Recent content by jjjj

  1. jjjj

    شبت خوش بیژن خدافظ

    شبت خوش بیژن خدافظ
  2. jjjj

    شبت خوش مریم خدافظ

    شبت خوش مریم خدافظ
  3. jjjj

    اینقدر تیکه ننداز دختر این حرکات جلف چیه که میکنی تو؟

    اینقدر تیکه ننداز دختر این حرکات جلف چیه که میکنی تو؟
  4. jjjj

    جالب بودن ممنون

    جالب بودن ممنون
  5. jjjj

    خیلی زیبا بود ممنون

    خیلی زیبا بود ممنون
  6. jjjj

    خب اون محله شماست کم گرون شده اخه نزدیک خونه محمودشونین، مگه نه؟ خب کمتر الودگی تولید کنین درست...

    خب اون محله شماست کم گرون شده اخه نزدیک خونه محمودشونین، مگه نه؟ خب کمتر الودگی تولید کنین درست میشه محمود باید بره مسائل جهانی رو حل کنه نه این موارد پیش پا افتاده رو
  7. jjjj

    خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی...

    خانه دوست کجاست؟ در فلق بود که پرسید سوار آسمان مکثی کرد رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت: "نرسیده به درخت کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در می آرد پس...
  8. jjjj

    خواجه عبدالله انصاری : روزه تطوع صرفه نان است، نماز تهجد کار پیرزنان است، حج کردن...

    خواجه عبدالله انصاری : روزه تطوع صرفه نان است، نماز تهجد کار پیرزنان است، حج کردن تماشای جهان است، نان دادن کار جوانمردان است، دلی به دست آر که کار آن است. اگر بر روی آب روی خسی باشی، و اگر به هوا پری مگسی باشی، دلی به دست آر تا کسی باشی.
  9. jjjj

    اره سعدی همش نکته داره

    اره سعدی همش نکته داره
  10. jjjj

    جنازه ای را بر راهی می بردند. درویشی با پسر بر سر راه ایستاده بودند. پسر از پدر پرسید که بابا در...

    جنازه ای را بر راهی می بردند. درویشی با پسر بر سر راه ایستاده بودند. پسر از پدر پرسید که بابا در این جا چیست؟ گفت : آدمی. گفت: کجا می برند؟ گفت : به جایی که نه خوردنی باشد و نه پوشیدنی. نه نان و نه آب، نه هیزم، نه آتش، نه زر، نه سیم، نه بوریا و نه گلیم. گفت : بابا مگر به خانه ما می برندش؟
  11. jjjj

    دیگه نشد دیگه کارایی بگو که عدالت محور باشه افرین خوشم اومد که میدونی چه خبره اینجا!!

    دیگه نشد دیگه کارایی بگو که عدالت محور باشه افرین خوشم اومد که میدونی چه خبره اینجا!!
  12. jjjj

    جنازه ای را بر راهی می بردند. درویشی با پسر بر سر راه ایستاده بودند. پسر از پدر پرسید که بابا در...

    جنازه ای را بر راهی می بردند. درویشی با پسر بر سر راه ایستاده بودند. پسر از پدر پرسید که بابا در این جا چیست؟ گفت : آدمی. گفت: کجا می برند؟ گفت : به جایی که نه خوردنی باشد و نه پوشیدنی. نه نان و نه آب، نه هیزم، نه آتش، نه زر، نه سیم، نه بوریا و نه گلیم. گفت : بابا مگر به خانه ما می برندش؟
  13. jjjj

    ابوبکر ربابی اکثر شب‌ها به دزدی می‌رفت. شبی چندان که سعی کرد چیزی نیافت. دستار خود بدزدید و در...

    ابوبکر ربابی اکثر شب‌ها به دزدی می‌رفت. شبی چندان که سعی کرد چیزی نیافت. دستار خود بدزدید و در بغل نهاد. چون به خانه رفت، زنش گفت: چه آورده‌ای؟ گفت: این دستار آورده‌ام. زن گفت: این که دستار خود توست. گفت: خاموش‌، تو ندانی. از بهر آن دزدیده‌ام تا آرمان دزدی‌ام باطل نشود.
  14. jjjj

    جاهلی خواست که الاغی را سخن گفتن بیاموزد، گفتار را به الاغ تلقین مى کرد و به خیال خود مى خواست...

    جاهلی خواست که الاغی را سخن گفتن بیاموزد، گفتار را به الاغ تلقین مى کرد و به خیال خود مى خواست سخن گفتن را به الاغ یاد بدهد. حکیمى او را گفت : اى احمق ! بیهوده کوشش نکن و تا سرزنشگران تو را مورد سرزنش قرار نداده اند این خیال باطل را از سرت بیرون کن ، زیرا الاغ از تو سخن نمى آموزد، ولى تو مى...
  15. jjjj

    عجیبست ریکاردو نیستش امروز رو یادم باشه

    عجیبست ریکاردو نیستش امروز رو یادم باشه
بالا