mahboobeyeshab
پسندها
1,344

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گیر داد نوشت کاراکتر شما بیش از حد مجاز است منم دیگه تو چندتا پیام فرستادم....

    یعنی رسما دیوونم کردا از بس من کمش کردم و این باز پیام داد...:confused:
    ببین وقتی میگم مصلحت ها رو ما درک نمیکنیم اینجوریه..
    چقدر خدا ریزبینانه و موشکافانه مصلحت بنده ش رو بررسی میکنه و در نظر میگیره و ما فقط ابعاد فکری و میلی خودمون رو در نظر میگیریم..

    ممنون روحم شاد شد...:smile:

    آهت که میدونم گیرایی نداره...:دی
    ولی دعات گیرایی داره چون دلت پاکه...
    آباجی خیلی دعام کن...
    آره بعضی وقتا یا بهتر بگم بیشتر وقتا مصلحت و خیرخواهی خدا از درک و فهم ما انسانها که فقط مادی نگر هستیم خارجه و درکش سخت..
    یه روایت از امام معصوم هست فکر میکنم امام صادق(ع) باشن که یه روز یکی از اصحابشون یه معامله ی خیلی خوب و کلانی میخواستن انجام بدن میرسن خدمت امام صادق و میگن یه استخاره بکنین..
    ایشونم میگن نرین که خیری در این معامله نیست..
    معامله طوری نبوده که ضرری توش باشه یا مشکل شرعی داشته باشه،بخاطر همین اون مرد رو خیلی به فکر میبره و دو بار دیگه میرسه خدمت امام صادق و هر دو بار همون جواب رو میشنوه..
    با اینحال چون سود زیادی توش بوده وسوسه میشه و اون معامله رو انجام میده....اتفاقا سود کلانی هم میکنه و بر میگرده...
    وقتی بر میگرده میره پیش امام صادق و جریانو میگه و اینکه با اینکه گفته بودین این سفر خیر و برکتی نداره اما سود کلانی نصیب من شد..
    حضرت رو میکنه بهش و میگه دیروز صبح نمازت قصا شد؟!
    سود دنیوی رو به سود اخروی بخشیدی..
    عجب...!!:surprised:

    لازمه عاشقیست رفتن و دیدن ز دور

    ورنه ز نزدیک هم فرصت دیدار هست

    خ بده... :دی
    شما و خجالتی؟؟؟:surprised:
    من که چیزی یادم نمییاد....
    اصلا شما و خجالت یه چیزی تو مایه های آب و روغنین...!
    همدیگه رو دفع میکنین... :دی

    نه فقط دخترا میشن...:razz::razz::confused::confused:

    بله قطعا مصلحتی بوده و من هم شاکرم و راضی هستم به رضای خدا...
    اما بعضی چیزا واقعا کفر آدمو بالا میاره....

    نخیر آه شما اینقد گیرایی نداره...
    خیلی خوشحال نشو و به خودت امیدواری نده.... :دی
    خو نزن خوووووووووووووووووووووووو چیشمو کبوت کردی دیگه شوورم نموخواتم اینجوری
    :surprised:
    هیییییییییییی روزگار....

    یادش بخیر قدیما شما یادت نیست، وقتی جلو دختر اسم پسر می آوردیم ذوب میشد میرفت تو زمین...
    حالا اومده جیگر جیگر میکنه...:razz::razz:
    دوره و زمونه برگشته...
    بلا به دور آخرالزمان شده... :دی

    واقعا....
    البته ربطی به معرفت نداره،به شعور مربوط میشه که اینا فاقدش بودن...
    اینهمه راه منو کشوندن ساوه و تهران(دفتر مرکزیشون) به دعوت خودشون! واسه هیچ...!!

    ممنون،شمام روز خوبی داشته باشین...
    آره فعلا گذاشتمش رو دور کم... :دی

    ممنون...

    نفس بند اومدن تاثیرات پسر همسایه س... :دی
    اصلا ایرادی نداره....:دی

    من و این حرفا؟؟
    شما اصلا" کی اومدی که ما تحویل بگیریم یا نگیریم؟!

    اومدم،سنگ که چه عرض کنم،کوه انداختن جلو پام برگشتم...!:confused:
    نه دیگه نمی خواستم زیادم مردم آزاری کنم...

    اشکال نداره،سری بعد جبران میکنیم... :دی

    یعنی الان نیستم؟!!

    در ضمن سلام آبجی محبوب...

    خوب هستین؟

    حسابی کم پیدا شدینااااااا....
    چه روزگار غريبي ست. همان دستي داس را برميدارد که روزي گندم ها را کاشته بود.!
    کوجا بیدی عسیســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــمــ ؟!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا