حاکان
پسندها
30

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام حامد عزیز..خوبی مهندس؟ بابا پروف مارو منور کردی:D راستی تبریک میگم فارغ التحصیلیتو شیرینی ما فراموشت نشه:w17:
    [IMG]
    Click here to view the original image of 800x600px.
    [IMG][IMG][IMG]
    Click here to view the original image of 1600x1200px.
    [IMG]
    تو را هيچگاه نمي توانم از یادم پاک کنم چون تو پاک هستي ..
    مي توانم تو را خط خطي کنم که آن وقت در زندان خط هايم براي هميشه ماندگار ميشوي....
    و وقتي که نيستي بي رنگي روزهايم را با مداد رنگي هاي يادت رنگ مي زنم
    ﺑﻪ ﻫﻮﺍﯼ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ
    ﺁﺧﺮﯾﻦ ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻧﮕﺎﻫﻢ
    ﺑﺎ ﺑﺎﻟﻬﺎﯼ ﺧﯿﺲ ﭘﺮﮐﺸﯿﺪ...
    ﺩﺭ ﻋﻤﻖ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺗﻮ ﺭﺍﺯﯾﺴﺖ
    ﮐﻪ ﺧﺒﺮ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍﻫﺎﯾﻢ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ!
    ﺍﻧﮕﺎﺭ ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺍﺭﺙ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﺯ ﺳﯿﺎﻫﯽ ﺷﺐ
    ﺑﯿﺎ ﭼﺮﺍﻍ ﺍﻣﯿﺪﯼ ﺑﯿﻔﺮﻭﺯ...
    ﮐﻪ ﺷﺐ ﺯﺑﺎﻥ ﺻﺒﺢ ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﺪ!
    ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ ﺍﺯ ﯾﺎﺩ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻡ
    ﺷﺎﻋﺮﯼ ﺭﺍﻧﯿﺰ
    ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ
    ﺁﺑﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﻧﯿﺰ
    ﺩﯾﺮ ﻭﻗﺘﯿﺴﺖ ﺗﻨﻬﺎﻡ
    ﻏﺮﻕ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﯾﮑﯽ
    ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪ ﮐﻮ
    ﺧﻮﺍﺏ ﻫﻢ ﺗﺎﺭﯾﮏ ﺍﺳﺖ
    ﺷﻌﺮﻫﺎﯾﻢ ﮐﻮ
    ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺩ ﺑﻮﺩﻡ ﻣﻦ
    ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺍﺑﺮﻫﺎﯾﻢ ﮐﻮ
    ﺩﯾﺮ ﻭﻗﺘﯿﺴﺖ ﺗﻨﻬﺎﻡ
    ﻣﺜﻞ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ
    ﺁﺑﯽ ﺩﺭﯾﺎ ﻧﯿﺰ
    ﺩﯾﺮ ﻭﻗﺘﯿﺴﺖ ﺗﻨﻬﺎﻡ
    سلام ممنون از متن زیبایی که گذاشتین برام ولی دلم گرفت وقتی خوندم:gol:
    زندگی چیست؟
    زندگی یک گُل سرخ
    که من از بوته ی احساس خودم می چینم
    لب یک پنجره ی آبی چوبی
    به تماشای جریان سرخی اش می شینم
    لب این پنجره تا این گُل هست
    می توان تا قله های اوج رفت
    می شود پرنده بود
    از درٌه های غم گذشت
    زندگی دیگر چیست؟
    زندگی راز شکیبایی توست
    وقت آزادی پروانه ی عشق
    که تو از عمق وجود
    در پیله ی دل پروردی
    از برای آزادی اش
    مهرش از دل افکندی
    از عشق خود دل کندی
    وباز زندگی
    رودی خروشان
    می رود از کنار تو
    پا در این رود گذاری
    تا همیشه در جریانی
    ور نه از دور ببینی
    از قافله جا می مانی..:gol::gol:

    مرسیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی مهندس جان
    ﺑﺎﺯ ﮐﻦ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﺍﺕ ﺭﺍ

    ﻣﻦ ﻫﻢ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺑﺎﺯ ﺍﺳﺖ

    ﻭ ﺟﻬﺎﻥ

    ﺩﺭ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﯼ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﻦ،

    ﻧﯿﻠﻮﻓﺮﯼ ﺳﺖ ﺁﺑﯽ؛

    ﺑﺎ ﻣﻦ ﺑﺒﯿﻦ

    ﺗﺎ ﺳﻨﮕﯿﻨﯽِ ﭘﻠﮏ ﻫﺎﯾﺖ

    ﭼﺸﻤﺎﻧﺖ ﺭﺍ ﻧﺒﺴﺘﻪ،

    ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﯾﺪ؛

    ﻭ ﻣﻦ

    ﻣﮋﻩ ﻫﺎﯾﻢ ﺭﺍ

    ﭼﻮﻥ ﺳﺘﻮﻧﯽ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ

    ﺑﯿﻦ ﭘﻠﮏ ﻫﺎﯾﻢ ﻧﻬﺎﺩﻩ ﺍﻡ؛

    ﭘﻠﮏ ﻧﺰﻥ!

    ﭘﻠﮏ ﻧﺰﻥ!

    ﺑﺎ ﭼﺸﻤﺎﻥ ﺑﺴﺘﻪ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻥ ﺩﯾﺪ.
    سلام بر جناب مهندس حامد...خوبی؟ کم پیدایی؟روزت مبارک عزیزم.البته ببخشی با تاخیر:gol::gol:;)
    بازم ممنون حاکان جان....
    ای وای چراغ شما رو هم زدن سوزوندن؟
    ای وای از دست بچه های ....
    یا نه شما هم رفتین تو کار یواشکی اومدن؟
    نکنه مهم شدین؟
    مرسی حامد خان...خیلی خیلی لطف کردین...;)
    امیدوارم بتونم محبتت رو جبران کنم:gol:

    آدمها ازین ک ب دنیال مهمترین رویاهاشان بروند میترسند
    زیرا احساس میکنند شایسته ان رویاها نیستند و قادر نخواهند بود ب انها برسند
    ما قلبها فقط با فکر رفتن محبوبمان برای همیشه
    یا از دس دادن لحظاتی ک میتوانستند خوب باشند ولی نشدند
    یا گنجی ک ممکن بود پیدا شود ولی نشد
    میترسیم زیرا وقتی این حوادث رخ بدهند رنج شدیدی میکشیم
    ب قلبت بگو ترس رنج کشیدن دردناک تر از خود رنج کشیدن است
    و قلبی ک در پی تحقق رویایش میرود هیچگاه دچار رنج نمیشود
    چون هر لحظه ای ک دنبال گنج میگردد لحظه رویارویی با خداوند و ابدیت است
    زیباست......ممنونم

    آدمها ازین ک ب دنبال مهمترین رویاهاشان بروند میترسند
    زیرا احساس میکنند شایسته ان رویاها نیستند و قادر نخواهند بود ب انها برسند
    ما قلبها فقط با فکر رفتن محبوبمان برای همیشه
    یا از دس دادن لحظاتی ک میتوانستند خوب باشند ولی نشدند
    یا گنجی ک ممکن بود پیدا شود ولی نشد
    میترسیم زیرا وقتی این حوادث رخ بدهند رنج شدیدی میکشیم
    ب قلبت بگو ترس رنج کشیدن دردناک تر از خود رنج کشیدن است
    و قلبی ک در پی تحقق رویایش میرود هیچگاه دچار رنج نمیشود
    چون هر لحظه ای ک دنبال گنج میگردد لحظه رویارویی با خداوند و ابدیت است


    کیمیاگر-پائولو کوئیلو
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا