیچاره
    یکی از اشناهای ما تو خدمت از پشت ماشین افتاده بود
    تو جاده مرده بود شهید .ولی درجه پایین حساب شد حالا اینم شاید بشه
    بیچاره خونوادش
    محسن الان باید برم برگشتم دقیق تر بگو خیلی ناراحت شدم
    فعلا
    واقعا خدا به خانوادش صبر بده خیلی سخته
    جان؟؟؟؟؟؟؟:eek:
    ینی اتفاقی بوده؟؟؟شهیدشده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:eek:
    وای خدا...
    خدارحمتش کنه چیشد؟؟تصادف کرده؟؟
    سلام سلام موصن کچل...خوبی؟؟خانوم خوبن؟؟؟:)
    خورشید که باشی
    هر روز می آیی و هر روز میروی ، منظم و دقیق
    کسی قَدرت را نمی داند
    در حضورت سایه بانی جستجو می کنند
    سایه را می پسندند و بر تو ترجیح می دهند
    با آنکه تمام وجود و هستِ آن سایه از توست
    تمام زندگی شان را از تو دارند، اما از تو روی بر می تابند
    ولی ماه که باشی یک شب هستی و یک شب نیستی
    یک روز کاملی و یک روز ناقص
    همه شیفته ات می شوند، برایت می سرایند، عزیز می شوی
    حال آنکه ماه هم نور و زیباییش را از تو دارد
    خورشید باش، حتی اگر همه تو را نخواهند
    باز هم خورشید باش
    معدنِ نور معدنِ بخشش
    اجازه بده تا همگان فکر کنند
    تکراری بودن وظیفه توست
    اما باز هم خورشید باش
    تک و منحصر به فرد.
    قوی کسی است که,
    نه منتظر میماند کسی خوشبختش کند،
    و نه اجازه میدهد کسی بدبختش کند!!
    هر گاه زندگی را جهنم دیدی
    سعی کن پخته از آن بیرون آیی...
    سوختن را همه بلدند!!
    زندگی هیچ نمیگوید, نشانت میدهد!!
    با زندگی قهر نکن... دنیا منت هیچکس را نمیکشد...
    یکی رفت و،
    یکی موند و،
    یکی از غصه هاش خوندو
    یکی برد و
    یکی باخت و
    یکی با قسمتش ساختو
    یکی رنجید،
    ""یکی بخشید""
    یکی از آبروش ترسید
    یکی بد شد،
    یکی رد شد،
    یکی پابند مقصد شد
    تو اما باش،
    """خدا اینجاست...!!
    با خود عهد بستم که به چشمانم بیاموزم،
    فقط زیبائی های زندگی ارزش دیدن دارد،
    و با خود تکرار می کنم که یادم باشد،
    هر آن ممکن است شبی فرا رسد،
    و آنچنان آرام گیرم که دیدار صبحی دیگر برایم ممکن نگردد،
    پس هرگز به امید فردا "محبت هایم را ذخیره نکنم "،
    و این عهد به من جسارت می دهد که به عزیزترین هایم ساده بگویم :
    خوشحالم که هستید..
    روانشناسی لبخند


    ﺭﻭﺍﻧﺸﻨﺎﺳﺎﻥ ﻣﻴﮕﻮﻳﻨﺪ :ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻋﺸﻘﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ ...

    ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺩﺷﻤﻨﺖ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﻗﺪﺭﺗﺖ ﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﮐﻨﺪ ...

    ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺯﻣﺎﻧﯽ ﺗﺮﮐﺖ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ، ﺭﻭﺑﺮﻭﺷﺪﯼ ،ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﭘﺸﯿﻤﺎﻧﯽ ﮐﻨﺪ ...

    ﺍﮔﺮ ﺑﺎ ﻏﺮﯾﺒﻪ ﺍﯼ ﺭﻭﺑﺮﻭ ﺷﺪﯼ ،ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻥ ﺗﺎ ﺑﺎ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﺎﺳﺨﺖ ﺭﺍ ﺩﻫﺪ ...ﺍﯾﻦ ﺭﻣﺰ ﻣﻮﻓﻘﯿﺖ ﺗﻮﺳﺖ ...

    ﻭﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺳﻬﺮﺍﺏ ﺳﭙﻬﺮﯼ؛

    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺑﺎ ﻫﻤﻪﯼ ﻭﺳﻌﺖ ﺧﻮﯾﺶ،ﻣﺤﻔﻞ ﺳﺎﮐﺖ ﻏﻢ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ

    ﺣﺎﺻﻠﺶ ﺗﻦ ﺑﻪ ﺟﺰﺍ ﺩﺍﺩﻥ ﻭ ﺍﻓﺴﺮﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ

    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻭ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﻧﯿﺴﺖ

    ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺟﻨﺒﺶ ﺟﺎﺭﯼ ﺷﺪﻥ ﺍﺳﺖ

    ﺍﺯ ﺗﻤﺎﺷﺎﮔﺎﻫﻪ ﺁﻏﺎﺯ ﺣﯿﺎﺕ ...

    ﺗﺎ ﺑﻪ ﺟﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺧﺪﺍ ﻣﯿﺨﻨﺪﺩ ...."

    ﺭﻭﺯﮔـــﺎﺭﺗﺎﻥ ﭘُﺮ ﺧﻨــﺩﻩ :smile:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا