نجار يكه خورد و بسيار شرمنده شد.در واقع اگر او مي دانست خودش قرار است در اين خانه ساكن شود لوازم و مصالح بهتري براي ساخت آن بكار مي برد و تمام مهارتي كه در كار داشت براي ساخت آن بكار مي برد.يعني كار را بصورت ديگري پيش مي برد.
اين داستان ماست....
ما زندگيمان را ميسازيم هر روز مي گذرد.گاهي ما كمترين توجهي به آنچه كه ميسازيم نداريم.پس در اثر يك شوك و اتفاق غير مترقبه ميفهميم كه در همين ساخته ها بايد زندگي كنيم.اگر چنين تصوري داشته باشيد تمام سعي خود را براي ايمن كردن شرايط زندگي خود ميكنيم.
فرصتها از دست ميروند و گاهي بازسازي آنچه ساخته ايم ممكن نيست.
شما نجار زندگي خود هستيد و روزها چكشي هستند كه بر يك ميخ از زندگي شما كوبيده مي شود.يك تخته در آن جاي ميگيرد و يك ديوار بنا ميشود.
مراقب سلامتي خانه اي كه براي زندگي خود ميسازيد باشيد