من از پایان شروع کردم
من ار مغرب طلوع کردم
من از اعماق گمنامی
من از گودال ناکامی
من ار بن بست هر تصمیم
پداز زخم های بی ترمیم
به سختی شروع کردم
به سختی طلوع کردم
هزار دیوار هزار مانع
هزار چاه کن به اسم یار
هر شب ترس تیر خوردن
به دست نارفیق مردن
من از وحشت شروع کردم
پر از تردید طلوع کردم
بقیه اش با اجازه بعدا مینویسم