A-V-eshgham
پسندها
0

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • این روز ها میگذرند ولی من از این روزا نمیگذرم.:cry:
    میدونم که اصن منو یادت نمیاد.انقدر فراموشم کردی که اصن یادت نمیاد یه روزی بودم.
    فقط امیدوارم تو شاد باشی و آرزوی من همینه.
    یکی هست تو قلبم که هرشب واسه اون مینویسم و اون خوابه .......:cry:
    گذشته هایی که بشود دوست شان داشت، گذشته هایی درست اند. حتا اگر دیگر چیزی از جسدهاشان باقی نمانده باشد.
    او، گذشته ای ست که دوستش دارم.
    اگر ميم مشكلات را برداريم زندگي شيرين ميشه ، برايت هزاران يلداي شكلاتي آرزو دارم .عمرتان طولاني ، قلبتان آفتابي یلدا پیشاپیش مبارک عشقم نفسم همه زندگیم .فقط اینجاس که میشه بهت بگم عشقم.کاش میدونستی چقد دوستت دارم.کاش نفسیم کاش....!:gol:
    http://www.persiancards.com/images/ecard/114.swf
    علی جونم امروز 13 شهریور بود اومدی باشگاه تولدت رو بهت تبریک گفتم خیلی خوشحالم کردی .
    ممنون نازنینم
    سلام.علی جونم خوبی؟خو چرا همه دوستات حذف کردی؟نیم ساعت پیش باشگاه بودی.دوباره اشکمو در آوردی فهمیدم هنوزم یه دنیا و همون بی نهایت به توان بینهایت دوستت دارم نفسم.فدات بشم الهی.7 شهریور 91 .ساعت 10و 4 دقیقه صبح 
    10 روز دیگه تولدته و 24 سالت میشه قشنگم پیشاپیش تولدت رو تبریگ میگم
    خو دیگه انگار دیگه از علی اینجا خبری نمیشه نمیدونم چی بگم.
    هی خدا...................
    سلام.من که پیام و نوشتم و خوابیدم .ساعت تقریبا نزدیک 10بود که 2بار تکیدی بیدارشدم.بعد2تا اس دادم و تو تکیدی و من تکیدم و حال دیگر هیچ .دارم از سر درد میمیرم.فعلا
    سلام علی.ببخشید پریروز بهت گفتم بدقول.ببخشید خیلی ببخشید خیلی غلط کردم ببخشید بازم ببخشیدمن خیلی غلط کردم.
    وقتی شارزم تموم شد تاشب شارز نداشتم.از پریشب تا امروز ساعت 5 صبح روشن بودی و جواب نمیدادی.خوابیدم 9 که بیدار شدم خاموش بودی.به داداشم اس دادم که حالت بپرسم گفت بیخیال ع شو اون مشکل داره دیگه روشن نمیشه بای من دیگه نمیتونم جواب بدم هروقت شد توضیح میدم دیگه اس نده بای.
    حالم خیلی بده اومدم فقط بهت بگم.دیگه نمیتونم اینجا باشم و بنویسم ولی به یادتم .فقط بدون دارم از دوریت میسوزم و یخ میزنم..
    شب بخیر .خوب بخوابی.
    سلام نفسم .دیروز و امروز باهات حرف زدم خیلی عالی بود.درسته دیروز اشکمو در آوردی و مثل ابر بهار زار زدم ولی خیلی خوب بود.عزیزم اینو از ته ته دلم بهت میگم خیلی عاشقتم گلم.
    سلام.2 روز گذشت هنوزم خاموشی .یعنی دیروز روشن بودی ولی خودت نبودی،ایشالا زود خوب میشی نفس.خوب بخوابی.شبت بخیر
    سلام.خوبی؟یعنی بهتری؟خوابیدی؟ دوباره گوشیت گرفتن؟،عیب نداره تو فقط زود خوب شو.
    ولی خیلی باحاله که اینارو مینویسم درسته تو نمیخونی ولی خودم که دوباره میخونم خاطراتم زنده میشه.خیلی باحاله.فقط جای تو خالیه.شبت بخیر عزیزم
    سلام.وبازهم گوشی علی روشن میشه و خاموش میشه.و ما تک میزنیم و او حتی تک هم نمیزندو ما میمانیم انگشت به دهان
    علی سبز شدی و رفتی دلم برات بیشتر تنگید.فکرکنم خودت نبودی.آخه تو که جواب منو میدی مگه نه؟
    تازه به پروف منم سر نزدی.
    سلام.نفسی من هیچ وقت تو رو باهیچکی عوض نمیکنم.تنها خوشبختی تو برام مهمه.حتی اگه دلت نخواد پیشم بمونی،عیب نداره که بری ولی شاد و خوشبخت باشی.حتی الانم که گوشیت خاموشه فقط دلم میخواد زودتر خوب بشی تا انقدر اذیت نشی.چون تویی که برام مهمی نه خودم.خیلی دوستت دارم عزیزه دلم:heart::heart::gol::gol:
    میدونی 2 هفته است اینجا نیومدی،خو بیا دیگه دلم پوکید.من الان درحال تلف شدن ،دقایقی تا اذان
    سلام بر شما و خوب شدنت مبارک .
    من الان دارم غش میکنم از گرسنگی ،دیگه نمیتونم بنویسم فعلا
    ای کاش کنارت بودم تا زیباترین لالایی عاشقانه را برایت زمزمه کنم
    و تو اسمان قلبم را با مهتاب زیبای چشمانت نور باران کن تا خوابت ببرد
    شبت به خیر عزیزم
    2:11بامداد سه شنبه 3مرداد 91
    میدونی 45روز دیگه 24 سالت میشه.
    پیشاپیش تولدت مبارک نفسی.
    خوب بخوابی عزیزم
    سلام خوبی نفسی؟
    دیگه چه فرقی داره اینجا چی بنویسم علی که اینجا نمیاد.خوب اینجا فقط منم کسی نیست دیگه .منم که...
    خوب شد بهش گفتم اینجا مینویسم و بازم نمیاد.
    آخیش چه دلم گرفته،اون موفع ها که حالم خوب بود فکر میکردم چند روز دیگه اینا خونده میشه ،دیگه الان  چرا حالم خوب باشه؟؟
    دیگه داره سحر میشه من هنوز افطارم نخوردم،فقط 2لیوان شربت با چند قاشق سوپ.نیدونم برا سحرم اشتها ندارم.میدونی آدمی که دلش تنگ میشه اینجوری میشه دیگه .تعریف دلتنگی رو که خودت میدونی."دلتنگی حس نبودن کسی است که تمام وجودت یکباره تمنای بودنش را میکند."عصر که واقعا خاموش بودی ولی شب در عین بودن ،نبودی،و این خیلی سخت تر بود .تمام ذره های تنم مبهوت مونده بودن چی بگن و من خیلی شرمنده دلم شدم.
    فردا چه همه کار دارم .حداکثر7 و نیم باید بیدارشم.خدا کنه خواب نمونم که کلی از کارام عقب میفتم.
    نیدونم اگه یه روزی اینا رو بخونی چه فکری میکنی،فقط امیدوارم فکر نکنی چرت میگم.آخه تو که الان به جای من نیستی که بدونی چه حسی دارم.
    منم برم بقیه شب رو مث قدیم ندیما رادیو بگوشم که کلی دلم براش تنگ شده،خوبه اون همیشه هست.
    سلام.خوبی؟
    امروز 5شنبه 4:26بعد از ظهر
    همه چی خوبه و کلی خوش گذشت .فعلا.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا