hamid15
پسندها
1,048

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اوووه
    باشه ممنون ایشالا که خیره
    لطفا برام دعا کنید خیلی نیاز دارم
    بازم ببخشید مزاحمتون شدم
    موفق باشید
    نمیدونم
    راستش اون برداشتی که من ازش کردن نه نمیخونه
    تفسیر شما چیه ازش؟
    سلام ببخشید مزاحمتون شدم
    داشتم برای داداش سیاوش پیغام میذاشتم که همزمان پیغام شما هم رسید !
    خط اولشو که چشمم خورد و اسم حافظو دیدم کنجکاویم گل کرد که تا ته بخونمش (البته با عرض معذرت)
    میشه خواهش کنم برای من یه فال بگیرید ، این چند وقته مشکلی برام پیش اومده که شعرای حافظ خیلی کمکم کرده و روحیه بهم داده
    سلام.میونتون با حافظ خیلی خوبه؟
    من یه دوره ای اینقدر حالم بد بود که با خوندن شعرهای حافظ آروم می شدم.
    این شعر رو خیلی دوست دارم و از حظم
    یاد باد آنکه ز ما وقت سفریاد نکرد
    به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
    آن جوانبخت که ....
    راستی این بلا هارو سر همکارت آوردی؟
    وای چقدر بدجنسی
    امروز یکم دیر اومدم چون یه خورده کار داشتم ، راستش ظاهرا امروز همه ساکتن ، چیزی ندیدم که بخوام جواب بدم شما چی؟
    سلام.
    این شعر هم تقدیم تو:
    همه عمر بر ندارم سر از این خمار مستی
    که هنوز من نبودم که تو در دلم نشستی
    ممنون حمید جان.اشکم در اومد.واقعا فال زیبایی بود.ای کاش که...
    تو بخواه
    پاسخ چلچله ها را تو بگو
    قصه ابر هوا را تو بخوان
    تو بمان با من،تنها تو بمان
    در رگ ساغر هستی تو بجوش
    من همین یک نفس از جرعه جانم باقیست
    آخرین جرعه این جام تهی را تو بنوش!
    جالبه....پیر؟....به 32 میگی پیر؟....هنو اول راهی بابااااا...ایول نی نی داری؟...خیلی دوس داشتنیه نه؟....
    اخیییییییییییییییییییی......دخترت سه سالشه؟....نازیییییییییی....چن سالته مگهههه؟...اخی از طرف من ببوسش....خیلی باحال بودعزیزم
    اره یه چند سالی فقط اشتباه کردی اول:biggrin::biggrin:
    اره من عاشقشم، تو خوندی منطق الطیر رو؟؟؟؟؟؟
    اره دیگه دنیا همینه. ببین این خوبه
    فرس می‌راند نوشروان چو تیری

    بره در چون کمانی دید پیری


    درختی چند می‌بنشاند آن پیر

    شهش گفتا چو کردی موی چون شیر


    چو روزی چند را باقی نمانی

    درخت اینجا چرا در می نشانی


    بشاه آن پیر گفتا حجتت بس

    چو کشتند از برای ما بسی کس


    که تا امروز ازینجا بهره داریم

    برای دیگران ما هم بکاریم


    بوسع خود بباید رفت گامی

    که در هر گام می‌باید نظامی


    خوش آمد شاه را گفتار آن پیر

    کفی پر کرد زر گفتا که این گیر


    بدو آن پیر گفت ای شاه پیروز

    درخت من ببار آمد هم امروز


    چه گر شد عمر من افزون ز هفتاد

    ازین کِشتم تو دانی بد نیفتاد


    نداد این کِشت ده سال انتظارم

    که هم امروز زر آورد بارم


    چو شه را خوشتر آمد این جوابش

    زمین وده بدو بخشید و آبش


    ترا امروز باید کرد کاری

    که بی‌کارت نخواهد بود باری


    قدم در راه دین باید نهادن

    رعونت بر زمین باید نهادن


    اگر مردی محاسن همچو مردان

    طهارت جای را جاروب گردان


    نداری شرم با این زورِ بازو

    نهادن سنگ خود را در ترازو
    اره پدر بزرگم اونجا مغازه داشت سال 67 من شاگردش بودم اون کاروونسرای چچی اف هم اونجا بود بازار چایی فروشا چقدر اونجاها عوض شده خیلی قدیما باحال بود یادش بخیر با یه عشقی هر روز میرفتم
    با یه عشقی به گنبد امام رضا نگاه میکردم الان انگار همه چی معنی شو از دست داده
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا