چه بگویم از تو؟
تو که همچون مهتاب به شب تیره من می تابیدی
چه بگویم؟ تو بگو
تو که همچون باران به ترکهای کویر دل من می باریدی
تو همان پنجره ای که به هنگام غروب
به دل خسته من باز شده
یا همان آهنگی که به آن نغمه من ساز شده
تو همان عطر خوش شب بویی
که نفسهای مرا تازگی می بخشید
تو همان روح بهاری که تن سرد زمستان مرا زندگی می بخشید
چه بگویم از تو؟
تو همه کودکی ساده دیروز منی تو همه روز منی
که تو امروز منی
چه بگویم از تو؟ تو بگو...