eb@d
پسندها
1,224

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نه عمو تموم نسد که یه سری بانکا ادیم املوس که بلدم گفت پنج شنبه صبح بیا بنیر بعد باهد با دوستم بسینمspssکنم امارش بگیلم تازه اولسه
    میسی بلا محفتت عموهی
    سلام
    میشه درصورتیکه وقت و حوصله داشتید فایل wordاز ادرس زیردانلود کنید وپرش کنیدو توی این هفته برام بفرستید-فقط باید موقع پرکردنش خودتون جای یک کارمند بانک قراربدید
    به هر حال ممنونم:gol:
    http://www.up.persianv.com/images2/w...x5dhakikp.docx


    باد
    پرده ها را آرام تکان میدهد
    و ما
    بچه های خوش باور
    لب ریز از اضطراب و امید!
    زوایای نیمه روشن را به هم نشان می‌دهیم


    ما تماشا چیانی هستیم
    که پشت درهای بسته مانده ایم!
    دیر امدیم!
    خیلی دیر...
    پس به ناچار
    حدس می‌زنیم،
    شرط میبندیم،
    شک میکنیم ...
    و آن سوتر
    در صحنه
    بازی به گونه ای دیگر در جریان است.


    چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
    نه به دستی ظرفی را چرك می كنند
    نه به حرفی دلی را آلوده
    تنها به شمعی قانعند
    و اندكی سكوت...


    مگسی را کشتم

    نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است

    و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

    طفل معصوم به دور سر من می چرخید،

    به خیالش قندم

    یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!

    ای دو صد نور به قبرش بارد؛

    مگس خوبی بود...

    من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،

    مگسی را کشتم ...!

    حسین پناهی
    مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت.
    متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به خانه برگردد ، لباسش را عوض كند ، نزد قاضي برود و شكايت كند .
    اما همين كه وارد خانه شد ، تبرش را پيدا كرد . زنش آن را جابه جا كرده بود. مرد از خانه بيرون رفت و دوباره همسايه اش را زير نظر گرفت و دريافت كه او مثل يك آدم شريف راه مي رود ، حرف مي زند ، و رفتار مي كند .
    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد
    و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود
    زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را
    به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد
    اگر از تو پرسیدند
    آن همه زیبایی تو کجا شدند
    آن همه خزانه با ارزش روزهای نشاط و جوانی کجا رفتند
    اگر بگویی در گودی چشمان فرو رفته ام
    گم شده اند
    شرمساری بی فایده است
    چقدر سرمایه گذاری زیبایی
    اگر میتوانستی جواب دهی
    "این طفل زیبای من حساب مرا صاف
    و جوابگو عذرخواه پیری من است"
    زیباییش ثابت کننده زیبایی توست
    که آنرا به ارث برده است
    ویلیام شکسپیر
    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید
    مگر مساحت رنج مرا حساب کنید
    محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید
    خطوط منحنی خنده را خراب کنید
    طنین نام مرا موریانه خواهد خورد
    مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید
    دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم
    مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید
    در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم
    مرا به هرم نفسهای عشق آب کنید
    مگر سماجت پولادی سکوت مرا
    درون کوره ی فریاد خود مذاب کنید
    بلاغت غم من انتشار خواهد یافت
    اگر که متن سکوت مرا کتاب کنید
    قیصر امین پور
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا