Armin pak
پسندها
136

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • وایس عمو ببخدا منظولم اونسولی نبود
    خوانس میتونم ناناحت نسو
    وگلنه میلم گرهه میتونم
    عمووووووووووووووووو خوانس میتونم ببخس
    خوانس
    تو که جواب نمیدی:D
    آها یادم اومد بدون سلام اومد
    سلام
    (جواب سلام واجبه ها)
    عزیز خوبتو تازه وارد ندون مگه قدیمیا چه گلی به سر خودشون زدن که کلاس داشته باشه
    اتفاقا" هرچی قدیمی تر باشی بیشتر خودتو میگیری
    رفتنت
    یادگار سبز سالهای بهار افشان
    و عبور غریبانه ترین چکاوک های عاشق
    چه انتقام عجیبی است رفتنت
    اين نوشته به وسيله دکتر مهدیه پاک شده است.
    منبع:دکتر مهدیه
    فرقی نمیکنه که دختر باشی یا پسر ولی همین که دل کسی را نمیشکنی مردی..
    نمیدونم که از کیه
    سلام به همه دوستان. پست که مربوط به نوشته پشت پول هست مال دکتره.
    معلم پای تخته داد میزد صورتش از خشم گلگون بود و دستانش به زیر پوششی از کچ پنهان بود ولی اخر کلاسی ها لواشک بین خود تقسیم میکردند.......................
    خدایا م هنوز هم کلید خزانه یک مملکت را می خاهم یک شب باید کسی تمام اسکناسهای رنگی این شهر را ب م قرض بدهد


    دختری پشت یک هزار تومانی نوشته بود
    دختری پشت یک هزار تومانی نوشته بود:
    "پدر معتادم برای همین پولی که پیش توست
    یک شب منو دست صاحب خانمان
    سپرد... خدایا... چقدر میگیری که بگذاری
    شب اول قبر قبل از اینکه تو ازم سوال کنی
    من ازت بپرسم....؟؟؟؟؟
    جامعه ازکودکی فرد را با ابزار تربیت مجبور به فراموش کردن (آنچه هست) و وادار کردن او به پذیرش پدیده ای بدلی به اسم شخصیت می کند، پدیده ای ارزشی که حاصل اندیشۀ های بشر بوده و هیچ ربطی به ذات اصیل انسان ندارد. کاربرد اصلی شخصیت، رونق بخشیدن به بده بستان های ارزشی در جامعه است.
    انسان اسیرشخصیت به دلیل آلوده شدن به توهم(من)، درک اش را نسبت به خود، هستی و زندگی از دست داده و عمرش را بابت جمع آوری علائم و تشتک های شخصیتی به باد می دهد. تشتک هائی که نهایتاً در مراسم ترحیم به عنوان صفات والای شخصیتی متوفی مطرح و با خود او به خاک سپرده می شوند.
    از خودم نیستا......
    "هربار"


    من


    تو را


    برای شعر


    برنمی گزینم،


    شعر


    مرا


    برای تو


    برگزیده است.


    در هشیاری به سراغت نمی آیم؛


    هر بار


    از سوزش انگشتانم درمی یابم


    که باز


    نام تو را می نوشته ام.
    هر کسی هستی یه دفعه قد بکش از پشت نقاب
    از رو نوشته حرف نزن رها شو از پیله ی خواب
    نقش یک دریچه رو رو میله ی قفس بکش
    برای یکبار که شده جای خودت نفس بکش
    میخوام همین ترانه رو رو صحنه فریاد بزنم
    نقابمو پاره کنم جای خودم داد بزنم!!
    تو از کدوم قصه ای که خواستنت عادته نبودنت فاجعه بودنت امنیته
    تو از کدوم سرزمین تو از کدوم هوایی
    که از قبیله ی من یه آسمون جدایی
    اهل هر جا که باشی قاصد شکفتنی
    توی بهت و دغدغه ناجی قلب منی
    پاکی آبی یا ابر نه خدایا شبنمی
    قد آغوش منی نه زیادی نه کمی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا