H
پسندها
3,422

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • حامد تو خجالت نمی کشی تا الان جز لیست دوستان من نبودی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    الان تازه فهمیدم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    بیا در غروب آخرین سه شنبه سال برای گردگیری افکارمان
    آتشی بیافروزیم کینه ها را بسوزانیم زردی خاطرات بد را به آتش
    و سرخی عشق را از آتش بگیریم آتش نفرت را در وجودمان خاموش کنیم
    ]چهار شنبه سوریت مبارک:gol::gol::gol::gol::gol:
    شب چون تاریکه و مثل من که نمیبینم هیچ کس نمیبینه
    ماه رو دوست دارم و از دریا میترسم ولی چون ماه رو زیباتر کرده
    بیشتر ذهنم رو تاریکی بود
    شیشه ی عطر بهار...لب دیوار شکست...و هوا پر شد از بوی خدا...همه جا آیت اوست...دیدنش آسان است...سخت آن است نبینی او را...

    بهارتان آبی...

    امیدوارم سالی سرشار از شادی و سلامتی و موفقیت رو پیش رو داشته باشین...


    دوستاي خوب مثل ستاره ها ميمونن
    حتي اگه نبينيشون خيالت راحته كه سر جاشون هستن
    ممنون دوست عزيز
    ممنونم يه عالمه
    يه اتفاق بد منو مصمم كرد موفق بشم
    يه مدت بود تن پرور شده بودم:دي
    هان؟
    ميترسم!!!
    فعلا هدفهاي كوچيك باشه تا يكم خودمو پيدا كنم
    يكيش گرفتن مدرك IELTS زبانه
    اگه پيدا بشه كه خيلي خوبه
    ولي مشكل من اينه
    خيليييييييييييييييييي سخت ميتونم به كسي اعتماد كنم
    من 22 سالمه
    كسي كه صنايع خونده باشه و بتونه كمكم كنه نميشناسم
    واسه قبول پروژه بايد برم تو شركتهايي كه نميدونم جوش چجوريه
    اگه باغ وحش باشه ديگه مثل قبل نيست كه برم پيش رئيسم و شكايت كنم
    خودم هستم و خودم
    ميترسم خدايي
    باغ وحش واسه يه دقيقه اش بود
    فقط چون مجبور بودم تحمل كردم و وقتي كاراموزيمو رد كرد با وجود اينكه حقوقم بدك نبود ديگه نرفتم
    شركت باز كردن راحت نيست
    درضمن هيچ كدوم از دوستام ديگه نيستن
    همه رفتن شهر خودشون
    منم ديگه كسيو نميشناسم
    خانوم مدير!
    محيطش بد بود..
    گاهي ميشد ميومدم خونه از عصبانيت نه ناهار ميخوردم نه حرف ميزدم
    با يارو داشتم صحبت ميكردم اون به هيكل من نگاه ميكرد...
    من داشتم بحث ميكردم چرا فلان كاري انجام نشده،طرف ميگفت ميتونم شمارتونو داشته باشم!!!!!
    دوتا كاراموزي داشتم كه هر دوتاش رفتم تو يه شركتي كه پروژه هاي صنايع انجام ميداد
    واسه دوميش كه رفتم منو كردن مجري پروژه بهبود روشها كه تو يه شركت دولتي انجام ميشد
    از كار روتين و پشت ميز نشيني متنفرم
    به خاطر رشته ام ميتونم كاهاي پروژه اي قبول كنم
    واسه كاراموزيم هم چون كارم خوب بود مجري 2تا پروژه شدم
    ولي در حال حاضر بيكار،الاف،دنبال ناموس مردم:دي
    منم دارم دنبال كار ميگردم
    چون رو محيط كار خيلي حساسم خيلي سخت پيدا ميشه!
    چه خبره تو اون تاپيك؟
    حوصله ندارم همشو بخونم
    اعتماد بنفس واسه چي؟
    شوخي كردم
    باشه الان ميام
    ولي خدايي رو كمكت حساب كرده بودم
    سلام
    احوال شما؟
    شما كه ديگه عمرا تحويل نميگيري ولي خب ما بيادتون هستيم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا